اهمیت راهبردی تنگه بابالمندب و نقش آن در تحولات منطقهای
بهادر نوکنده؛ پژوهشگر مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه
برگرفته شده از گزارش اندیشکده پژوهشی الحبتور (Al Habtoor Research Centre)
نوشته Dr. Mohamed Shadi
اصطلاح «وحدت جبههها» پس از نبرد «شمشیر قدس» در سال ۲۰۲۱ وارد ادبیات منازعه عربی-اسرائیلی شد و بهعنوان یک راهبرد نظامی و ایدئولوژیک برجسته در چارچوب «محور مقاومت» تعریف گردید. این راهبرد عمدتاً به گروههای حامی منطقهای ایران، شامل حزبالله لبنان، حماس در فلسطین، جنبش انصارالله (حوثیها) در یمن و دیگر گروههای شبهنظامی مورد حمایت تهران در سوریه و عراق مرتبط است. هدف اصلی این ائتلاف، ارتقاء هماهنگی و انسجام عملیاتی میان این بازیگران در جهت مقابله با اسرائیل و کاهش نفوذ ایالات متحده آمریکا در منطقه میباشد که منافع راهبردی جمهوری اسلامی ایران را تقویت میکند.این رویکرد مبتنی بر انجام اقدامات همزمان و هماهنگ در جبهههای مختلف از جمله لبنان، غزه و یمن است تا نبردی یکپارچه و منسجم علیه دشمنان مشترک، به ویژه اسرائیل و آمریکا، شکل گیرد. اگرچه «وحدت جبههها» پیش از هفتم اکتبر نیز در مقیاس محدود بهکار گرفته شده بود، اما پس از آن تاریخ، سطح هماهنگی و انسجام در اجرای عملیات به گونهای بیسابقه ارتقاء یافت. این عملیات شامل تقسیمبندی هدفها در داخل اراضی اسرائیل و حملات هماهنگ موشکی و پهپادی از غزه، لبنان، عراق، سوریه و یمن بود که باعث اختلال قابلتوجه در سامانههای دفاع هوایی اسرائیل گردید؛ بهگونهای که حملاتی از یمن نیز تا تلآویو رسیده است. علاوه بر این، بازیگران محور مقاومت، بهویژه حوثیها، دامنه اقدامات خود را فراتر از تهدید تأسیسات اسرائیلی بردند و با حملات خود ناوبری دریایی در تنگه راهبردی بابالمندب را مختل کردند. این گروه حملات متعددی را علیه کشتیهایی انجام داد که به ادعای آنها، ارتباطی مستقیم یا غیرمستقیم با اسرائیل داشتند؛ چه کشتیهای تحت مالکیت دولتی، چه متعلق به افراد با تابعیت اسرائیلی و یا کشتیهایی که به بنادر اسرائیل رفتوآمد میکردند. این سیاست هدفگیری گسترده، بخش قابلتوجهی از ترافیک دریایی در این تنگه حیاتی را دچار اختلال نمود؛ تنگهای که اهمیت آن برای تجارت جهانی غیرقابل انکار است و به ویژه بر کشورهای عرب صادرکننده نفت و مصر که به کانال سوئز وابستگی اقتصادی دارند، تأثیرگذار بوده است.پیامد این تحولات، تغییر مسیرهای کشتیرانی از کانال سوئز به سمت دماغه امید نیک بوده که نه تنها موجب تغییرات راهبردی بلندمدت در حوزه امنیت و تجارت منطقه شده، بلکه تأثیرات اقتصادی فوری و قابل توجهی بر کشورهای عربی به دنبال داشته است. این تحلیل به بررسی اهمیت راهبردی تنگه بابالمندب برای کشورهای عربی و ارزیابی پیامدهای اقتصادی و امنیتی اختلال در این مسیر حیاتی میپردازد...
متن کامل را در فایل زیر مطالعه بفرمایید.
نویسنده
بهادر نوکنده
بهادر نوکنده پژوهشگر مهمان مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه میباشد. نامبرده دانشجو مقطع دکتری رشته روابط بینالملل در دانشگاه آزاد اسلامی (واحد شاهرود) است. حوزه مطالعاتی وی شامل ملاحظات استراتژیک ایالات متحده در خاورمیانه میباشد. این پژوهشگر، عضو پیوسته گروه ملاحظات استراتژیک ایالات متحده در خاورمیانه و عضو وابسته گروه بررسی سیاست خارجی لبنان و فلسطین و رژیم اسرائیل و گروه بررسی مسائل ژئوپولیتیک میباشد.