اراده سياسي باراك اوباما و جنگ افغانستان

پیروزی و یا شكست در هر جنگی متاثر از مولفه های متعددی است. با توجه به شرایط، ماهیت بحران، تعدد طرفهای درگیر، جغرافیای نبرد، فرایند شكل گیری مبارزه و الگوهای حاكم بر قدرت است كه می توان بعضی مولفه ها را برجسته تر و متمایز نمود و برخی را نادیده انگاشت.اما آنچه انكارناپذیر و همیشگی است این نكته می باشد كه برای پیروزی در هر نبرد نیاز اولیه و وافری به وجود اراده سیاسی است.هر چند وجود اراده سیاسی متضمن پیروزی نیست اما محققاً و بدون شك فقدان آن به معنای شكست است. جدا از اینكه پیروزی و شكست بر اساس چه مولفه هایی تعریف و بیان شوند بدیهی است كه اراده سیاسی شرط لازم برای پیروزی است. دست یابی به پیروزی نیازمند شروط لازم و كافی است اما بدون استثناء پیروزی در وهله اول نیازمند اراده سیاسی است و فقدان آن به معنای شكست است. بدون توجه به تفاوت حجم قدرت طرفین درگیر در یك نبرد و به تعداد نیروها و بدون در نظرگرفتن تفاوت ظرفیت های تكنولوژیك همیشه و بدون استثناء طرفی شكست را می پذیرد كه فاقد اراده برای پیروزی باشد و یا اینكه به تدریج این اراده را از دست بدهد. آمریكا در جنگ افغانستان محققاً پیروزی را تجربه نخواهد كرد. این واقعیتی است كه كتمان ناپذیر می باشد.روشن است كه سطح رزمی ارتش آمریكا به هیچ روی قابل مقایسه با رزمندگان طالبان و القاعده نیست و ظرفیت های تكنولوژیك آمریكا به گونه ای است كه برتری فزاینده و غیرقابل همسانی را برای سربازان آمریكایی رقم زده است. 

نیروهای آمریكایی و متحدان آنان در صحنه نبرد افغانستان از توانایی غیرقابل رقابتی برای كشتن رزمندگان معارض برخوردار هستند و بسیاری از آنها را نیز از بین برده اند.با وجود اینكه نزدیك به یكصدوپنجاه هزار سرباز در منطقه نبرد در حال مبارزه با طالبان و متحدان آنها هستند اما برای همگان آشکار است كه در نهایت آمریكا گریزی جز پذیرش ناكامی در تحقق اهداف نخواهد داشت و آنچه این نهایت را اجتناب ناپذیر می كند این نكته است كه اراده سیاسی در بین ساكنین كاخ سفید در رابطه با جنگ افغانستان وجود ندارد. باراك اوباما فرمانده كل قوا به شكل های متفاوت و گوناگون این نكته را بیان کرده است كه قلباً اعتقادی به این نبرد ندارد.او جنگ افغانستان را جزو اولویت های خود نمی داند بلكه وزنه ای است كه موجب ناتوانی او در پیش بردن برنامه داخلی وی محسوب می شود.البته در دورانی كه او برای ورود به كاخ سفید مبارزه می كرد ،همیشه جنگ افغانستان را یك "جنگ خوب" ابراز می کرد و رفتن به افغانستان و نبرد با رزمندگان طالبان و القاعده رایك "ضرورت" می دانست. این بدان معناست كه كوتاهی در تحقق آن محققاً پی آمدهای منفی فراوان برای افغانستان، منطقه و جهان خواهد داشت. اما آنچه برای همگان محرز است این نكته می باشد كه تفاوت فراوانی بین اوبامای سناتور و باراك اوبامای رئیس جمهور وجود دارد. او از همان آغاز اعتقادی به این جنگ نداشت و بیان اینكه باید در افغانستان حضور داشته باشد تنها به این منظور بود كه مخالفت با جنگ عراق را كه در بین مردم گسترده شده بود به نفع خود بهره برداری كند و تضمین نماید كه در انتخابات پیروز خواهد شد. یكی از دلایلی كه فرمانده سابق نیروهای آمریكایی و ناتو "استنلی مك كریستال" را مجبور كرد تا به بیان حرفهای خشن و اهانت آمیز به رهبران سیاسی در مصاحبه با خبرنگار یكی از مجلات بپردازد، آگاهی به فقدان اراده سیاسی در بین تصمیم  گیرندگان غیرنظامی برای پیروزی در جنگ افغانستان بود و تصمیم اوباما در اینكه تاریخ جولای سال 2011 سرآغاز خروج نیروهای آمریكایی از افغانستان باشد به وضوح مشخص می نماید كه چرا رهبران نظامی مضطرب هستند. البته آنها مداوماً اعلام می كنند كه این تاریخ فقط یك زمان شروع است و به هیچ روی به معنای ترك افغانستان قبل از تحقق اهداف  مشخص شده بوسیله رئیس جمهور نمی باشد. اما واضح است كه ژنرال ها هم به فقدان اراده سیاسی در كاخ سفید آگاه هستند.
 

سال 2012 انتخابات ریاست جمهوری است و برای رئیس جمهور این ضرورت غیرقابل اجتناب است كه در این تاریخ نیروهای آمریكایی به تعداد فراوان در حال خروج از افغانستان باشند. لیبرالهای آمریكایی به شدت مخالف جنگ افغانستان هستند و مستقل ها هم ترجیح می دهند كه حضور آمریكا در افغانستان به حداقل برسد او برای پیروزی در انتخابات باید بیش از 90 درصد لیبرالها را و بیش از 50 درصد مستقل ها را به سوی خود جلب كند و این گریزی برای او نمی گذارد مگر اینکه سربازان آمریكایی را از صحنه نبرد خارج  كند. با توجه به اینكه او بر اساس ارزش های خود از همان ابتدا اعتقادی به نبرد افغانستان نداشت، ضرورت های انتخاباتی توجیه اجتماعی مناسبی فراهم می آورد كه چرا باید از افغانستان خارج شد. استراتژی نظامیان آمریكایی در افغانستان پیروزی را تنها در صورتی متصور می كند كه نظامیان برای سالهای متمادی در محل نبرد حضور داشته باشند و در كنار مبارزه با نیروهای معارض به برقراری و ساختن نهادها و زیربناها نیز بپردازند. ضرورتهای استراتژی در تعارض كامل با ضرورت های انتخاباتی و ارزشی اوباما می باشند و با توجه به اینكه او فرمانده كل قوا است در نهایت آنچه شكل خواهد گرفت نادیده انگاشتن نیازها و خواستهای ژنرال ها است و این در جهت تحقق ضرورت های ارزشی و انتخاباتی رئیس جمهور می باشد. اراده سیاسی اوباما معطوف به افغانستان نمی باشد  و این به معنای گریز ناپذیری شكست آمریكا در افغانستان است.


نویسنده

حسین دهشیار (ناظر علمی)

حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی  دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.