پاكستان و تداوم فرقه گرايي

نوع مطلب: مقاله

حمله گروههاي مسلح منسوب به طالبان پاكستان به مسجد فرقه احمديه، گرچه در درجه نخست ممكن است نوعي مبارزات اسلام گرايانه يك گروه اسلامي عليه مخالف خود جلوه كند، اما به واقع نشانگر واقعيت بسيار مهمي در تاريخ پاكستان است كه باعث مي شود ماهيت و عملكرد گروههاي اسلام گرا در اين كشور را از بسياري از كشورهاي ديگر داراي جنبش هاي اسلامي فعال متفاوت گردد.

 

پاكستان در رابطه با فعاليتهاي گروههاي سياسي اسلامي از دو لحاظ با ساير كشورهاي خاورميانه متفاوت است: نخست ماهيت جنبش اسلامي آن تا آنجا كه رابطه آن با دولت مورد نظر است و دوم: ميزان بالاي فرقه گرايي در آن. در واقع شايد همين تفاوت نخست باعث شود كه گروههاي سياسي اسلامي در پاكستان بيش از هر منطقه اي در جهان اسلام درگير خشونت ها و مساله فرقه گرايي و تعصب فرقه اي از نوع مذهبي آن شوند.

 

گرچه برخي از تحليل گران مسايل اسلام گرايي معاصر، از اين نكته كه چرا گروههاي اسلامي پاكستان با وجود برخورداري از حمايت توده اي و قدرت قابل توجه نتوانسته اند به تشكيل دولت اسلامي دست بزنند، شگفت زده شده اند، اما اگر فهم دقيق و درستي از تاريخ معاصر پاكستان و ماهيت گروههاي اسلامي و فعاليت آن ها در آن داشته باشند، اين شگفتي چندان توجيه كننده نيست. تفاوت نخست ميان گروههاي اسلامي پاكستان با ساير گروههاي موجود در كشورهاي خاورميانه و فراتر از آن، آن است كه اصولاً بر خلاف همه كشورهاي مورد نظر،‌در پاكستان جنبش ها و گروههاي اسلامي آن در گير مبارزه با دولت بر سر گرفتن قدرت و سرنگوني نظام سياسي اين كشور نبوده اند.

 

بجز موارد اخير مربوط به درگيريهاي مسلحانه ارتش پاكستان و طالبان آن كشور در اواخر 2009 و اوايل 2010، اصولاً گروههاي اسلام گراي پاكستان همانند ساير كشورهاي اسلامي درگير مبارزات مسلحانه براي سرنگوني دولت و برپايي يك نظام اسلامي بجاي آن نبوده اند. اين مساله نه تنها در مورد جماعت اسلامي پاكستان،‌ قوي ترين و باسابقه ترين گروه اسلامي اين كشور درست است، بلكه گروههاي راديكال اسلامي سالهاي دهه 1980 و پيش از آن،‌ نظير جمعيت علماء پاكستان و جمعيت علماء اسلام، يا سپاه صحابه و گروههاي جهادي درگير در مساله كشمير نيز در اين زمينه رفتار مشابهي در برابر دولت پاكستان داشته اند. گرچه اين گروهها در گذشته با دولت اختلاف سياسي داشته و سياست هاي آنرا مورد انتقاد قرار مي داده اند، اما هيچگاه با آن درگير مبارزات خشونت بار نشده اند و براي برپايي دولت اسلامي از اين راه تلاش نكرده اند.

 

دليل اين نكته دو امر مي تواند باشد : نخست اينكه اصولاً دولت پاكستان در اساس داراي يك هويت اسلامي است و به تعبير ديگر بنياد مشروعيت خود را در آغاز بر پايه دين اسلام قرار داده و خود را جمهوري اسلامي پاكستان مي خواند، و دوم اينكه گروههاي اسلامي و اسلام گراي اين كشور از آن نگران بوده اند كه هر نوع مبارزه خشونت طلبانه و راديكال با دولت، در نهايت به سود رقيب و دشمن اصلي اسلام گرايان يعني كشور هند تمام شود.

 

با توجه به دشمني ديرينه ميان هند و پاكستان و دو جنگ آنها در سالهاي 1965 و 1972، گروهها و شخصيت هاي اسلامي راديكال پاكستان هرگز در صدد به چالش كشيدن دولت پاكستان از راه مبارزه مسلحانه بر نيامده اند. بر عكس گروههاي اسلامي گاه در گذشته با احزاب بزرگ پاكستان نظير حزب مردم و مسلم ليگ و نظاير آن نيز ائتلاف كرده اند. همين ويژگي خاص است كه اصولاً باعث مي شود تا عملكرد گروههاي اسلامي در پاكستان نيز به گونه اي متفاوت از ساير كشورهاي خاورميانه اي رقم بخورد. فقدان برنامه و استراتژي مشخص براي مبارزه سياسي در جهت رسيدن به قدرت و برپايي نظم سياسي مورد نظر، باعث مي شود تا بخش عمده گروههاي اسلامي پاكستان درگير فعاليت هاي فرقه گرايانه شوند و با ساير گروهها و جريانهاي اسلامي و يا غير اسلامي در پاكستان درگيري پيدا كنند. اين فرايند كه در سالهاي دهه 1980 شروع شد، در دهه 1990 اوج گرفت و به شكل گيري گروههاي فرقه گراي طرفدار اعمال خشونت عليه ساير فرقه هاي مذهبي يا جريانهاي ديني رقيب درآمد.

 

آنچه كه باعث تقويت اين فرقه گرايي، يعني درگيري گروههاي اسلامي عليه يكديگر در جهت حذف هم و نه مبارزه با دولت براي استقرار نظم سياسي مورد نظر مي شود. زمينه هاي تعصب مذهبي و نگاههاي تند به مسايل مذهبي است كه از ديدگاههاي فقهي مكتب حنبلي ريشه گرفته و در شبه قاره هند به شكل مكتب ديوبندي جلوه كرده است . اين گرايش كه در نوع خود شباهت هاي فراواني به جريان فرقه گرايي وهابي دارد،‌ عمدتاً در جهت دشمني با ساير جريانهاي مذهبي در شبه قاره هند و بطور خاص پاكستان تلاش كرده است.

 

وجود دهها مدرسه مذهبي متعلق به اين مكتب فقهي در پاكستان و تبديل آنها به مركز آموزش مذهبي در منطقه باعث شده است تا ديدگاههاي فرقه گرايانه آنها به ساير كشورهاي منطقه نظير افغانستان و بخشهايي از آسياي ميانه نيز كشيده شود. پيدايش طالبان كه برآيند همين مدارس مذهبي و آموزشهاي تند فرقه گرايانه آنها بود، بهترين نمود فرقه گرايي اسلامي بوده است.

 

از اوايل دهه 1980 به بعد، اين جريان با تاسيس گروه موسوم به سپاه صحابه و شاخه نظامي آن لشگر جنگوي، به اقدامات خشونت بار گسترده اي عليه مخالفان خود بويژه شيعيان پاكستان دست زده است. اقدام براي ترور برخي مقامات ايراني در پاكستان و بمب گذاري هاي گوناگون در هند نمونه اي از اقدامات اين گروههاي فرقه گرا بوده است. بدون شك پيوند طرفداران مكتب ديوبندي با مكتبي وهابي در عربستان سعودي، از اواسط دهه 1970 به بعد و بدنبال آن بهبود روابط پاكستان و عربستان را بدنبال آورد، در تقويت اين ديدگاه فرقه گرايانه مؤثر بوده است.

 

افراط جرايانهاي فرقه گراي پاكستان به گونه اي است كه فعاليت گروههاي اسلام گراي معتدلي چون جماعت اسلامي پاكستان را نيز بر نمي تابد. در حاليكه ابوالا علي مودودي نظريه پرداز جماعت اسلامي پاكستان و يكي از برجسته ترين پيشروان راديكاليسم اسلامي از سوي بسياري از تحليل گران پدر راديكاليسم اسلامي جهان عرب محسوب مي شده است، گروههاي اسلامي فرقه گراي پاكستان بويژه طرفداران مكتب ديوبندي در جمعيت علماء اسلام او را فردي خارج از دين دانسته اند.

 

اظهارات مولانا احمد مدني از رهبران جمعيت علماء اسلام كه سالها پيش مودودي را مرتد و ضد اسلام خوانده خود نمونه اي از نفوذ و پايداري ديدگاههاي فرقه گرايانه در اين كشور است. شايد يكي از دلايل گرايش گروههاي راديكال اسلامي جهان عرب به سوي خشونت طلبي كوركورانه عليه اهداف غير نظامي، روابط طولاني طرفداران آنها با رهبران و پيروان گروههاي پاكستاني در سالهاي دهه 1980 بوده است. پيدايش افغانهاي عرب و توسل آنها به خشونت هاي گسترده عليه غير نظاميان در كشورهاي عرب نظير مصر و الجزاير در سالهاي نيمه نخست دهه 1990، ناشي از همين ارتباط تنگاتنگ ميان جريانهاي اسلامي غرب عربي با انديشه هاي فرقه گرايانه و افراطي مكاتب راديكال وهابي و ديوبندي در سالهاي جهاد افغانستان عليه شوروي بوده است.

 

جهت ارجاع دانشگاهی:


حمید احمدی، " پاكستان و تداوم فرقه گرايي"، پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 18 خرداد ماه 1389.


نویسنده

حمید احمدی (ناظر علمی)

حمید احمدی پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه کشمکش و همکاری در خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر احمدی سياست خارجی ايران‌، سياست‌ و حكومت‌ در خاورميانه، جامعه‌شناسی سياسی ايران‌ و نظريه‌های روابط بين‌الملل‌ است.