چه کسی دنیا را اداره می کند؟

نوع مطلب: ترجمه

 

نویسنده: ایان برمر

مترجم: سمیه رستمی خاصلوئی

انتخاب متن و نظارت: آنا یوسفیان

منبع: جی زیرو میدیا

 

Who runs the world?

June 14, 2023

Ian Bremmer

G-zero media

 

https://www.gzeromedia.com/by-ian-bremmer/who-runs-the-world

 

این موضوع مورد بحث در سخنرانی TED من است که به تازگی منتشر شده است. و، باور کنید یا نه، پاسخ دادن به این سوال در گذشته آسان بود.

یادداشت سردبیر: متن زیر از این سخنرانی TED اقتباس شده است. نسخه دیگری از این در سایت فارین پالیسی نیز موجود است.

 

اگر سن شما هم مثل من بیش از 45 سال است، در دنیایی بزرگ شده‌ اید که تحت سلطه دو ابرقدرت است. ایالات متحده و متحدانش قوانین را در یک طرف دیوار برلین تعیین کردند، در حالی که اتحاد جماهیر شوروی در سوی دیگر کنترل را در دست داشت. تقریباً هر کشور دیگری مجبور بود سیستم های سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود را با یکی از طرفین هماهنگ کند. این یک دنیای دو قطبی بود.

اگر شما زیر 45 سالتان است، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بزرگ شده اید. ایالات متحده به این طریق به تنها ابرقدرت جهان تبدیل شد که هم از طریق نقش برجسته اش در سازمان های بین المللی و هم با اعمال قدرت بی قید و شرط، نتایج را دیکته می کرد و این یک دنیای تک قطبی بود.

حدود 15 سال پیش، جهان باری دیگر دستخوش تغییراتی شده و بسیار پیچیده تر از قبل شد. ایالات متحده تمایل کمتری داشت که پلیس جهان، معمار تجارت جهانی و حتی طرفدار ارزش های جهانی باشد و بسیاری از کشورهای دیگر به قدری قدرتمند شدند که قوانینی را که دوست نداشتند نادیده گرفتند و گهگاه برخی را خودشان وضع کردند. این نظم جهانی G-Zero است که من نام شرکت رسانه ای خود را بر اساس آن گذاشتم و به طور مداوم در مورد آن می نویسم - جهانی بدون رهبر.

زمانی که معماری جهانی دیگر با توازن قدرت زیربنایی همخوانی نداشت، سه عامل اتفاق افتاد و باعث این "رکود ژئوپلیتیکی" شد.

اول، ایالات متحده کشور روسیه را وارد نظام بین المللی تحت رهبری ایالات متحده نکرد. روسیه که اکنون یک قدرت بزرگ سابق در حال افول جدی است، به شدت خشمگین شده و ایالات متحده را به عنوان دشمن اصلی خود در صحنه جهانی می‌بیند. ما می‌توانیم درباره اینکه چه کسی بیشتر مقصر است بحث کنیم، اما حقیقت این است که ما در جایی قرار داریم که هستیم.

دوم، ایالات متحده چین را وارد سازمان هایی که تحت نظارت آنها بودند کرد – اما یا این پیش فرض که هر چقدر چینی ها یکپارچه تر، ثروتمندتر و قدرتمندتر شوند، آمریکایی تر نیز خواهند شد (به عبارتی دیگر، یک دموکراسی با بازار آزاد که تمایلی به تغییر قوانین ندارد و با آنها بازی می کند). همانطور که معلوم است، آنها هنوز هم چینی هستند - و ایالات متحده آماده پذیرش این وضعیت نیست.

و سوم، ایالات متحده و متحدانش ده ها میلیون شهروند خود را که احساس می کردند از جهانی شدن عقب مانده بودند، نادیده گرفتند. پس از چند دهه‌ غفلت بی خطر، بیشتر این شهروندان به طور اساسی نسبت به دولت‌های خود و خود دموکراسی بی‌اعتماد شده‌اند و به نوبه خود باعث می‌شوند که رهبران آنها کمتر توانایی یا تمایل به رهبری داشته باشند.

بیش از 90 درصد همه بحران های ژئوپلیتیکی که هر روز در تیتر اخبار می بینید، به طور مستقیم یا غیرمستقیم به این سه موضوع بازمی‌گردند.

با این حال، خوب یا بد، رکودهای ژئوپلیتیکی برای همیشه دوام نمی آورند. بالاخره طبیعت از خلاء (قدرت) بیزار است و نظم جهانی آینده چیزی است بسیار بسیار متفاوت از آنچه که ما به آن عادت کرده ایم.

 

جایی که ما هم اکنون هستیم

ما دیگر در دنیای تک قطبی یا دو قطبی یا چند قطبی زندگی نمی کنیم. چرا؟ زیرا ما دیگر ابرقدرت نداریم، به عبارت دیگر کشورهایی داریم که قدرت جهانی را در هر حوزه ای اعمال می کنند. درست است، امروزه آمریکا و چین به عنوان ابرقدرت شناخته نمی شوند و عدم وجود ابرقدرت به معنای این است که دیگر نظم جهانی واحدی وجود ندارد. در عوض، آنچه امروز داریم، نظم های جهانی متعدد و جداگانه اما به هم پیوسته است.

اولین چیزی که باید بدانیم این است که ما یک نظام امنیتی تک قطبی داریم. ایالات متحده تنها کشوری است که می تواند سربازانان، ملوانان و تجهیزات نظامی را به هر گوشه ای از جهان اعزام کند. هیچ کشور دیگریبه این حد نمیرسد. نقش آمریکا در نظم امنیتی امروز ضروری‌تر - و در واقع غالب‌تر - از یک دهه پیش است.

چین به سرعت در حال افزایش توانمندی های نظامی خود در آسیا است، اما نه به طور مشخصی در جایی دیگر. این موضوع به طور فزاینده ای برای متحدان هند و اقیانوس آرام آمریکا نگران کننده است، که اکنون بیش از گذشته به چتر امنیتی ایالات متحده متکی هستند. همچنین حمله روسیه به اوکراین باعث شده است که اروپا بیشترین وابستگی خود را به ناتو تحت رهبری ایالات متحده در چند دهه گذشته داشته باشد. در عین حال، ارتش روسیه با از دست دادن بیش از 200000 نیرو و بخش عمده ای از تجهیزات حیاتی خود در اوکراین تضعیف شده است، که بازسازی همه آنها در مواجهه با تحریم های غرب دشوار خواهد بود.

بله، چین، روسیه و دیگر کشورها سلاح های هسته ای دارند، اما در واقع استفاده از آنها همچنان خودکشی بحساب می آّید. ایالات متحده تنها ابرقدرت امنیتی جهان است - و حداقل تا یک دهه آینده نیز چنین خواهد ماند.

همچنین ما یک نظم اقتصادی چند قطبی داریم که در آنجا قدرت جهانی بطور گسترده تر به اشتراک گذاشته می شود. ایالات متحده یک اقتصاد قوی و پویا دارد که هنوز هم بزرگترین اقتصاد جهان به شمار می آید. اما قدرت نظامی به واشنگتن اجازه نمی دهد تا قوانینی را برای اقتصاد جهانی وضع کند.

علیرغم تمام صحبت ها در مورد جنگ سرد جدید، ایالات متحده و چین از نظر اقتصادی به حدی وابسته هستند که نمی توانند از یکدیگر جدا شوند. تجارت دوجانبه بین این دو همچنان به بالاترین حد خود ادامه می‌دهد و سایر کشورها می‌خواهند هم به بازار آمریکا و هم به بازار چین (که به زودی به بزرگترین بازار جهان تبدیل شود) دسترسی داشته باشند. شما نمی توانید جنگ سرد اقتصادی داشته باشید اگر کسی حاضر به مبارزه با آن نباشد.

در همین حال، اتحادیه اروپا بزرگترین بازار مشترک جهان است و قادر است قوانین و استانداردهایی را تعیین کند که آمریکایی‌ها، چینی‌ها و دیگران باید آن را به عنوان بهای تجارت با آن بپذیرند. ژاپن همچنان یک قدرت اقتصادی جهانی است، اگر فقط اقتصاد مد نظر باشد. اقتصاد هند به سرعت در حال رشد است و به همراه آن، تأثیر آن در صحنه جهانی نیز در حال افزایش است.

اهمیت نسبی این و سایر اقتصادها در طول دهه آینده تغییر خواهد کرد، اما آنچه مسلم است این است که نظم اقتصادی جهانی یک نظم چند قطبی بوده و همین طورخواهد ماند.

 

مسیر پیش رو

من در مورد دو نظم جهانی که تا کنون دیده ایم، نوشته ام. اما نظم سومی وجود دارد که به سرعت در حال ظهور است که در آن بیشترین عدم قطعیت و بزرگترین تغییرات را در دنیایی که می شناسیم رخ می دهد و آن نظم دیجیتال است. در آنجا، برخلاف هر نظم ژئوپلیتیک دیگری در گذشته و حال، عوامل تسلط بر قوانین و قدرت اعمال شده، ، دولت ها نبوده بلکه شرکت های فناوری هستند.

حتما به گوشتان خورده که چگونه تسلیحات، اطلاعات و آموزش ناتو به اوکراینی ها در دفاع از سرزمینشان کمک کرده است. اما اگر شرکت‌های فناوری غربی در روزهای ابتدایی تهاجم به سرعت به کمک نمی‌آمدند – بادفع حملات سایبری روسیه و اجازه دادن به رهبران اوکراینی برای برقراری ارتباط با سربازان خود در خط مقدم - روسیه در عرض چند هفته، به طور موثر تمامی فضای آنلاین اوکراین قطع می کرد و جنگ را پایان می داد (و برنده می شد) فکر نمی‌کنم این اغراق است وقتی می‌گویم اگر شرکت های فناوری و قدرت آنها در نظم دیجیتال جدید نبود، احتمالاً رئیس جمهور زلنسکی امروز در راس قدرت نبود.

شرکت‌های فناوری تصمیم می‌گیرند که آیا دونالد ترامپ می‌تواند بدون فیلتر و به سرعت با صدها میلیون نفر در حالی که دوباره نامزد ریاست جمهوری می‌شود صحبت کند یا خیر. بدون رسانه‌های اجتماعی و قابلیت آنها برای بازاریابی انبوه تئوری‌های توطئه، شورش 6 ژانویه در کاپیتول هیل، شورش کامیون داران در اتاوا، شورش 8 ژانویه در برزیل وجود نداشت.

 

نماد مورد تایید جامعه

شرکت های فناوری حتی هویت ما را تعریف می کنند. قبلاً تعجب می کردیم که آیا رفتار انسانی در اصل نتیجه طبیعت یا تربیت است. اما امروز ترکیبی از طبیعت، تربیت و الگوریتم است. نظم دیجیتال در حال تبدیل شدن به عامل تعیین کننده سبک زندگی ما، باورهایمان، آرزوهایمان و اینکه چه می خواهیم و چه کارهایی را برای رسیدن به آنها مایلیم انجام دهیم.

این قدرت عظیمی است که شرکت‌های فناوری جمع‌آوری کرده‌اند و منجر به بزرگترین سوال برای همه ما می شود: شرکت های فناوری چگونه از قدرت خود استفاده خواهند کرد؟ پاسخ به این سوال به طور قابل توجهی به این بستگی دارد که آنها پس از رشد کردن می خواهند تبدیل به چه چیزی شوند. من سه حالت ممکن را می بینم.

اگر رهبران سیاسی آمریکا و چین همچنان با قدرت بیشتری در فضای دیجیتال اثبات خود را ادامه دهند، و اگر شرکت‌های فناوری با دولت‌های خود هم پیمان شوند، در نهایت جنگ سرد فناوری بین ایالات متحده و چین رخ می دهد. دنیای دیجیتال به دو قسمت تقسیم خواهد شد، کشورهای دیگر مجبور به انتخاب یکی از طرفین می شوند و جهانی شدن به درجه ای بی سابقه در چند دهه اخیر به سمت متلاشی شدن خواهد رفت.

اگر شرکت‌های فناوری به استراتژی‌های رشد جهانی پایبند باشند، از هم پیمانی با دولت‌ها خودداری کنند و شکاف موجود بین حوزه‌های فیزیکی و دیجیتالی رقابت را حفظ کنند، آن‌گاه شاهد جهانی شدنی تاره خواهیم بود– یک نظم دیجیتال جهانی‌شده. شرکت‌های فناوری در فضای دیجیتال حاکم خواهند ماند و به طور اساسی با یکدیگر برای کسب سود و با دولت ها برای قدرت ژئوپلیتیکی رقابت خواهند کرد، به همان شکلی که عوامل اصلی دولتی در حال حاضر برای نفوذ در فضایی که دستورات اقتصادی و امنیتی با هم تداخل دارند، رقابت می‌کنند.

اما اگر فضای دیجیتال به خودی خود به عنوان مهم‌ترین عرصه رقابت قدرت‌های بزرگ تبدیل شود و قدرت دولت‌ها نسبت به قدرت شرکت‌های فناوری تداوم یابد، در اینصورت نظم دیجیتال خود به نظم جهانی غالب تبدیل خواهد شد. اگر این اتفاق بیفتد، ما جهانی پساوستفالن خواهیم داشت – نظمی تکنوقطبی که تحت سلطه شرکت های فناوری به عنوان بازیگران اصلی ژئوپلیتیک قرن بیست و یکم است.

هر سه سناریوی ارائه شده به نظرم کاملاً امکان پذیر هستند. خیلی به این بستگی دارد که ماهیت انفجاری هوش مصنوعی چگونه تغییراتی را در ساختارهای قدرت موجود ایجاد می‌کند، چه دولت‌ها بتوانند و مایل به تنظیم شرکت‌های فناوری باشند یا نه، و مهمترین امر اینکه رهبران فناوری تصمیم می‌گیرند قدرت تازه یافته خود را چگونه استفاده کنند.

این سؤالات تعیین کننده خواهند بود که آیا ما آینده ای روشن تر خواهیم داشت یا دنیایی بدون آزادی.

 

 

جهت ارجاع علمی: ایان برمر، « چه کسی دنیا را اداره می کند؟»، مترجم، سمیه رستمی خاصلوئی، تاریخ انتشار در سایت مرکز: 1402/4/21


نویسنده

آنا یوسفیان

خانم آنا یوسفیان دانشجوی دکتری روابط بین الملل و پژوهشگر مهمان پژوهشکده است، ایشان دانش آموخته دکتری رشته روابط بین الملل در دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهران می باشد. حوزه مطالعاتی خانم یوسفیان روندها فکری در خاورمیانه است.


1.دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
2.پیام هایی که حاوی تهمت یا بی احترامی به اشخاص باشد منتشر نخواهد شد
3.پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد