جايگاه نوين ارتش لبنان در تعميق فرايند ثبات و وحدت ملی

نوع مطلب: مقاله

اقدام كنگره آمريكا در جلوگيري از كمك يكصد ميليون دلاري ايالات متحده به ارتش لبنان و بروز اختلاف ميان واشنگتن و بيروت بر سر اين مسئله گرچه به ظاهر مساله اي نه چندان مهم در تحولات خاورميانه بنظر نمي آيد، اما در واقع نشانه رويداد مهمي است كه در نوع خود بي سابقه بوده و مي تواند هم براي سياست خارجي آمريكا در برابر دولت لبنان و هم جايگاه ارتش لبنان در داخل اين كشور پيامدهاي مهمي داشته باشد. هوارد برمن رئيس دمكرات كميته امور خارجي مجلس نمايندگان كنگره آمريكا روز   سه شنبه (19 مرداد ماه) اعلام كرد كه به دليل نگراني از نفوذ حزب الله در ارتش هاي لبنان نمي تواند اجازه ادامه ارسال سلاحها و كمك هاي آمريكا به ارتش لبنان را  صادر كند.

 

تصميم كنگره آمريكا يك هفته پس از يك رويداد استثنايي ديگر صورت گرفت كه در آن نيروهاي ارتش لبنان در جنوب اين كشور با نيروهاي مسلح اسرائيل درگير شدند و در نتيجه، دو سرباز لبناني و يك افسر اسرائيلي كشته شدند. هر چند كه دو طرف ماجرا، ديگري را به آغاز اقدام مسلحانه متهم مي كند، اما مساله مهمتر نگراني آمريكا و اسرائيل از اين رويداد و علل و پيامدهاي آن مي باشد. ارتش لبنان كه در طول سالهاي دهه نخست قرن بيست و يكم، يعني پس از استقرار دوباره در مناطق جنوبي كشور در سال 2000، در رابطه با رويدادهاي نظامي جنوب، و كشمكش هاي نظامي ميان نيروهاي شيعه لبناني به رهبري حزب الله و ارتش اسرائيل بي طرف بوده است، در رويداد هفته پيش بطور مستقيم با ارتش اسرائيل درگير شد. شگفتي ناظران مسايل خاورميانه از اين نكته است كه ارتش لبنان در جريان جنگ سي و سه روزه در 2006 نه تنها در برابر حملات اسرائيل به جنوب لبنان و بمبارانهاي كشور سكوت كرد بلكه اقدامي نيز براي دفاع از خود در هنگام بمباران برخي پادگانهاي ارتش به عمل نياورد. با توجه به همين پيشينه بي طرفي است كه درگيري نظامي هفته گذشته ميان نيروهاي نظامي لبنان با ارتش اسرائيل نشانگر رويداد بسيار مهمي در صحنه خاورميانه و لبنان است.

 

رئيس كميته امور خارجي مجلس نمايندگان آمريكا در توجيه اقدام خود براي جلوگيري از كمك يكصد ميليون دلاري به ارتش لبنان به منظور بازسازي آن، اعلام كرد كه رويداد مرزي لبنان، نياز به بازبيني عميق در سياست آمريكا و روابط اين كشور با ارتش لبنان را تقويت مي كند. آمريكايي ها و اسرائيل از اين نگران هستند كه اين رويداد، نشانگر نفوذ حزب الله لبنان در درون ارتش اين كشور و بنابراين راديكاليزه كردن نيروهاي مسلح لبناني باشد. گرچه دولت آمريكا به ظاهر با اين تصميم كنگره چندان موافق نيست، اما با توجه به نفوذ گروه حامي اسرائيل در كنگره آمريكا، نمي تواند اقدام چنداني در اين رابطه بعمل آورد. دشواري دولت اوباما در اين باره آن است كه اصولاً اين تصميم از سوي دمكرات ها يعني حزب خود او صورت گرفته كه رياست كميته امور خارجي آن را، هوارد برمن دمكرات بعهده دارد و اقدام شخصي او مانع از كمك به ارتش لبنان بوده است.

 

سخنگوي وزارت خارجه آمريكا به منظور جلوگيري از تشديد بحران ميان آمريكا و لبنان اعلام كرده است كه دولت در پي ارزيابي دوباره همكاري نظامي با لبنان نيست و كمك نظامي ارتش آمريكا به ارتش لبنان منافع آمريكا را در خاورميانه تأمين مي كند. توجيه وزارت خارجه آمريكا در عدم حمايت از تصميم كنگره آن است كه نقش تجهيزات كمك نظامي آمريكا و كاربرد آنها در رويداد ميان ارتش لبنان و اسرائيل مشخص نشده و معلوم نيست كه افراد شركت كننده در كشمكش نظامي مرزي با اسرائيل توسط ارتش آمريكا و برنامه هاي كمكي آن آموزش ديده اند يا نه. با اين همه برخلاف دولت آمریکا، نمايندگان كنگره آمريكا پيش از اين رويداد نيز هشدار داده بودند كه احتمال نفوذ حزب الله در درون ارتش لبنان افزايش يافته است. در اين رابطه برخي نمايندگان جمهوري خواه كنگره از جمله اريك كانتور اعلام كرده است روزهاي ناديده گرفتن تحريكات نيروهاي مسلح لبنان عليه اسرائيل و حمايت ارتش از حزب الله در جنوب لبنان به سر آمده است. به گفته وي دولت آمريكا از سال 2006 تاكنون بيش از 720 ميليون دلار به ارتش لبنان به اميد بازسازي و تقويت اين نيرو و جلوگيري از رشد نيروي حزب الله كمك كرده است.

 

دولت هاي آمريكا و اسرائيل با ديدي توطئه آميز رويداد هفته گذشته را تفسير كرده و آنرا صرفاً به احتمال رخنه حزب الله در درون ارتش لبنان مربوط مي دانند، اما به اين نكته مهم توجه ندارند كه اين رويداد مي تواند نشانگر تحول اساسي نه تنها در داخل لبنان، بلكه در رابطه با نقش و جايگاه ارتش لبنان باشد. به عبارت ديگر، آمريكايي ها و اسرائيلي ها نقش تحولات داخلي و منطقه اي را در تغيير نگرش و نقش ارتش لبنان بطور خاص و جامعه سياستمداران لبناني بطور عام ناديده مي گيرند. نگاه آنها به ارتش لبنان و سياست آنها در اين رابطه، همچنان براساس نگرش كلاسيك سالهاي دهه 1960 به بعد بنا شده است.

 

با اين همه تحولات داخلي لبنان در نيمه دوم سالهاي دهه 1980، بويژه پس از پيمان 1989 طائف نشانگر حركت جامعه لبنان و ارتش آن به سوي افق هاي جديدي بود كه ثبات سياسي و اجماع نسبي ملي مي توانست يكي از پيامدهاي آن باشد. به عبارت ديگر سالهاي دهه 1990 به بعد، با سالهاي قبل و بعد از جنگ داخلي بسيار متفاوت بود. در آن سالها، نفوذ ناسيوناليسم راديكال عرب، بويژه ناصريسم، و گسترش شكاف ناشي از جنگ سرد عربي، ميان مسلمانان و مسيحيان لبنان آنچنان اختلافي انداخته بود كه ارتش لبنان و نقش آن را در تأمين دفاع ملي فلج ساخته بود. شكاف مسلمان مسيحي آنچنان گسترده شده بود كه عملاً ارتش لبنان در امتداد اين شكاف تقسيم شد و رسالت خود را از دست داد. سقوط ارتش لبنان در طول سالهاي جنگ داخلي و پس از آن در اواخر دهه 1970 به آنجا رسيده بود كه ارتش اسرائيل با نفوذ خود توانست ارتش كوچكتري را به نام ارتش جنوب لبنان از درون نيروهاي مسلح لبناني به رياست سرهنگ سعد حداد بوجود آورد و آنرا براي سالهاي سال به عامل و مزدور خود و همچنين تامين كننده منافع اسرائيل در مرزهاي جنوب لبنان تبديل نمايد.

 

با اين همه رويدادهاي اواخر دهه 1980 و اوايل دهه 1990، نشانگر پايان جنگ سرد عربي و شكاف مسلمان – مسيحي در لبنان بود. ائتلاف هاي پيچيده ميان نيروهاي مسلمان – مسيحي و به عبارت ديگر ائتلاف و اتحادهاي فرافرقه اي به منظور تأمين ثبات و وحدت ملي لبنان به جنگ داخلي پايان داد و قرارداد طائف در 1989 زمينه را براي ثبات داخلي و تبديل لبنان به دمكراسي واقعي در جهان عرب فراهم ساخت. تحول اصلي در ساختار قدرت دولت لبنان و جامعه آن نمي توانست براي ارتش اين كشور بي تأثير باشد. از ميان رفتن تضادهاي سياسي مسلمان – مسيحي و پايان رخنه خارجي در لبنان خود توانسته است به آغاز فرانيد اجماع ملي نه تنها در ميان نخبگان سياسي و احزاب لبناني بلكه ميان مسلمانان و مسيحيان و به عبارت ديگر ميان شهروندان لبناني منجر شود. به نحوي كه حتي برخي تلاشهاي گسترده براي آغاز دوباره جنگ داخلي،‌ نظير ترور رفيق حريري نخست وزير لبنان و يا گسترش تضاد ميان احزاب سياسي اين كشور در تشكيل دولت در سال 2009 نيز نتوانست، شكاف سالهاي جنگ داخلي را زنده كند.

 

رويداد مهم ديگري كه نشانگر تحول نقش و نگاه ارتش لبنان مي باشد، تصميم ارتش اين كشور به پاكسازي خود از وجود عوامل نفوذي اسرائيل مي باشد. محكوميت يك ژنرال پيشين ارتش لبنان و عضو يكي از احزاب سياسي مسيحي به جرم جاسوسي براي اسرائيل از سوي دادگاه نظامي ارتش به نحوي اين جهت گيري نوين ارتش لبنان به سوي ايفاي يك نقش ملي را در كشور نشان مي دهد. فايض كرم عضو جنبش ميهن پرستان آزاد لبنان به رهبري ژنرال ميشل عون، رهبر شبه نظاميان مسيحي و متحد كنوني  حزب الله از سوي دادگاه نظامي به جاسوسي براي اسرائيل و دادن اطلاعات محرمانه درباره جنبش ميهن پرستان آزاد،حزب الله و ساير گروههاي لبناني به اسرائيل متهم شده و در صورت اثبات اين اتهام مي تواند به جرم خيانت حتي به اعدام محكوم شود.

 

اين دو رويداد مهم را نمي توان حوادث محدودي در جامعه و ارتش لبنان تلقي كرد بلكه بيانگر گسترش فرايند وحدت ملي و اجماع لبنان به داخل عمده ترين نهاد كشور يعني ارتش لبنان مي باشد. اين رويدادها در يك گستره وسيع تر بيانگر ابطال نگاه اسرائيلي – آمريكايي به ارتش و جامعه لبنان است كه همچنان اميدوار به تكرار رويدادها و جهت گيري هاي سالهاي جنگ داخلي و جنگ سرد عربي مي باشد.


نویسنده

حمید احمدی (ناظر علمی)

حمید احمدی پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه کشمکش و همکاری در خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر احمدی سياست خارجی ايران‌، سياست‌ و حكومت‌ در خاورميانه، جامعه‌شناسی سياسی ايران‌ و نظريه‌های روابط بين‌الملل‌ است.