اوباما: رهبری بدون پایگاه

از 20 ژانویه سال 2009 طیف سیاسی راست در آمریکا به شکل های گوناگون ناخرسندی و مخالفت خود را با باراک اوباما به نمايش گذاشته است. از نظر آنان او در تلاش است که ارزشها و افکار «سوسیالیستی» خود را که در فضاهای آکادمیک در دانشگاههای کلمبیا، هاروارد و شیکاگو در معاشرت با چپ گرایان کسب کرده است . در شکل سیاست به مردم آمریکا تحمیل کند. در جامعه ای که 32 درصد مردم خود را محافظه کار معرفی می کنند صحبت از سوسیالیست بودن رهبر سیاسی وزن سنگینی را دارد. از اوایل دوران ریاست جمهوری و مخصوصاً در رابطه با برنامه بیمه درمانی همگانی، باراک اوباما خود را مواجه با حملات از سوی چپ طیف سیاسی یافته است.این حملات بعداز رقم خوردن نتایج انتخابات میان دوره ای ماه نوامبر سال 2010 شدت فراوان یافته است به گونه ای که کاخ سفید را در شرایط نامطلوب قرار داده است. چپ اوباما را فاقد ظرفیتهای لازم برای رهبری و مدیریت و به عبارت دیگر فاقد اراده و توانمندی برای دفاع از ارزشها و برنامه های لیبرال یافته است. از نظر طیف سیاسی چپ باراک اوباما محققاً یک فرد و رهبر مترقی است اما او فاقد ظرفیتها و الگوهای رهبری است که روسای جمهور لیبرال از قبیل فرانکلین روزولت و لیندون جانسون به نمایش گذاشتند. راست، باراک اوباما را به جهت ارزشهایش مورد توجه قرار داده است در حالی که چپ او را به خاطر ناتوانی در پیاده  کردن ارزشها و دفاع از دست آوردهای انتخابات سال 2008 به چالش گرفته است. 
 

مشکل اساسی باراک اوباما این نیست که مورد حمله سیاسی قرار گرفته است چرا که تمامی روسای جمهور به ضرورت خط مشی ها همیشه با این معضل روبرو شده اند. مشکل باراک اوباما این است که مردم آمریکا به طور کلی اعتقاد ندارند که باراک اوباما یک رهبر توانمند در هدایت کشور و جامعه است. هر چند که او توانسته است یکی از مهمترین لوایح چند دهه اخیر یعنی بیمه درمان همگانی را به قانون تبدیل کند اما این ذهنیت در کلیت جامعه بوجود آمده است که او فاقد توانایی است این فضای ذهنی حاکم بر جامعه فرصت داده است که اولاً حمله راست  اثر گذار و موثر باشد و از سوی دیگر به حمله چپ وجاهت شکل گیری بدهد. برای مقابله با تهاجم راست باراک اوباما در جامعه ای که در آن نتوانسته است خود را به عنوان یک رهبر توانمند معرفی کند نیاز شدید به حمایت پایگاه حزبی و نخبگان هم ارزش دارد. آنچه باراک اوباما را آسیب پذیر ساخته این نکته می باشد که او اعتماد و باور جناح لیبرال در حزب و جامعه را از دست داده است و به عنوان یک لیبرال برای رهبری نیاز شدی به حمایت و دفاع پایگاه حزبی دارد. آنچه پر واضح است این نکته بارز است که او در مدت خیلی کوتاه از حمایت خستگی ناپذیر پایگاه محروم شده است و این امرکوشش او را برای مقابله با جناح راست به شدت آسیب پذیر ساخته است.
 

 او در شرایطی قرار گرفته است که برای بقای سیاسی مصالحه و عقب نشینی را در برابر محافظه کاران تنها گزینه یافته است. لیبرالها در زمان انتخاب او به شدت مسرور بودند چرا که بعد از دهه های متمادی شرایط سیاسی به گونه ای رقم خورده بود که آنان اعتقاد داشتند شاهد پیاده شدن سیاستهای لیبرال و نهادینه ساختن دولت رفاهی مبتنی بر الگوهای سوسیال دمکرات اروپایی خواهند بود. در آغاز سال 2009 قوه مجریه در اختیار لیبرال ها بود. اکثریت مطلق 60 نفری که در سنای آمریکا این فرصت را برای دمکراتها بعداز دهه ها فراهم آورده بود که بدون هراس از چالش محافظه کاران از طریق شیوه «اطاله کلام» تمامی سیاستهای مورد نظر را تبدیل به قانون کنند. حضور تنها 179 جمهوریخواه در مجلس نمایندگان که دارای 435 عضو است این فرصت را برای لیبرالها ایجاد کرده بود که به راحتی تمامی لوایح انبار شده در توبره لیبرالها را به رای بگذارند و تصویب کنند. باراک اوباما به عنوان لیبرال ترین رئیس جمهور در 40 سال اخیر کنترل قوه مجریه را در اختیار گرفت، نانسی پلوسی از لبیرال ترین حوزه انتخابیه در آمریکا یعنی برکلی کنترل مجلسص را در دستان خود یافت. هاری رید به عنوان رئیس اکثریت در سنای آمریکا قدرت را در اختیار داشت.تمرکز قدرت سیاسی که برای اولین بار به این شکل در طول دهه های متمادی رقم خورده بود، لیبرالها را مخصوصاً در بین نخبگان آمریکایی در حیطه های دانشگاهی، رسانه ای و اجتماعی به این سوی سوق داده بود که انتظار وسیع ترین تغییرات را در طول تاریخ یکصد ساله اخیر بعداز به قدرت رسیدن ودرو ویلسون مترقی ترین رئیس جمهور شاهد باشند. اما بر خلاف انتظار لیبرالها شرایط به گونه ای رقم خورد که این سرمایه سیاسی اساساً به هدر رفت و نه تنها این سرمایه ضایع شد بلکه بزرگترین شکست هم در طول هشت دهه اخیر برای حزب دمکرات در قوه مقننه فدرال و قوای مقننه ایالتی رقم خورد. لیبرالها اعتقاد دارند که باراک اوباما کمترین لیاقت را برای تبدیل سرمایه سیاسی و تمرکز قدرت استثنایی در واشنگتن به برنامه های مورد علاقه گروهها و افراد مترقی نشان داده است. آنچه باراک اوباما را از روسای جمهوری از قبیل بیل کلینتون متمایز می کند وجود یک مجموعه ارزشی به عنوان هادی رفتار و بیان اوست. او براساس یک سری اعتقادات مشخص و محرز پای به صحنه قدرت گذاشت. اما برخلاف رهبران دمکرات دیگر که بدون اعتقادات ولی موفق بودند مواجه با مشکلات اساسی در هدایت کشور گشته است چرا که از ظرفیت های پایین مدیریتی برخوردار است. محیط سیاسی با محیط دانشگاهی بسیار متفاوت است و او نشان داده که برای نبرد در قلمرو سیاسی آمادگی و استعداد ندارد و این چیزی است که گروههای لیبرال آن را نابخشودنی یافته اند. راست سیاسی باراک اوباما را منفور یافته است چرا که او را یک آمریکایی کامل نمی یابد و چپ او را مورد حمله قرار داده است چرا که باراک اوباما یک جنگجوی لیبرال نمی باشد.


نویسنده

حسین دهشیار (ناظر علمی)

حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی  دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.