نقطه عطف روابط ایران و امریکا در دولت اوباما
ز زمان بروز انقلاب اسلامی ایران، نقاط عطف نزدیکی ایران و امریکا تابع یک نیاز خاص، حس تهدید متقابل و بر اساس ضرورت زمان بوده و لذا تداوم نداشت. از میان تمام روسای جمهور امریکا نقطه عطف واقعی نزدیکی دو کشور در زمان ریاست جمهوری اوباما است که یک موضوع استراتژیک یعنی برنامه هسته ای ایران و ضرورت همکاری متقابل زمینه های نزدیکی دو طرف را فراهم کرده است. با یک نگاه اجمالی به اهداف روسای جمهور امریکا در برخورد با ایران از زمان کارتر، ریگان، بوش ، کلینتون، دبلیو بوش و نهایتا اوباما متوجه می شویم که تا قبل از اوباما نوع موضوعاتی که میان ایران و امریکا بوده چالش استراتژیک جدی برای منافع و امنیت ملی و جایگاه منطقه ای و جهانی آمریکا نبودند.
در زمان کارتر موضوع روابط همزمان با مساله گروگان گیری در اوج بی اعتمادی میان دو کشور اتفاق افتاد و زمانی که نیاز برطرف شد مساله روابط نیز مسکوت شد. در زمان ریگان نقطه عطف میان دو کشور مساله ایران- کنترا بود که این مساله نیز تابع یک نیاز خاص بود به این ترتیب که ایران نیاز به تسلیحات در جنگ با عراق داشت و امریکاییان نیز نیاز به نقش آفرینی ایران برای آزادی گروگان های خود در لبنان داشتند.
در دوران بوش و جنگ اول خلیج فارس آمریکا نیاز به بی طرفی ایران در جنگ با رژیم بعثی داشت و ایران نیز با یک عمل گرایی کامل بی طرفی خود را در جنگ حفظ کرد. در زمان کلینتون بحث وجود تهدید و مهاردوگانه ایران و عراق به اجرا گذاشته شد و این مساله تحریم ها را در مورد ایران به اوج رساند. در زمان جرج دبلیو بوش نیز یک نیاز خاص ایران و امریکا را به هم نزدیک کرد و آن نیاز امریکا به جنگ با القاعده و تروریسم بود و نتیجه آن شد که ایران و امریکا در افغانستان وعراق با یکدیگر همکاری کنند که حاصل آن کنفرانس بن و تشکیل دولت افغانستان جدید بود. در عراق نیز نیاز خاص دو طرف برای مبارزه با ناامنی و منافع ژئوپلتیک دو کشور را در سه دور مذاکره به هم نزدیک کرد.
نویسنده
کیهان برزگر
کیهان برزگر رئیس سابق پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی استاد تمام روابط بینالملل در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی میباشد. حوزه مطالعاتی دکتر برزگر مطالعات سیاست خارجی، مسائل خاورمیانه و خلیج فارس، روابط ایران و آمریکا، و مسائل هستهای ایران است.