تنش در تایوان و آینده گذار قدرت در نظام بین ­الملل

نوع مطلب: مقاله

 

 

نویسنده: رؤیا سلیمی، پژوهشگر مهمان

 

امروزه بحث انتقال قدرت یک نقطه عطف در روابط بین ­الملل محسوب می­شود لذا زمانی که بحث تغییر در ساختار نظام بین ­الملل مطرح است منظور همان جابه­ جایی قدرت است که به نوعی اتفاق می­افتد. بر این اساس زمانی شاهد تغییر ساختار خواهیم بود که یک قدرت نوظهور پیدا شود و قدرت مسلط را به چالش بطلبد. از آنجایی که رقابت میان قدرتهای بزرگ در طول تاریخ اجتناب ناپذیر بوده است این امری طبیعی است که کشورها برای بقا با یکدیگر وارد رقابتی شوند که برای آنان دستاورد مثبت به همراه داشته باشد. بدین لحاظ همواره کشورها برای دستیابی به برترین جایگاه که همان قدرت هژمون باشد تلاش کرده­اند. در خصوص آمریکا و چین این امر به وضوح قابل مشاهده است که با قدرت گیری کشور نوظهور چین، آمریکا نیز احساس نا امنی کند و آن را تهدیدی برای توانمندی­های ملی خود بداند. ایالات متحده به عنوان یک قدرت هژمون همواره در تلاش برای مهار قدرت نوظهور چین از طرق مختلف بوده است که امروزه مهمترین و شاید بتوان گفت اصلی­ترین سایه­ی این امر را می­توان در تایوان شاهد بود که روابط دو کشور را در یک نقطه عطف قرار داده است.

 

این دوره گذار ممکن است موجب رقابت تنگاتنگ دو قدرت در قالب جنگ یا محدودیت­ ها شود و چه بسا ممکن است این چرخه هژمونیک نیز در قالب اصطکاک­ بین قدرت نوظهور و کشور هژمون مسلط باقی بماند و یا درگیری نظامی یا تله پوسیده که یک سناریوی محتمل بین قدرت نوظهور و قدرت هژمون است حادث شود. به‌ هرحال واقعیت موجود این است که ساختار نظام بین ‌الملل درحال تحول و تغییر است و هنگام تطور ممکن است جنگ رخ دهد. از اینرو در شرایط تاریخی که وزن امنیت بین­ الملل به سمت حوزه آسیا پاسیفیک در حال انتقال است و ترتیبات قدرت در جهان در نتیجه تحولات تاریخی تغییر کرده ممکن است شاهد تنش هایی جدی بین آمریکا و چین در قضیه تایوان باشیم.

 

اگرچه دولت آمریکا در این خصوص سیاست «ابهام راهبردی» را در پیش گرفته است اما این کشور بر این امر واقف است که رخداد جنگ بر سر تایوان مابین آمریکا و چین افزون بر اینکه بر اقتصاد جهان تأثیرگذار است خسارات زیادی را هم از بعد نظامی و هم اقتصادی برای دو کشور به همراه خواهد داشت. اکثر سیاستمداران آمریکایی روابط ایالات متحده و چین در این برهه زمانی را در قالب یک رابطه توأم با محدودسازی- همکاری می­دانند؛ بدین معنا که آمریکا رابطه با چین را ابتدا در قالب همکاری و سپس محدودسازی پیش می­برد. با اینحال اختلاف دو کشور اختلافی ساختاری است که وجه بارزه آن تلاش برای دستیابی بر سر قدرت است گرچه ایالات متحده تمایل دارد این روند از طریق دیپلماسی و نه درگیری حل و فصل شود ولو اینکه آمادگی خود را برای دفاع نظامی از تایوان قبلاً اعلام کرده است.

 

  • سوی دیگر چینی­ها در طول تاریخ آغازکننده جنگی نبوده­اند و این امر محتمل است که چین در این مسأله هم وارد جنگی که منجر به هزینه­های سنگین برای این کشور و حتی تأثیر گذار بر وجه بین­المللی آن کشور باشد نشود گرچه همواره اتحاد تایوان با سرزمین اصلی چین عنصر کلیدی رویای چینی رئیس جمهور شی جین پینگ بوده است؛ اما دید رهبران چین پتانسیل درگیری نظامی بین دو اقتصاد بزرگ جهان به خودی خود ترسناک است و بهترین سیاست اقتصادی جلوگیری از درگیری خواهد بود. کمااینکه رهبران چین بارها خاطر نشان کرده­اند که استراتژی هسته­ای خود در زمانی که بحث امنیت ملی کشورشان در میان باشد استفاده خواهند کرد اما اکثر رهبران چینی رویکرد ایده آل حفظ صلح را دنبال می­کنند که برگرفته یک دیپلماسی زیرکانه در طول تاریخ برای این کشور بوده است. با این وجود عدم شفافیتی از رویکرد چین و آمریکا در قبال تایوان وجود دارد، و همین امر بی ثباتی منطقه را در پی داشته است. بدیهی است رهبران چین با اطلاع از هزینه­های جنگ، عواقب ناشی از آن را می­سنجند و از تهاجم مستقیم امتناع می ورزند؛ چرا که پکن بر این امر واقف است که تایوان از حمایت ایالات متحده برخوردار است و عاقلانه ترین سیاست در خصوص تنش بر سر تایوان اجتناب از درگیری نظامی با هر دو طرف خواهد بود.

 

اکثر اندیشکده ­های چینی و آمریکایی بر این عقیده هستند که سناریوی جنگ منجر به تشدید رقابت استراتژیک آمریکا و چین شده است اما دو طرف تمایلی به درگیری که این دو قدرت را درگیر کند ندارند. این عدم قطعیت منجر به ترکیبی از توازن داخلی برای ایجاد قابلیت­ های ملی و همچنین تعادل خارجی برای ایجاد صف­بندی­های جدید در منطقه شده است. کما اینکه کشوری مانند امریکا با تمرکز بر قابلیت ­های نظامی متعارف کافی خود سعی دارد که چین را از فتح تایوان بازدارد. از این رو بهترین امید برای جلوگیری از جنگ بر سر تایوان تاثیرگذاری بر محاسبات هزینه و فایده پکن با افزایش چشم انداز طیف وسیعی از آسیب­های اقتصادی است. از دیرباز دکترین جنگی ایالات متحده شامل یک مرحله پیش از خصومت بوده است که برای تقویت بازدارندگی و افزایش قابلیت­های جنگی این کشور در صورت وقوع جنگ طراحی شده است. از سوی دیگر این استدلال وجود دارد که چین هرگز به تهاجم دست نخواهد زد اما با این حال گاهی کشورها دست به اقدامات نظامی پرخطر می­زنند، زیرا موازنه نظامی را اشتباه تخمین می­زنند؛ در نتیجه احتمال وقوع نوعی جنگ سرد در روابط دو کشور وجود دارد ولو اینکه این جنگ سرد خود نیز هزینه ­های سنگینی را برای آمریکا و چین به همراه داشته باشد.

 

 

جهت ارجاع علمی: رویا سلیمی، « تنش در تایوان و آینده گذار قدرت در نظام بین الملل»، تاریخ انتشار در سایت مرکز: 1401/9/23


نویسنده

رویا سلیمی

رویا سلیمی، پژوهشگر مهمان مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه در گروه بررسی ملاحظات استراتژیک چین در خاورمیانه است. وی دانشجوی دکتری روابط بین الملل در دانشگاه تربیت مدرس است. حوزه مطالعاتی نامبرده مسائل چین و خاورمیانه می باشد.


1.دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
2.پیام هایی که حاوی تهمت یا بی احترامی به اشخاص باشد منتشر نخواهد شد
3.پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد