همایش

گروه مطالعات سیاست و تمدن ایرانی با همکاری گروه روندهای فکری در خاورمیانه برگزار می کند؛

نوع مطلب: خبر

 

تاریخ نگاران در فاصله ی میان دوران قدیم و جدید تاریخ ایران، از دوره ای یاد کرده اند که آن را آستانه ی تجدد ایران نامیده اند. دوره ای از بحران و تغییرات پرشتاب که در طی آن زبان سیاسی و اجتماعی و به ویژه مفاهیم بنیادی ، دست خوش تحول و دگردیسی شده اند. دورانی که یکی از اساسی ترین جنبش های فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی ایران را در خود جای داده که از آن با عنوان جنبش مشروطه خواهی ملت ایران یاد کرده اند. در این دوران با ورود مفاهیم نوآیین به قلمرو اندیشه ی سیاسی و اجتماعی و تحول در مضمون مفاهیم قدمایی و همزمانی آن با شتاب بی سابقه ی تحولات اجتماعی، تصور چرخنده از زمان تاریخی، جای خود را به دریافت بالنده از آن داد. اگر پیش از آن، انتظارات ایرانیان منطبق با تجربه ی حال و گذشته شان بود، در این دوران با شتاب بی سابقه ی تحولات سیاسی و اجتماعی، تخالفی میان قلمرو تجربه و افق انتظارات پدید آمد و انتظارات بیش از گذشته رو به سوی آینده ای نامعلوم نهاد. با در نظرداشتن چنین تحولی در دریافت از زمان ، مقارن با دوران آستانه ای، مفاهیم سیاسی واجتماعی بنیادی مانند وطن ، مقاومت، انقلاب، آزادی، حق، عدالت، مساوات، حکومت، دولت، قانون وغیره درجامعه ی ایرانی مضمون متفاوتی یافتندکه زمانمندی، ایدئولوژیک ، سیاسی و دموکرات شدن از ویژگی های اساسی آن ها بودند. این مفاهیم را از آن رو بنیادی دانسته اند که حرکت تاریخی جامعه را ثبت و به مثابه شاخص و عاملی برای آن عمل کرده اند. در ژرفای معنایی آن ها، ابهام ، چند لایه گی و انرژی برای تغییرنهفته است و اثرات بلند مدت و دائمی بر روند تحولات سیاسی واجتماعی داشته اند.

از همین رو اکنون که در آستانه ی ورود به سده ی جدیدی از تاریخ ایران قرارگرفته ایم برآن شدیم تا از منظر تاریخ تحول مفاهیم در میراث مشروطیت به مثابه لحظه ای کلیدی در دوران آستانه ای ایران نظر کنیم. گفتگو درباره ی چنین بحثی را از آن رو ضروری یافتیم که همچنان سده ای پس از انقلاب مشروطه ی مردم ایران، به مثابه مکان تاریخی ظهور و تحول نظام مفاهیم بنیادی ، جایگاه و معنای این مفاهیم در اندیشه ی سیاسی و اجتماعی ایرانیان خالی از ابهام نیست . مفاهیم ملاطی بر پای دیوار سست نهادهای سیاسی و اجتماعی اند تا سقوط آن ها را مانع شوند. پس حاصل آشفتگی و بی قراری مفاهیم و ایماژها جز ناکارآمدی نهادها نخواهد بود. این همان مشکلی است که سیاست و اجتماع ایرانی، مقارن با ورود به دوران جدید تاریخ خود، دچار آن شده است. اما بازخوانی انتقادی تجربه ی مشروطیت از منظر تاریخ تحول مفاهیم، فرصتی برای تحریر دگرباره ی محل نزاع در باب چنین مشکلی است. تاکید تاریخ مفاهیم بر ابهام و چند لایه گی مفاهیم بنیادی امکانی را برای رویکردی کثرت گرایانه به تاریخ معاصر ایران فراهم می کند که به مثابه بدیلی در برابر دیدگاه های قوم گرایانه و غایت اندیش به تاریخ، اجتماع و سیاست است. از جانبی دیگر مقارن با پیروزی انقلاب مشروطه، برپایی حکومت قانون و مهم تر ازآن انتقال حقوق اساسی ملت از بیرون به درون نظام سیاسی و دولت، میراثی گران بها از مفاهیم حقوقی برای ایرانیان به یادگار مانده است. اکنون در آستانه ی ورود به سده ی پانزدهم شمسی، بازخوانی انتقادی چنین میراثی راهگشای ما در فهم چالش های پیش رو قانون گذاری و حکمرانی در ایران خواهد بود.