انقياد ناپذيري دوگانه مردم افغانستان

نوع مطلب: مقاله

سياست كنوني آمريكا در افغانستان براساس دو معادله شكل گرفته است. اين دو برخاسته از ذهنيت رهبران و تصميم گيرندگان آريايي و درعين حال نضج گرفته از دركي است كه از واقعيات حاكم به افغانستان بوجود آمده است. سياستگذاري در يك فضاي كاملاً مبتني بر ارزش ها، مفاهيم و ادراكات ليبرال مي باشد. اين پيش فرض وجود دارد كه شرايط عيني ذاتي و طبيعي نيستند و ماهيتي به شدت غير ايستا دارند. اين شرايط را مي توان در چارچوب يك مجموعه از اقدامات هويتي متفاوت اعطا كرد. به همين روي است كه دولت آمريكا بخش مشخصي از بودجه تخصيص داده شده به افغانستان را متوجه كارهاي عمراني و برقرار ساختن نهادهاي معدن در كشور ساخته است. ايجاد زير ساخت هاي اقتصادي از عمومي ترين اين كارها مي باشد. با توجه به فقدان اين زيرساخت ها تصميم گيرندگان آمريكايي معتقد هستند كه ضرورت وافر براي حيات بخشيدن به آنها وجود دارد تا در بسته شكل گرفتن آنها بتوان به دگرگون ساختن شرايط حيات بخش اعتقادات و باورها موفق شد. دولت آمريكا كوشش وسيعي را به صحنه آورده است تا بتواند نهادهاي بوروكراتيك و امنيتي – نظامي را در ماهيت مدرن آن در كشور مستقر سازد. اين ذهنيت هست كه پيوستن مردم به گروههاي مبارز ضد غربي و ناتواني وافر دولت در كسب مشروعيت و اعتبار ناشي از فقدان نهادهاي مدرن و يا ناكارآمدي نهادهاي مستقر است. 

توسعه ظرفيت هاي بوروكراتيك از يك سو حضور دولت افغانستان در گستره كشور امكان پذير مي سازد كه اين خود زيرپايه اساسي براي فراهم آوردن مشروعيت حكومت مركزي است و از سويي ديگر اين فرصت را براي حكومت كابل بوجود مي آورد كه به منابع جديد مالي دسترسي پيدا كند. ساختارهاي بوروكراتيك امكان سرويس دهي حكومت و برآوردن خواستهاي ميشتي، عمراني و رفاهي را فراهم مي سازد. مؤلفه هاي كارآمدي يك حكومت همانا موثر شمردن نهادهاي بوروكراتيك در فراهم آوردن نيازهاي جامعه مي باشد. هر چه اين نهادها فزونتر شوند و گسترش يابند به ضرورت امكان بيشتري براي اشاعه كنترل و مديريت فرايندهاي اجتماعي بوجود مي آيد. اينكه دولت آمريكا تعداد فراواني از غير نظاميان را براي تعليم و تربيت كادرهاي انتظامي به افغانستان فرستاده است خود نشان از اين دارد كه اين كشور متوجه است كه ساختارهاي بوروكراتيك تنها در فضايي مي توانند ماهيت كار آمد بيابند كه نظم اجتماعي برقرار باشد. براي تحقق اين نظم پر واضح است كه نيروهاي پليس و انتظامي نقش كليدي بازي كنند. يكي از مهمترين ضعف هاي دولت هاي افغانستان در طول تاريخ اين كشور همانا فقدان حضور پر واضح و مقتدرانه ي نيروهاي انتظامي و پليس در اقصاء نقاط جامعه بوده است. آمريكائيان در صدد هستند تا قبل از خروج از افغانستان كه در صدد اجرايي نمودن آن در اولين فرصت مي باشند آن حجم از نيروي پليس را بوجود آورند كه موفق به ايجاد ثبات امنيتي در پايتخت و شهرهاي بزرگ بشود. براي تحقق يافتن ذهنيت ليبرال تصميم گيرندگان آنچه حياتي مي باشد در اختيار داشتن زمان كافي براي پياده ساختن سياست ها و برهم زدن شرايط است. اما آنچه پرواضح مي نمايد اين واقعيت كتمان ناپذير است كه بنا نمودن ستونهاي دولت سازي و در كنار آن حيات بخشيدن به مؤلفه هاي بوجود آورنده ملت نيازمند برهه زماني طولاني است كه دولت آمريكا از داشتن آن محروم است و اين يكي از دلايل اصلي ناكامي اين كشور در هويت بخشيدن به يك افغانستان متفاوت است. در كنار ذهنيت ليبرال بايد توجه معطوف به درك آمريكائيان از شرايط افغانستان شود. اينان بر اين باور هستند كه اين شرايط بسيار متفاوت از شرايط تاريخي در افغانستان مي باشد و به همين روي آمريكائيان از اين امكان برخوردار   مي باشند كه بر خلاف تمامي شواهد تاريخي در اين كشور موفق به آن چيزي شوند كه ديگر امپراطوريها و قدرتهاي خارجي در كسب آن ناموفق شدند 100 البته پر واضح است كه شرايط بين المللي برخلاف دوران اقتدار امپراطوريهاي استعماري در قرن نوزدهم مبتني بر رقابت مسلحانه براي كسب سرزمين ها و دستيابي به منابع زيرزميني و الزامات ژئو پولتيك نمي باشد. 

برخلاف دوران قرن بيستم كه رقابت ايدئولوژيك قدرتهاي بزرگ ترسيم گر شرايط بين المللي و حيات بخش نتيجه سياست هاي قدرتهاي بزرگ بود اين كاملاً محرز است كه امروزه اين چنين دغدغه اي ديگر وجود ندارد و آمريكا مي تواند بدون هراس از بازتاب سياست همايش در قلمرو گيتي و واكنش بازيگران بزرگ به اعمال خط مش هاي خود بپردازد. اما آنچه درك آن براي آمريكائيان به نظر مشكل مي رسد اين مهم است كه افغانستان از آن روي براي قدرتهاي خارجي در طول تاريخ كنترل ناپذير بوده است كه پيچيدگي هاي ويژه داخلي خود را دارد. همين ويژگي ها بوده است كه در طول بيش از سيصد سال گذشته اين امكان را بوجود نياورد كه دولت هاي مركزي در قندهار و كابل بتوانند به اعمال سياست هاي خود در گستره كشور بپردازند و به اعمال كنترل موفق شوند و از سويي ديگر هيچگاه دين فرصت را براي قدرتهاي خارجي بوجود نياورد كه به انقياد اين ملت موفق شوند. مردم افغانستان در طول سده ها هيچگاه انقياد دوگانه داخلي ( از طريق استقرار حكومت مركزي مقتدر ) و خارجي ( از طريق حضور نيروهاي خارجي ) را پذيرا نشده اند و اين نيز همانا نتيجه مستقيم شرايط داخلي و نه بين المللي است. شرايط بين المللي محققاً فرق كرده است اما الزامات و مولفه هاي حيات بخش هويت داخلي همچنان استوار و برقرار مي باشد. اين نيز دليل ديگري است بر اينكه چرا ايالات متحده آمريكا در تحقق اهداف خود در افغانستان شهد پيروزي را نخواهد چشيد.

 

جهت ارجاع دانشگاهی:


حسین دهشیار ، "انقياد ناپذيري دوگانه مردم افغانستان"، پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 21 خرداد ماه 1389.


نویسنده

حسین دهشیار (ناظر علمی)

حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. نامبرده عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.