گزارش نشست گروه اقتصاد سیاسی تحریم با عنوان «تحریم های ایران و منافع خاص در آمریکا»

نوع مطلب: گزارش

 

نشست گروه اقتصاد سیاسی تحریم تحت عنوان «تحریم های ایران و منافع خاص در آمریکا» روز دوشنبه دوازدهم مهر ماه ۱۴۰۰ با سخنرانی آقای مظاهر کروژده کاندیدای دکتری روابط بین‌الملل دانشگاه بین المللی فلوریدا و پژوهشگر سیاست خارجی آمریکا، و با حضور دکتر قدیر نصری رئیس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، پژوهشگران مهمان و اعضای گروه به شکل مجازی برگزار شد.

در این نشست که با مدیریت خانم یاقوتی پژوهشگر مهمان پژوهشکده و عضو گروه اقتصاد سیاسی تحریم برگزار شد، آقای کروژده در ابتدای نشست به این موضوع اشاره کردند که بحث در رابطه با منافع ایران و آمریکا و سیاست خارجی آمریکا در خلیج فارس بحث گسترده ای است. در این نشست چارچوبی نظری را ارائه می دهیم که در واقع چارچوب نظری انتقادی اقتصادی سیاسی است. در این چارچوب، سیاست خارجی آمریکا نمی تواند فهمیده شود مگر اینکه یک شبکه اقتصادی را در نظر بگیریم. در واقع، در این چارچوب، گروه های اقتصادی عضو کلیدی از بحث و ژئوپولتیک منطقه و سیاست های آمریکا هستند. این ژئوپولتیک و ژئواستراتژی را دنباله ای از منافع جهانی طبقه بندی سرمایه داری تعریف می کنیم. همچنین نمی توان بین منافع آمریکا و منافع گروه های سرمایه داری که در منطقه هستند، تفاوتی قائل شد. چرا که این گروه ها در تعریف مفاهیم کلیدی مثل تهدید، امنیت ملی و منافع ملی نقش بسیار کلیدی دارند. پژوهشگران زیادی اتفاق نظر دارند که این یک نظام سیاسی پول­بنیاد است. آن ها معتقدند که یک سیاست نمی تواند مطرح شود و یا حتی محقق شود مگر اینکه یک پشتوانه قدرتمند مالی و اقتصادی در پشت آن باشد. وقتی از این دید به سیاست گذاری های خارجی نگاه می کنیم، انگار که دولت، مستقل از سیاست گذاری های نظام سیاسی است، در حالی که دولت را از این گروه های اقتصادی نمی توانیم جدا بدانیم.

 

نکته دیگر دارای اهمیت این است که گروه های اقتصادی علیرغم تفکر پلورالیست ها که فکر می کنند نظام دموکراتیک است و هر کس به یک اندازه به قدرت دسترسی دارد، عمل می کنند. ایشان افزودند که این گروه های اقتصادی که مورد بررسی قرار داده ام، نسبت به سایر گروه های اقتصادی دسترسی و تاثیر متفاوت و نامتقارنی دارند. با مکان یابی این نظریه در می یابیم که از منظر دینامیک، این نظریه در سیاست خارجی آمریکا قرار دارد و از منظر نفت برای ایجاد امنیت دیده می شود. در واقع، آمریکا نفت را می گیرد تا امنیت را برای کشورهای خلیج فارس تامین کند که این نگاه دولت محوری است و با نظریه ایشان تحت عنوان «بلوک فراملیتی سرمایه گذاری» (Transntional Investment Bloc) متفاوت است. این نظریه به فرآیند اقتصادی توجه می کند که در تلاش برای محقق کردن پروژه جهانی طبقه سرمایه داری هستند. در ادامه ایشان گفتند در یک چارچوب این منافع اقتصادی را که این نظریه را در نظر نمی گیرد، در اهداف ژئوپولتیک و ساختار نهادی آمریکا بستر می دهم. این نظریه از دیدگاه مارکسیستی متفاوت است که به دولت به دید ابزار نگاه می کنند و می گوید دولت و گروه های اقتصادی از هم جدا هستند.

 

در نظریه ایشان دولت و منافع اقتصادی از هم جدا نیستند چرا که یکدیگر را محدود می کنند و به یکدیگر شکل می دهند. این بلوک های فراملیتی سرمایه داری در واقع یک شبکه پیچیده بازیگران اقتصادی است که بازیگران آن مقامات سیاست خارجی، سازمان های تولید فکر، رهبران سیاسی و اقتصادی عربی کشورهای خلیج فارس به ویژه امارات و عربستان هستند که در مرکز سیاست خارجی ایران و عربستان قرار دارند و در واقع این بخش ها اهمیت زیادی برای حیات نظام اقتصادی دارند. این شرکت ها و بازیگران اقتصادی در زمینه های مختلف از جمله انرژی، تسلیحاتی، ملی و ساخت ساز و همچنین شرکت های استارتاپی و تکنولوژی قرار دارند. در نتیجه بلوک های فراملیتی سرمایه گذاری به واسطه گسترش این روابط در این زمینه ها تحکیم شده اند.

 

در زمینه های تسلیحاتی فروش اسلحه به عربستان از قالب یک ابزار و سیاست خارجی درآمده و صرفا تابعی از منافع مالی شرکت سلاح فروشی شده است. این شرکت ها که خود را در چارچوب نظام اقتصاد جهانی می بینند در واقع برای تولیدشان نیاز به تقاضا دارند که تقاضای تسلیحاتی هم با وجود تهدید، تحریم و تنش ایجاد می شود. همچنین شرکت های مالی هم به شدت وابسته به بازار های انرژی هستند و این دو را نمی توان از هم جدا دانست. شرکت های ساخت ساز هم که پروژه های بسیار بزرگی در خلیج فارس دارند که منافع زیادی در آن نهفته است و باید آن ها را از تهدید ناوها، تهدید های داخلی و خارجی و به خصوص تهدیدهایی مثل ایران و گروه های تروریستی یمن و لبنان مصون نگه دارند.

 

در واقع، اولویت های سیاسی این گروه ها این است که فضای سرمایه گذاری را ثبات دهند و روابط اقتصادی منطقه و آمریکا را درست کنند. از دیگر اولویت های این گروه ها این است که قدرتشان را با نظامی گری نشان دهند و با ایجاد ناآرامی های داخلی و خارجی سعی دارند ایران به عنوان یک تهدید برای کشورهای منطقه منزوی کنند. این یکی از سیاست های مورد علاقه کشور های عربی و به خصوص عربستان است. منطق اقتصادی این اولویت ها این است که با نهادینه سازی فضای امنیتی با ترویج این تصویر که ایران تهدیدی برای امنیت است و باید منزوی شود محقق می شود.

 

از نکات مورد اهمیت این است که چه طور این اولویت های سیاسی از گروه های اقتصادی به گوش مقامات می رسد؟ یکی از راه ها پیگیری مداوم حرکت نخبگان و در نهایت به کمک آن ترسیم شبکه است. ابزار بعدی انتقال اولویت ها لابی گری است. مدارک معتبری از لابی گری یک سری کشورها علیه ایران موجود است. از دیگر راه های انتقال این اولویت ها به مقامات بالاتر این است که افرادی که در حوزه های عمومی فعالیت می کردند و بعد از بیرون آمدن از آنجا، به استخدام نهاد های تولید فکر در می آمدند. تمام این موسسات تماماً در یک راستا فعالیت می کنند و آن صلح است ولی آن ها خواستار صلح از طریق مصالحه نیستند بلکه از طریق قدرت و عقب نشینی می خواهند آن را به دست بیاورند. این گروه و تفکر در زمان کارتر، اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد شکل گرفت. آن ها یک مجموعه منافع داشتند و توانستند با هم اتفاق نظر کنند و اختلافاتشان را کنار بگذارند تا بتوانند به اهدافشان برسند و در نهایت، گروه های مالی، انرژی و تسلیحاتی با هم متحد و متصل شدند و این تصویر که منافع آمریکا در خطر است را ارائه دادند. ما باید به منافع خاص این گروه ها دقت کنیم.

این نشست با پرسش و پاسخ و گفتگوی حاضران به پایان رسید.

 

جهت ارجاع علمی: مظاهر کروژده، « تحریم های ایران و منافع خاص در آمریکا»، تاریخ انتشار سخنرانی در سایت: 1400/7/27

https://www.cmess.ir/Page/View/2021-10-19/4894

نویسنده گزارش: سجاد شیرمحمدی؛ دبیر گروه اقتصاد سیاسی تحریم


نویسنده

سجاد شیرمحمدی (دبیر گروه)

سجاد شیرمحمدی (دبیر گروه)


1.دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
2.پیام هایی که حاوی تهمت یا بی احترامی به اشخاص باشد منتشر نخواهد شد
3.پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد