راه آسیایی ایران: ظرفیتهای سازمان همکاری شانگهای در بازتعریف امنیت و اقتصاد ملی
هاجر اصغری، دانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس و پژوهشگر گروه اقتصاد سیاسی در خاورمیانه
جهان امروز بیش از هر زمان دیگری در معرض دگرگونیهای ژئوپلیتیکی و ژئواقتصادی قرار دارد؛ دگرگونیهایی که نه تنها قدرتهای سنتی غرب را با چالشهای گسترده مواجه کرده، بلکه فرصتهایی بیسابقه را برای برآمدن ابتکارهای جدید در آسیا و اوراسیا فراهم ساخته است. فروپاشی تدریجی اجماع غربمحور، خستگی ساختاری ناتو، بحران در اقتصاد جهانی، جنگهای منطقهای و ظهور قدرتهای متوسط و بزرگ آسیایی، منظومه بینالمللی را در وضعیتی سیال قرار داده است. در چنین شرایطی، کشورهایی که بتوانند از این سیالیت برای ایجاد توازن جدید، تنوعبخشی به روابط خارجی و ارتقای تابآوری ملی استفاده کنند، در دهههای آینده موقعیتی تعیینکننده خواهند یافت. برای ایران، که تجربه چهار دهه فشار، تهدید، تحریم و انزوای ساختاری را پشت سر گذاشته است، چنین گذار جهانی یک فرصت استراتژیک برای بازتعریف مسیرهای رهگیری منافع ملی محسوب میشود.
در همین چارچوب، عضویت دائم جمهوری اسلامی ایران در سازمان همکاری شانگهای تنها یک اقدام دیپلماتیک ساده نیست؛ بلکه یکی از مهمترین تحولات ساختاری در سیاست خارجی ایران طی سالهای اخیر به شمار میآید. شانگهای، برخلاف برداشتهای سطحی، یک سازمان چندمنظوره با ترکیبی از کارکردهای امنیتی، اقتصادی، نهادی و هویتی است که در طول دو دهه اخیر به یکی از بازیگران تعیینکننده در معادلات آسیایی تبدیل شده است. این سازمان هماکنون با هشت عضو دائم، مجموعاً ۳.۲ میلیارد نفر جمعیت (حدود ۴۰ درصد جمعیت جهان) و ۳۴ میلیون کیلومتر مربع مساحت (حدود ۲۲ درصد خشکی جهان) را دربر میگیرد و بر اساس دادههای سازمان همکاری شانگهای و صندوق بینالمللی پول، حدود ۲۵ تا ۳۰ درصد تولید ناخالص جهانی بر پایه برابری قدرت خرید را شامل میشود. این سازمان نه یک پیمان نظامی، نه یک اتحادیه اقتصادی کامل، و نه صرفاً یک مجمع گفتوگو محور است؛ بلکه سازوکاری ترکیبی است که چین و روسیه بهعنوان دو قدرت بزرگ جهان، آن را برای مدیریت امنیت منطقهای، توسعه همکاریهای ژئواقتصادی و ایجاد استانداردهای مشترک در آسیای مرکزی و فراتر از آن طراحی کردهاند.
برای ایران، ورود به چنین بستری به معنای اتصال به یک شبکه چندلایه از همکاریهای امنیتی و اقتصادی است که میتواند موقعیت کشور را از انزوای تحمیلیِ غرب به مرکزیت تعاملات آسیایی منتقل کند. ایران در طول سالهای گذشته، به دلیل فشارهای سیاسی و اقتصادی غرب، بیش از هر زمان دیگری نیازمند تنوعبخشی به مسیرهای تأمین امنیت، تجارت، انرژی و فناوری بوده است. شانگهای این فرصت را فراهم میکند.
ایران در محیط پیرامونی خود با مجموعهای از تهدیدات امنیتی پیچیده مواجه است. ناامنی مزمن در افغانستان، ظهور و سقوط دوباره گروههای افراطی، فعالیتهای داعش–خراسان، قاچاق مواد مخدر و انسان، بیثباتی در مرزهای شرقی، رقابت عربستان و امارات در خلیج فارس، حضور نظامی آمریکا در منطقه، و تحولات ژئوپلیتیکی قفقاز جنوبی، همگی از جمله تهدیدات چندوجهی هستند که مدیریت آنها برای ایران دشوار و پرهزینه است. سازمان همکاری شانگهای از همان ابتدا با هدف مقابله با این نوع تهدیدات ایجاد شده است. ساختار RATS ـ که دفتر آن در تاشکند مستقر است ـ تاکنون بر اساس گزارش رسمی تارنمای رسمی سازمان همکاری شانگهای، بیش از ۴۰ هزار عملیات ضدتروریستی ثبتشده، ۵ هزار بازداشت مرتبط با افراطگرایی و شناسایی بیش از ۲۰۰ گروه فعال در منطقه را هماهنگ کرده است. ساختار RATS بهعنوان مهمترین مرکز منطقهای برای مبارزه با تروریسم، افراطگرایی و جداییطلبی، اکنون امکان اشتراکگذاری اطلاعات، ایجاد هماهنگی امنیتی و طراحی عملیات مشترک را فراهم میکند. این ظرفیتها برای ایران حیاتی است؛ زیرا امنیت ملی ایران برای نخستین بار میتواند به صورت شبکهای و مبتنی بر همکاری جمعی مدیریت شود، نه صرفاً از طریق رویکرد انفرادی و واکنشی.
افزایش پیشبینیپذیری امنیتی یکی از مهمترین مزایای عضویت ایران در شانگهای است. همکاری اطلاعاتی با کشورهای بزرگ آسیایی، روند تصمیمگیری امنیتی در ایران را دقیقتر میکند و هزینههای دفاعی را کاهش میدهد. این همکاریها بهویژه در محور افغانستان-آسیای مرکزی اهمیت دوچندان دارد؛ زیرا ایران به دلیل جغرافیای خود ناگزیر است پیامدهای هرگونه ناامنی در افغانستان را مدیریت کند. اتصال به شانگهای، ایران را از قرار گرفتن در مقام «دولت تنها مسئول» خارج کرده و مسئولیت مدیریت بحران را به یک امر منطقهای تبدیل میکند.
در کنار این بُعد امنیتی، شانگهای کارکردی مهم در توازنسازی نرم برای ایران دارد. ایران بهدلیل مواجهه با فشارهای حداکثری آمریکا و تحریمهای چندلایه، همواره در معرض تلاش غرب برای انزوای ژئوپلیتیکی بوده است. اما عضویت در شانگای به ایران امکان میدهد این انزوا را بشکند و به شبکهای از قدرتهای بزرگ و متوسط آسیایی متصل شود. در این چارچوب، هرگونه مواجهه با ایران، تبعاتی برای چین و روسیه - دو عضو دائم شورای امنیت - نیز به همراه خواهد داشت. چنین وضعیتی، بهصورت طبیعی یک نوع بازدارندگی غیررسمی ایجاد میکند و هزینههای تقابل با ایران را افزایش میدهد. این بازدارندگی نرم، از جنس اتحاد نظامی نیست، اما کارکردی مشابه در سطح افزایش وزن چانهزنی ایران دارد.
در حوزه اقتصاد، شانگهای شاید مهمترین فرصت ایران برای بیاثرسازی تحریمها باشد. کنسرسیوم بینبانکی شانگهای ـ که شامل بانکهای توسعه چین، VEB روسیه، RSK قزاقستان، بانک ملی تاجیکستان و چند بانک عضو دیگر است ـ سالانه دهها میلیارد دلار ظرفیت تسهیلاتی برای پروژههای مشترک تعریف میکند و امکان تسویههای غیردلاری را فراهم میسازد. دادههای رسمی سازمان همکاری شانگهای نشان میدهد که بیش از ۷۰ درصد تسویههای داخلی این کنسرسیوم بر پایه ارزهای ملی انجام میشود و روند حذف دلار در مبادلات منطقهای بهطور پیوسته رو به افزایش است. این موضوع برای ایران یک ظرفیت حیاتی است؛ زیرا تحریمهای بانکی و مالی، ستون فقرات تحریمهای آمریکا علیه ایران بودهاند. همکاریهای بانکی و پولی شانگهای، امکان انتقال پول، سرمایهگذاری مشترک و تأمین مالی پروژهها را فراهم میکند و از وابستگی ایران به سازوکارهای مالی غرب میکاهد.
در کنار این، اتصال به کریدورهای ترانزیتی اوراسیا قدرت جدیدی در اختیار ایران قرار میدهد. کریدور شمال- جنوب، مسیر چین- قزاقستان- ایران و چند مسیر دیگر میتوانند ایران را به مرکزی برای اتصال آسیای مرکزی، قفقاز، روسیه، هند و خلیج فارس تبدیل کنند. تنها کریدور چین–قزاقستان–ایران در سال ۲۰۲۳ بنا بر دادههای China Customs بیش از ۱۲ میلیون تن بار را جابهجا کرده و ظرفیت آن تا ۳۰ میلیون تن برآورد شده است. چنین جایگاهی برای اقتصاد ایران، در عصری که ژئواقتصاد جایگزین ژئوپلیتیک سخت شده است، فرصت طلایی است. درآمدهای ناشی از ترانزیت، علاوه بر پایداری، تحریمگریزی بالایی دارند و به کشور امکان میدهند از موقعیت ژئوگرافیک خود بیشترین بهره را ببرد.
در حوزه انرژی نیز شانگهای میتواند مسیرهای جدیدی برای صادرات گاز، برق، فرآوردههای نفتی و مشارکت در زنجیره ارزش انرژی ایجاد کند. کشورهای عضو شانگهای حدود ۲۱ درصد ذخایر گاز جهان و ۲۵ درصد ذخایر زغالسنگ را در اختیار دارند و همکاری با آنها در زمینه انرژیهای نو، شبکه برق منطقهای، امنیت انرژی و فناوریهای نوین میتواند وابستگی اقتصاد ایران به خامفروشی را کاهش دهد و کشور را در زنجیره ارزش گستردهتر و پرسودتری قرار دهد.
یکی از مهمترین ابعاد عضویت ایران در شانگهای، امکان مشارکت در نهادسازی منطقهای و قواعدگذاری در نظم آسیایی است. جهان کنونی در حال گذار از نظم تکقواعدی غربی به نظم چندقواعدی است که در آن نهادها، استانداردها و شبکههای همکاری منطقهای اهمیت بیشتری پیدا کردهاند. ایران با حضور در شانگهای اکنون در میزهایی نشسته است که تصمیمگیری درباره استانداردهای مالی، تجاری، دیجیتال، امنیتی و انرژی آینده آسیا در آنها انجام میشود. این جایگاه، یک سرمایه بلندمدت برای کشور است؛ زیرا آینده قدرت جهانی به سمت «قواعدگذاران» میل میکند، نه «قواعدپذیران».
شانگهای افزون بر کارکردهای امنیتی و اقتصادی خود، دارای یک بُعد هویتی عمیق و راهبردی نیز هست؛ بُعدی که اغلب کمتر به آن پرداخته شده اما در معادلات سیاست خارجی ایران نقشی تعیینکننده دارد. ایران در طی چند دهه گذشته، بهویژه پس از انقلاب، در روایت و ادبیات مسلط غربی غالباً بهعنوان «بازیگری منزوی»، «غیرقابل پیشبینی» یا «بریده از شبکههای همکاری بینالمللی» بازنمایی شده است. این تصویرسازی عمدتاً محصول سیاستهای تحریمی، عملیات رسانهای و تلاش ساختاری برای محدودسازی ایران در حاشیه نظام بینالملل بوده است. چنین بازنماییای نه تنها ادراک جهانی نسبت به ایران را تقلیل داده، بلکه پیامدهای مستقیمی بر روابط اقتصادی، دیپلماتیک و حتی سرمایهگذاری خارجی کشور داشته است.
با عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای، این روایت مسلط دچار شکاف و دگرگونی شد. حضور رسمی ایران در نهادی که چین، روسیه، هند، پاکستان و مجموعهای از کشورهای مهم آسیایی در آن عضویت دارند، ایران را از جایگاهی که بر اساس روایت غربی در «حاشیه» قرار داشت، به «مرکز یک بلوک رو به رشد آسیایی» منتقل کرد. این بلوک که مجموعاً بیش از ۵۰۰ میلیارد دلار تجارت داخلی دارد و حجم مبادلات میان برخی اعضای آن (مانند چین و آسیای مرکزی) سالانه با رشدهای دو رقمی افزایش مییابد، نقشی تعیینکننده در نظم آینده آسیا ایفا خواهد کرد. این انتقال نه صرفاً نمادین، بلکه بازتابدهنده تغییر موقعیت ادراکی ایران در ذهن بازیگران منطقهای و جهانی است. شانگهای به ایران امکان داد تا خود را بهعنوان بازیگری فعال، مسئولیتپذیر و شریک بالقوه در پروژههای امنیتی و اقتصادی بزرگ آسیایی مطرح کند.
این دگرگونی هویتی اثرات چندلایهای دارد. نخست، اعتماد سرمایهگذاران آسیایی و اوراسیایی به ایران افزایش یافت؛ زیرا عضویت در شانگهای نشانهای از ثبات نسبی، قابلیت همکاری و دسترسی به شبکهای وسیع از بازارها و زیرساختهای منطقهای است. دوم، وزن دیپلماتیک ایران در گفتوگوهای منطقهای و بینالمللی تقویت شد، چرا که حضور در کنار قدرتهای بزرگ آسیایی موجب ارتقای موقعیت راهبردی ایران و افزایش ظرفیت چانهزنی آن میشود. سوم، انزوای ادراکی ایران – که غرب سالها با بهرهگیری از رسانه و دیپلماسی عمومی آن را بازتولید میکرد – به شکل چشمگیری کاهش یافته است. اکنون ایران در چارچوبی دیده میشود که بیش از نیمی از جمعیت جهان و بخش مهمی از تولید جهانی در آن حضور دارند.
بهبیان دیگر، عضویت ایران در شانگهای از منظر هویتی باعث شکلگیری نوعی «بازتعریف خود» در جهان در حال گذار شده است؛ بازتعریفی که ایران را از تصویری محدود، تهدیدمحور و منزوی رها کرده و آن را در مقام یک بازیگر طبیعی و معتبر در نظم نوآسیایی قرار میدهد. این تحول، اگر بهصورت فعال مدیریت شود، میتواند بر تمامی ابعاد منافع ملی ایران – از اقتصاد و امنیت تا سیاست خارجی و توسعه – اثر ماندگار بگذارد.
در مجموع، سازمان همکاری شانگهای برای ایران تنها یک نهاد همکاری نیست، بلکه مسیر جدیدی برای پیگیری منافع ملی در عرصه امنیت، اقتصاد، سیاست و هویت است. این سازمان امنیت ایران را شبکهای میکند، اقتصاد کشور را از وابستگی به مسیرهای تحریمپذیر جدا میسازد، جایگاه ایران را در نظم آینده آسیا تثبیت میکند و ظرفیت کشور را برای بازیگری فعال در جهان چندقطبی افزایش میدهد.
اگر ایران بتواند از این ظرفیتها با یک رویکرد فعال، هماهنگ و آیندهنگر استفاده کند، شانگهای میتواند به ستون فقرات راهبرد آسیایی ایران تبدیل شود. این مسیر، ایران را از وضعیت واکنشی به وضعیت کنشگر فعال منتقل میکند و منافع ملی کشور را از چارچوبی تنگ و محدود به چارچوب چندبعدی، پایدار و آیندهمحور میبرد. در جهانی که مرکز ثقل قدرت بهسوی آسیا منتقل میشود، حضور ایران در شانگهای نه تنها یک انتخاب تاکتیکی، بلکه یک ضرورت راهبردی برای تضمین امنیت و رفاه نسلهای آینده است.
نویسنده
هاجر اصغری
هاجر اصغری، پژوهشگر مهمان مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه میباشد. وی دانشجو/دانش آموخته مقطع دکتری در رشته علوم سیاسی گرایش ایران در دانشگاه تربیت مدرس است. حوزه مطالعاتی نامبرده علوم سیاسی و اقتصاد و شامل اقتصاد سیاسی تحریم و سیاست خارجی و تمدن ایرانی میباشد.