رهبران يمن در جستجوي مداخله نظامي غرب

نوع مطلب: مقاله

گرچه آتش بس ميان شيعيان زيدي يمن، موسوم به الحوثي ها با دولت اين كشور در فوريه گذشته (2010) به ظاهر به درگيري هاي مسلحانه و خونين ميان دوطرف پايان داده است، اما سير رويدادها نشانگر اين است كه اين آتش بس همانند بسياري از آتش بس هاي مرتبط با درگيري ها و جنگ هاي داخلي در كشورهاي خاورميانه، چندان پايدار نخواهد بود. تاكيد يكجانبه اينگونه آتش بس ها، كه بيشتر بر گروههاي مبارز ضد دولتي اعمال فشار مي كند آنها را به رعايت شرايط دشوار و بدون قيد و بند سياست ها و اعمال دولت، وادار كند، به گونه اي كه طرفين را وادار مي سازد تا ناخواسته تعهدات موجود را زير پا گذارند.

 

نگاهي به موارد آتش بس فوريه نشان مي دهد كه بيشتر شيعيان زيدي موظف به اجراي تعهدات خود هستند، بدون اينكه تضميني از سوي دولت براي پاسخگويي به خواسته هاي آنها داده شود كه ناديده گرفتن آن جنگ داخلي را به ارمغان آورد. آزادي همه زندانيان از سوي زيدي ها بازكردن جاده اي شمال كشور، عقب نشيني از بناهاي دولتي، بازگرداندن سلاحهاي نيروهاي امنيتي، و تسليم پست هاي ارتشي و سرانجام خودداري از حمله به عربستان سعودي از جمله شرايطي بود كه بر طبق آتش بس ماه فوريه براي زيدي ها گذاشته شد.

 

هر چند دولت يمن در رسانه هاي خبري جهان عرب، بويژه در كشورهاي حاشيه جنوبي خليج فارس و عربستان سعودي، شيعيان زيدي را مقر ناآرامي هاي داخلي در شمال يمن دانسته و با پوشش خبري گسترده خود موضوع را يك كشمكش منطقه اي ميان ايران و كشورهاي عرب جلوه داده اند، اما واقعيت آن است كه دولت يمن و متحدان منطقه اي آن، با طرح اين موضوع بر آن هستند كه سياست ها و اهداف گوناگون خود را كه از مسايل داخلي و نگراني هاي منطقه اي آنها شكل مي گيرند، پي گيري كنند. از سوي ديگر، بر خلاف تبليغات انجام شده در رسانه هاي خبري منطقه، شيعيان زيدي در پي زياده خواهي و اتحاد استراتژيك با قدرتهاي شيعي براي از بين بردن اقتدار دولت يمن نبوده اند. در واقع مشكل اصلي ميان زيدي ها و دولت يمن، مساله هويت خواهي يك گروه اقليت قومي در جهان عرب است كه با حاكم شدن آرمانهاي ملي و مذهبي دولت هاي عرب ( همچون ناسيوناليسم پان عربي از يكسو و سياست هاي سلفي گري ضد شيعي از سوي ديگر ) خود را در آستانه نابودي مي بيند.

 

شيعيان زيدي در يمن، كه به مدت يك هزار سال حكومت اين كشور را در دست داشتند در اثر رخنه پان عربيسم ناصري و در جريان كودتاي 1962، از قدرت بركنار شدند. شيعيان زيدي همانند برخي ديگر از اقليت هاي ديني و قومي جهان عرب همچون قبطي‌هاي مصر، بربرهاي شمال آفريقا و مسيحيان جنوب سودان، اين احساس را دارند كه گسترش ناسيوناليسم پان عربي از يكسو و سلفي گري افراطي از سوي ديگر هويت و موجوديت آنها را در معرض خطر و چالش اصلي قرار داده است.

 

گرچه ضديت با زيدي‌ها كه خود جلوه‌اي از ضديت با شيعيان در خاورميانه است امر تازه‌اي نيست و در گذشته نيز در نوشته‌ها و سياستهاي نخبگان حكومتي و غيرحكومتي جهان عرب، نظير موضع گيريهاي رشيد رضا پدر بنيادگرايي اسلامي معاصر، نظير اظهارات او درباره امام يحيي بن زيد رهبر يمن در سال 1924، جلوه گر شده است اما پيدايش انديشه هاي سلفي گري افراطي در منطقه شبه جزيره العرب و خليج فارس از اوايل دهه 1990 به بعد دامنه اين حركت ضد شيعي را كه با انقلاب اسلامي ايران نيز تشديد شده بود گسترش داد. پيدايش وهابيت نوين در عربستان سعودي كه آغاز تضاد ميان دولت عربستان و افراطي طلبان وهابي بود، نشان دهنده موج تازه‌اي از احساسات و جنبشهاي ضد شيعي در منطقه بود كه از درون خود عربستان سعودي آغاز شده بود.

 

طرفداران جنبش نو وهابي سياستهاي رهبران سعودي را براي تأمين برخي از خواسته‌هاي امنيت شيعه كشور مورد حمله قرار دادند و مخالفت با اقداماتي همچون توافق ميان دولت عربستان با گروه شيعي سازمان انقلاب اسلامي جزيره‌العرب و يا وارد كردن دو عضو شيعي در شوراي مشورتي دولت عربستان را از درون عربستان به كشورهاي حاشيه جنوبي خليج‌فارس، و سپس به كشورهاي اطراف آن نظير پاكستان، افغانستان، ايران و بعدها عراق گسترش دادند.  

 

يمن نيز بخشي از اين نمايش بود. گروههاي سلفي گراي نوين كه به بهانه كمك به دولت يمن براي مبارزه با جدايي طلبان جنوب كشور وارد يمن شده بودند. حركت هاي سياسي و تبليغي خود را از همان آغاز عليه شيعيان زيدي و جايگاه آنها آغاز كردند. اين حركت براي شيعيان زيدي كه همانند بسياري از شيعيان منطقه، پس از انقلاب اسلامي ايران، دچار بيداري هويتي و امتياز خواهي سياسي شده بودند، بسيار دشوار بود. در واقع اعمال فشارهاي فكري و عقيدتي عليه زيدي ها بسيار دشوارتر از اعمال فشارهاي سياسي بود. گرچه كودتاي 1962 زيدي ها را از اقتدار سياسي در يمن محروم كرد، اما آنها با حفظ هويت عقيدتي خود توانستند به نوعي با رويدادهاي داخلي كشور، كنار بيائيد.

 

اما هنگامي كه اين تبعيض سياسي و اقتصادي از اواسط سالهاي دهه 1990 با فشارهاي عقيدتي و تبليغات گسترده وهابي ها براي محو هويت آنها همراه شد، زيدي ها را به مقاومت براي حفظ موجوديت خود وادار كرد. در واقع مساله زيدي را در يمن نبايد يك رويداد جداگانه و خاص در منطقه در نظر گرفت، رشد عقايد سلفي گراي افراطي در منطقه كه دامنه آن به ساير كشورها نيز كشيده شد، موجي از احساسات و حركت هاي سياسي و نظامي ضد شيعي را در سراسر منطقه بدنبال آورد. اين اقدامات نخست در اواسط دهه 1980در پاكستان مشاهد شد، و موج نا آرامي ها و اقدامات خشونت بار فرقه اي ميان گروههاي تندروي سلفي و شيعيان پاكستان را در سالهاي دهه 1980 و پس از آن بدنبال آورد، و سپس با پيدايش حركت طالبان، دامنه اين اقدامات به افغانستان نيز كشيده شد.

 

تازه ترين جلوه اين موج نوين فرقه اي در عراق پس از سقوط حزب بعث و رژيم صدام حسين آشكار شد. اقدامات خشونت بار گروههاي افراطي سلفي در عراق عليه شيعيان و اماكن مقدس شيعه و مراسم عزاداري شيعيان كه تاكنون جان هزاران نفر را گرفته است، بهترين نماد اين نوع اقدامات در منطقه بود. در سالهاي اخير گروههاي سلفي منطقه تلاشهاي زيادي را نيز براي گسترش اين نوع اقدامات در ايران متمركز كرده اند. تشكيل گروههاي افراطي خشونت طلب سلفي در ايران و دامن زدن به تبليغات نوين رسانهاي در داخل و خارج ايران براي گسترش انديشه هاي سلفي نمونه آشكار اين حركت سلفي در منطقه بوده است.

 

با اين همه، مساله زيدي ها و اقدامات سياسي و نظامي عليه آنها در يمن تنها داراي ابعاد عقيدتي و فرقه اي نيست و ملاحظات استراتژيك را نيز بايد در وراي اين ماجرا ديد. دامن زدن به مساله زيدي ها در يمن در واقع بخشي از سياست نخبگان سياسي اين كشور براي جلب حمايت و كمك خارجي به منظور مقابله با شرايط دشوار داخلي است. يمن كنوني كه در نيمه دوم قرن بيستم و اوايل قرن كنوني فرازو   نشيب هاي سياسي و اجتماعي مهمي را پشت سر گذاشته است. در حال حاضر بدليل مشكلات عمده سياسي، اقتصادي و اجتماعي در آستانه بحران گسترده اي قرار گرفته است كه نه تنها مشروعيت نخبگان حاكم و حكومت آنها بلكه يكپارچگي سرزمين كل كشور را با چالش روبرو كرده است. كودتاي 1962 افسران ناصري و سپس كودتاي افسران چپ گراي طرفدار اتحاد جماهير شوروي يمن را به دو نيمه شمالي و جنوبي تقسيم كرد. اين كشمكش ايدئولوژيك كه به مدت سه دهه مردمان يمن را در دو سوي مرزهاي سياسي – ايدئولوژيك تقسيم كرد، سرانجام با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و آغاز فرايند وحدت در اوايل دهه 1990 به پايان رسيد. با اين همه از آنجا كه ريشه بسياري از كشمكش هاي به ظاهر قومي و ملي معاصر به رقابت نخبگان بر سر قدرت و منزلت مربوط مي شود، مساله اتحاد يمن نيز با وجود چنين رقابتي نتوانسته است از استحكام لازم برخوردار شود. نخبگان يمن شمالي به رهبري علي عبدالله صالح آنگونه كه بايد براساس شرايط اتحاد عمل نكردند و نخبگان سوسياليست يمن جنوبي را در فرايند سياسي مشاركت ندادند. گسترش اختلافات ميان نخبگان بر سر مشاركت سياسي و قدرت و مقام، سرانجام جنگ داخلي 1994 و پس از جنبش جدايي طلبانه جنوب را به همراه آورد. با وجود كمك هاي گسترده عربستان و ساير كشورها، تمايلات جدايي خواهانه نخبگان بخش جنوبي به پايان نرسيد. وجود اين مشكل خود باعث ورود تدريجي گروههاي سلفي وهابي از عربستان سعودي به يمن براي مبارزه با تمايلات سوسياليستي و جدايي خواهانه و كمك به رهبران يمن شد. نخبگان يمن نيز كه به اين كمك نظامي و سياسي نياز شديد داشتند،‌ دست گروههاي سلفي تندرو را براي تبليغات گسترده وهابي و ضد شيعي باز گذاشتند. شيعيان زيدي در چنين شرايطي نه تنها از مشاركت در قدرت سياسي و برخورداري از امتيازات اقتصادي كه بخشي از حقوق شهروندي آنها است محروم بودند، بلكه با حضور گروههاي سلفي وهابي و تبلغات ضد شيعي ، هويت خود را با چالشي اساسي روبرو مي ديدند. در واقع بخش بزرگي از اخبار مربوط به شورش زيدي ها و اقدامات خشونت طلبانه آنها. تبليغات رسانه هاي جمعي كشورهاي عربي است كه بنابر تعصبات ناسيوناليستي و مذهبي خود حقايق مساله يمن و بويژه شيعيان زيدي را مخدوش جلوه داده اند.

 

نخبگان سياسي يمن هم اكنون از يكسو با شكل جدايي طلبي جنوب و از سوي ديگر با مبارزات زيدي ها براي حفظ هويت خود و سرانجام خطر گسترش اقتدار سلفيون وهابي كه يمن را به پايگاه تازه خود تبديل كرده اند، روبرو هستند. گرچه هر سه مساله به نوعي يك چالش جدي براي حاكميت و اقتدار نخبگان سياسي حاكم بر يمن مي باشد، اما مساله زيدي ها در مقايسه با مساله جدايي كل جنوب و خطر گسترش اقتدار القاعده كمترين چالش را براي حاكميت آنها بوجود مي آورد. با اين همه، رهبران يمن با ارتباط دادن مساله زيدي ها به حمايت ايران، تلاش دارند با بين المللي كردن مساله از يك سو حمايت سعودي ها و از سوي ديگر حمايت غرب را براي مقابله با چالشهاي موجود فراهم آورند.

 

با اين شرايط و با گسترش چالشهاي امنيتي براي يمن و اقتدار دولت آن، مي توان انتظار داشت كه اين كشور بعد از افغانستان و عراق به يكي از كانونهاي اصلي بحران در خاورميانه تبديل شود. آنچه كه براي غرب نيز اهميت دارد، نه مساله جدايي طلبي جنوب و نه مساله زيدي ها، بلكه خطر گسترش اقتدار القاعده در يمن است. در واقع آنچه كه امكان مداخله غرب و بويژه ايالات متحده آمريكا در يمن را ممكن مي سازد، مساله مبارزه با القاعده و ريشه كن ساختن پايگاههاي آن در اين منطقه بسيار استراتژيك خاورميانه است.

جهت ارجاع دانشگاهی:


حمید احمدی، "رهبران يمن در جستجوي مداخله نظامي غرب"، پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 23 تیر ماه 1389.


نویسنده

حمید احمدی (ناظر علمی)

حمید احمدی پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه کشمکش و همکاری در خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر احمدی سياست خارجی ايران‌، سياست‌ و حكومت‌ در خاورميانه، جامعه‌شناسی سياسی ايران‌ و نظريه‌های روابط بين‌الملل‌ است.