نبرد سویدا: دروازه زمینی بین نئوم و طرابلس

نوع مطلب: ترجمه

مالک الخوری؛ نویسنده، روزنامه‌نگار و سردبیر «The Cradle عربی» است.

ترجمه: محمدرضا صادقی ـ پژوهشگر مهمان مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه

سویداء پس از رفتن اسد به کانون درگیری میان دو پروژه منطقه‌ای تبدیل شده است: «جاده توسعه» ترکیه و «خط صلح» اسرائیل. هر یک از طرفین برای کنترل کریدورهای حمل و نقلی که خلیج فارس را از طریق جنوب سوریه به لبنان متصل می‌کند، تلاش می‌کند. به قدرت رسیدن احمد الشرع با حمایت آنکارا، نگرانی تل‌آویو را برانگیخته است؛ زیرا هرگونه نفوذ ترکیه به سمت سویداء را تهدیدی استراتژیک برای پروژه خود می‌داند. این‌گونه این استان به دروازه‌ای برای جنگ منطقه‌ای خطوط آهن تبدیل شد.

سویداء آن‌گونه که در جغرافیا به نظر می‌رسد، شهری دورافتاده در حاشیه درگیری‌های سوریه نیست، بلکه از دسامبر گذشته در یک تقاطع آتشین میان پروژه‌های بزرگی قرار گرفته که برای ترسیم نقشه‌های منطقه با یکدیگر در نبرد هستند. نبردی که در این استان کوهستانی کوچک درگرفت، به‌سرعت از ابعاد امنیتی یا محلی خود فراتر رفت تا از تحولات عمیق‌تری پرده بردارد که به کریدورهای تجاری، خطوط لوله گاز و نقشه‌های نفوذ جدید که از خلیج فارس تا شرق مدیترانه امتداد دارد، مرتبط است.

هنگامی که نام «نئوم» ذکر می‌شود، فوراً تصویر شهر غول‌پیکر سعودی در ساحل دریای سرخ و طرح‌های ریاض برای تبدیل آن به یک قطب اقتصادی و فناوری جهانی به ذهن متبادر می‌شود. اما این شهر از خشکی جدا نیست. برای اینکه نئوم به دروازه خلیج فارس به دریای مدیترانه تبدیل شود، باید یک کریدور زمینی امن و باز وجود داشته باشد که آن را به سواحل لبنان یا سوریه متصل کند و این کریدور بدون عبور از جنوب سوریه - یعنی سویداء - محقق نمی‌شود. برای درک اهمیت سویداء، باید کوتاه‌ترین و واقع‌بینانه‌ترین مسیر زمینی را که می‌تواند نئوم را به مدیترانه متصل کند، دنبال کنیم: نئوم (غرب عربستان) تبوک گذرگاه الدره یا حالة عمار شرق اردن (المفرق - الازرق). از آنجا، مسیر به سمت شمال و به سوی بادیه سویداء امتداد می‌یابد و با عبور از صحرای الحماد، از شرق سویداء وارد جنوب سوریه می‌شود. سپس از طریق شبکه راه‌های داخلی که تا حومه جنوبی دمشق (صحنایا - الکسوه) امتداد دارد، به شمال آن عبور می‌کند. پس از آن، جاده از طریق الزبدانی یا القلمون به بقاع لبنان می‌رسد، یا از طریق جاده دمشق - طرطوس به سمت غرب و به سوی ساحل سوریه می‌رود. بدین ترتیب، سویداء به یک نقطه عبور حیاتی تبدیل می‌شود که برای هر کریدور خشکی که خلیج فارس را به دریا متصل می‌کند، غیرقابل چشم‌پوشی است؛ امری که رقابت شدید میان قدرت‌های منطقه‌ای برای کنترل یا حداقل خنثی کردن آن را تا حد زیادی توضیح می‌دهد.

اهمیت مسیر از منظر استراتژیک

اقتصادی: عربستان سعودی به دنبال جایگزینی برای کریدورهای دریایی تهدید شده از طریق باب المندب است، به ویژه با توجه به تنش‌ها با یمن و ایران. کریدور زمینی از طریق اردن، سوریه و لبنان، دسترسی مستقیم به بنادر مدیترانه (طرابلس، بیروت، لاذقیه) را تضمین می‌کند.

سیاسی: گشایش این کریدور به معنای تأمین نفوذ گسترده سعودی در این سرزمین‌هاست که مستلزم ترتیبات امنیتی و توافقات بین‌المللی، یا عملیات پنهانی برای تضمین کنترل بر این گلوگاه است.

ژئونظامی: اسرائیل و ترکیه به سادگی اجازه نخواهند داد این پروژه بدون داشتن سهمی در آن یا حداقل تضمین اینکه به یک کریدور استراتژیک تبدیل نشود که واشنگتن و تل‌آویو را از بازی خارج کند، عبور کند.

از درگیری محورها تا نبرد کریدورها

در لحظه‌ای منطقه‌ای که شاهد ظهور پروژه‌های اقتصادی بزرگی است که در آن جغرافیا با ژئوپلیتیک تلاقی می‌کند، استان سویداء در جنوب سوریه دوباره به کانون توجه بازگشته است، نه فقط به عنوان یک منطقه ناامن، بلکه به عنوان یک گره زمینی محوری در رقابت بر سر کریدورهای زمینی بین خلیج فارس و شرق مدیترانه. بر این اساس، درگیری‌های اخیر بین گروه‌های مسلح دروزی و قبایل بدوی، و همچنین حملات شدید اسرائیل، رویدادهایی محلی و جداگانه به نظر نمی‌رسند، بلکه حلقه‌هایی از زنجیره درگیری گسترده‌تر بر سر آینده خطوط ارتباطی بین آسیا و اروپا هستند. از یک سو، آنکارا با تمام توان خود برای تقویت حضورش در شمال سوریه و لبنان حرکت می‌کند، با تکیه بر حمایت آشکار قطر و اروپا، و با هدف اتصال عمق آناتولی به بندر طرابلس از طریق خاک سوریه و لبنان. از سوی دیگر، «اسرائیل جدید» پس از جنگ اخیر با ایران، در حال تحمیل واقعیت‌های میدانی است که عبور کالاهایش از نئوم به مدیترانه را از طریق جنوب سوریه و سپس اردن تسهیل کند، بر اساس آنچه در رسانه‌ها به «کریدور عبرانیان جدید» معروف شده است. در بحبوحه این تحولات، سویداء به عنوان یک نقطه تقاطع غیرقابل چشم‌پوشی برجسته می‌شود، زیرا گلوگاه جغرافیایی است که از یک سو جنوب سوریه را به شمال آن و از سوی دیگر اردن را به سوریه و لبنان متصل می‌کند.

در بحبوحه این رقابت، رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه، اخیراً با لحنی قاطع اعلام کرد: «دیروز با تقسیم سوریه موافقت نکردیم، و قطعاً امروز و فردا نیز موافقت نخواهیم کرد. کسانی که رؤیای باز کردن کریدوری بین جنوب و شمال سوریه را در سر می‌پرورانند، به اذن خدا به هدف خود نخواهند رسید و ما همراه با برادران سوری‌مان اجازه آن را نخواهیم داد.» اما شیوخ عقل طایفه دروزی بیانیه‌ای شدیداللحن صادر کرده و استفاده از جبل العرب را به عنوان پل عبور برای پروژه‌های بین‌المللی که حاکمیت یا وجود آنها را در نظر نمی‌گیرد، رد کردند. آنها تأکید کردند که «هر کس بر سر مباح شمردن سویداء شرط‌بندی کند، بازنده خواهد بود و سرنوشت این کوهستان در خود کوهستان تعیین می‌شود.» آنها به جغرافیای سویداء به عنوان یک گره مواصلاتی اشاره کرده و خواستار بازگشایی کریدورهایی با اردن و مناطق تحت کنترل «قسد» در شمال شدند. این اظهارات در خلأ بیان نشده، بلکه منعکس‌کننده تشدید تنش بر سر این است که چه کسی نقشه عبور و مرور زمینی جدید در منطقه را کنترل می‌کند، به ویژه پس از افزایش نقش آمریکا اما از جایگاه ناظر، که به قدرت‌های منطقه‌ای مانند ترکیه و اسرائیل فضا داده است تا خطوط نفوذ خود را از طریق جغرافیای فرسوده سوریه ترسیم کنند.در این زمینه، نبردهای جاری در سویداء از درگیری‌های محلی به فصلی تعیین‌کننده در منازعه بر سر آینده کریدورهای زمینی تبدیل شده است. این گزارش به بررسی زوایای پنهان این نبرد، نقش بازیگران منطقه‌ای و موقعیت متقاطعی می‌پردازد که سویداء در قلب استراتژی ترسیم مجدد نقشه خاورمیانه به خود اختصاص داده است.

ترکیه و کریدور شمالی از طریق طرابلس

از ابتدای بحران سوریه، ترکیه با شمال این کشور به عنوان عمق استراتژیک خود برخورد کرده است. اما آنکارا به گسترش نظامی در شمال سوریه اکتفا نکرده و به سمت لبنان، به ویژه شهر طرابلس و اطراف آن، نیز گسترش یافته است. در آنجا، با حمایت شبکه‌ای از مؤسسات، انجمن‌ها و افراد تابعیت گرفته، نفوذ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایجاد کرده است. هدف ترکیه از این گسترش تنها به نفوذ نرم محدود نمی‌شود، بلکه به یک پروژه ژئواکونومیک گسترده‌تر مرتبط است که شامل ایجاد یک کریدور زمینی از آناتولی است که از شمال سوریه عبور کرده و وارد لبنان می‌شود تا به بندر طرابلس برسد؛ بندری که ترکیه در تلاش است آن را به سکویی جایگزین برای بندر بیروت و ایستگاه اصلی در مسیر ترانزیت تبدیل کند. آنکارا از این رویکرد با توافقات مستقیم و غیرمستقیم با گروه‌های سوری وفادار به خود، مانند هیئت تحریر الشام، حمایت می‌کند. این گروه اکنون نقشی محوری در اداره مناطقی از ادلب تا حومه شرقی حماه ایفا می‌کند، جایی که با بادیه سوریه و راه‌های منتهی به جنوب و حومه سویداء هم‌مرز است. به این معنا، کنترل بر این نوار جغرافیایی، یک پنجره استراتژیک برای ترکیه باز می‌کند که تا مرزهای لبنان امتداد می‌یابد، و هرگونه حضور مخالف با آن در سویداء را به تهدیدی مستقیم برای این پروژه تبدیل می‌کند. اگرچه بلندپروازی ترکیه از رفتن بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه، و از هم پاشیدگی نقشه میدانی سود برده است، اما ترکیه امروز چشم به این لحظه دوخته است که می‌توان قدرت مرکزی را به گونه‌ای بازسازی کرد که نفوذ دائمی آن را از طریق عوامل محلی یا معاملات بزرگ منطقه‌ای تضمین کند.

احمد الشرع و گذار ترکیه در جنوب

پس از رفتن اسد، احمد الشرع که از حمایت ترکیه برخوردار است، تلاشی را برای تقویت حضور آنکارا در جنوب سوریه، به ویژه در استان سویداء با اکثریت دروزی، آغاز کرد. الشرع، که فرمانده سابق جبهه النصره بود، یکی از ابزارهای ترکیه برای تحمیل نفوذ خود بر روی زمین بود و از خلأ امنیتی و وضعیت سیاسی رو به وخامت در کشور بهره می‌برد. الشرع جنوب را به عنوان نقطه شروع برای بازپس‌گیری کنترل و گسترش نفوذ ترکیه انتخاب کرد، با این باور که کنترل بر کریدورهای سویداء کلید بازسازی یک قدرت مرکزی جدید است که منافع ترکیه در منطقه را در نظر بگیرد. او معتقد بود که کنترل بر این منطقه، عمق استراتژیک لازم را برای ترکیه فراهم می‌کند تا جای پایی دائمی در سوریه ایجاد کند و راه‌های جدیدی به سوی اردن و لبنان باز کند که در خدمت پروژه «جاده توسعه» ترکیه باشد. اما تحرکات الشرع نگرانی تل‌آویو را برانگیخت که گسترش نفوذ ترکیه را تهدیدی مستقیم برای پروژه‌های خود در منطقه می‌دید، به ویژه پروژه «خط صلح» که به دنبال اتصال خلیج فارس به مدیترانه از طریق اردن و جنوب سوریه است. از اینجا، با تلاش‌های اسرائیل برای جلوگیری از هرگونه حرکت ترکیه به سمت جنوب از طریق حملات هوایی و هدف قرار دادن مواضع الشرع و نیروهایش، رویارویی شدت گرفت. بنابراین، صحنه در سویداء صرفاً یک درگیری محلی بین گروه‌های متخاصم نیست، بلکه درگیری بین دو پروژه منطقه‌ای رقیب است که هر یک در تلاش برای تحمیل نفوذ خود بر کریدورهای حمل و نقل حیاتی هستند و نقش الشرع به عنوان مجری سیاست آنکارا در جنوب سوریه همچنان در این درگیری محوری است.

اسرائیل و کریدور صلح

در مقابل پروژه ترکیه، اسرائیل برای توسعه پروژه «خط صلح» تلاش کرده است که هدف آن اتصال خلیج فارس به دریای مدیترانه از طریق اردن و جنوب سوریه است، بدون نیاز به عبور از خاک ترکیه یا ایران. این استراتژی به منظور تضعیف نفوذ ترکیه و ایران در منطقه طراحی شده است. در نوامبر ۲۰۱۸، یسرائیل کاتس، وزیر حمل و نقل وقت اسرائیل، در کنفرانسی بین‌المللی در امان، از پروژه «راه‌آهن صلح» رونمایی کرد و توضیح داد که هدف آن اتصال بنادر اسرائیل، به ویژه حیفا، به بنادر خلیج فارس از طریق اردن و در آینده سوریه است تا به جایگزینی امن و استراتژیک برای کریدورهای دریای سرخ و کانال سوئز تبدیل شود. کاتس تأکید کرد که این پروژه تنها به جنبه اقتصادی محدود نمی‌شود، بلکه به عنوان پل صلح بین ملت‌ها عمل می‌کند و افق‌های جدیدی برای همکاری سیاسی و اقتصادی در منطقه باز می‌کند. با حمایت آشکار آمریکا از این پروژه، اسرائیل میدانی برای رویارویی مستقیم با پروژه ترکیه در جنوب سوریه ایجاد کرد، به ویژه با افزایش نگرانی از گسترش نفوذ آنکارا به سوی سویداء.

نئوم و رقابت سعودی

در حاشیه درگیری ترکیه و اسرائیل، پروژه سعودی «نئوم» ظهور کرد که هدف آن ساخت یک منطقه اقتصادی و لجستیکی عظیم در شمال غربی پادشاهی است. این پروژه شامل زیرساخت‌های پیشرفته راه‌آهن و حمل و نقل دریایی است که اهمیت کریدورهای حمل و نقل در منطقه را افزایش می‌دهد و از پروژه اسرائیل برای اتصال خلیج فارس به مدیترانه بدون عبور از ترکیه حمایت می‌کند. خط راه‌آهن از ایلات که از عقبه و جنوب سوریه به سمت لبنان و طرابلس می‌گذرد، امتداد استراتژیک بنادر دریایی نئوم محسوب می‌شود و به ترسیم مجدد نقشه حمل و نقل منطقه‌ای کمک می‌کند که به طور مستقیم بر منافع ترکیه و ایران تأثیر می‌گذارد. در اینجا، سویداء اهمیت بسیار زیادی پیدا می‌کند زیرا گره زمینی است که خطوط راه‌آهن و جاده‌های زمینی که این پروژه‌های بزرگ منطقه‌ای را به هم متصل می‌کنند، از آن عبور می‌کنند.

نبرد سویداء، محور ترسیم مجدد نقشه‌ها

نبرد جاری در سویداء از درگیری‌های محلی سنتی فراتر رفته و به یک میدان رویارویی استراتژیک بین ترکیه و اسرائیل تبدیل شده است، با حمایت غیرمستقیم عربستان سعودی که پروژه نئوم را به عنوان یک رقیب اقتصادی و جغرافیایی مطرح می‌کند. نبرد سویداء تنها یک درگیری بر سر زمین نیست، بلکه نبردی بر سر کریدورهای تجاری و حمل و نقلی است که بر آینده کل منطقه تأثیر می‌گذارد و به وضوح نشان می‌دهد که دوران پس از اسد تنها درگیری بر سر قدرت در داخل سوریه نخواهد بود، بلکه بر سر کنترل مفاصل اقتصاد و جغرافیای منطقه‌ای خواهد بود.


نویسنده

محمدرضا صادقی

محمدرضا صادقی، پژوهشگر مهمان مرکز پژوهش‌های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه می‌باشد. وی دانشجو/دانش‌آموخته مقطع دکتری در دانشگاه آزاد اسلامی (واحد شاهرود) در رشته روابط بین‌الملل است. حوزه مطالعاتی نامبرده شامل بررسی مسائل راهبردی و استراتژیک روابط بین‌الملل و پژوهش در حوزه خاورمیانه، به‌ویژه منطقه شامات می‌باشد. او عضو پیوسته گروه بررسی جامعه و سیاست خارجی لبنان، فلسطین و رژیم اسرائیل و عضو وابسته گروه‌های بررسی مسائل ژئوپولیتیک و استراتژیک خاورمیانه و گروه مطالعات استراتژیک ایالات متحده در خاورمیانه می‌باشد.


1.دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
2.پیام هایی که حاوی تهمت یا بی احترامی به اشخاص باشد منتشر نخواهد شد
3.پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد