آمريكا : سياست بهره مطلق

آنچه امروز روشن است اين نكته مي باشد كه دولت ايالات متحده از يك سو به انباشت حجم عظيمي از قدرت در تمامي اشكال آن مشغول است و ديگر اينكه اين كشور بسط حوزه نفوذ و قلمرو ارزشي خود را به طور جدي در دستور كار قرار داده است . به آن معنا كه اين كشور در تلاش است كه در هر مورد دو حيطه به موفقيت دست يابد . بسياري بر اين باور هستند كه دولت ها حداقل خواستي را كه دنبال مي كنند همانا بقاء است . چرا كه اين حداقل بايد باشد كه بتوان به چشم اندازي فراتر دست يافت . اين ضرورت بايد وجود داشته باشد تا بتوان به صرف وجود آن به انتخاب در رابطه با اينكه چه گزينه اي مطلوبيت و يا حداقل ماهيت بسنده دارد ، پرداخت . پس متوجه مي شويم كه آمريكا به مانند هر دولت ديگري يكسان عمل مي كند . بقا همان چيزي است كه براي آمريكا و ديگر كشورها از چين گرفته تا اوگاندا حداقل محسوب مي شود و  به ضرورت ايجاد استعداد و فرصت براي ديگر خواستها بايد وجود داشته باشد. حال با توجه به اين واقعيت است كه بايد به قدرت آمريكا و عملكرد ديگر كشورها پرداخت . يكي از مطرح ترين مباحث در حيطه بين الملل اين نكته است كه چرا كمتر بازيگري در تلاش است كه واكنش منفي در برابر اقدامات آمريكا در رابطه با افزايش حجم توانمنديها و سياستهاي مبتني بر اشاعه ارزش ها داشته باشد .
 

 البته آنچه در اينجا مورد نظر است واكنش كشورهاي مطرح سيستم بين الملل مي باشد . چين ،‌روسيه ،‌اتحاديه اروپا، هندوستان به وضوح نشان داده اند كه خواهان اين نيستند كه بر عليه آمريكا مخالف ساختاري را حيات دهند . دولت ها براي حضور بازيگران با دو گونه  بهره مطلق و نسبي مواجه هستند . اگر دولت ها با مخالف مواجه نشوند و احتمال وقوع جنگ وجود نداشته باشد، براي اينكه بهره مطلق را خواهان شوند و براي كسب آن تلاش كنند ‌استعداد وسيعي را به نمايش مي گذارند. اگر بازيگران اين امر متصور شود كه به دليل افزايش هزينه هاي بقاء ، بهره مطلق امكان ناپذير است ،‌ آنگاه سياست هاي خود را در راستاي كسب بهره نسبي هدايت مي كنند . پس سياستي براي بازيگر مشروعيت مي يابد كه در تعارض با مولفه هاي حيات دهنده بقاء نباشند . بازيگران خردورز هستند و محققاً در چارچوب داده هاي در دسترس تصميم مي گيرند . اين بدان معناست كه هيچ بازيگري فاقد خرد نيست و هيچ تصميم گيرنده اي بر خلاف خرد رفتار نمي كند .
 

 اما آنچه بايد به آن توجه شود كيفيت خرد فرد است . ماهيت و عمق خرد با توجه به ميزان داده ها ،‌تنوع اطلاعات و به روز بودن آن تعيين مي شود . پس بازيگري كه كيفيت خرد او با توجه به عناصر ذكر شده از اعتبار برخوردار است به ارزيابي ديگر بازيگران عقلاني رفتار كرده است در حاليكه اگر كيفيت خرد پائين باشد به ارزيابي ديگر بازيگران به رفتارهاي غير عقلاني متوسل شده است . اينكه چرا كشورهاي از قبيل چين و روسيه اقدامي در جهت محدود ساختن قدرت و توسعه نفوذ و اشاعه ارزشهاي آمريكا انجام نمي دهند و اينكه چرا آمريكا بهره مطلق را دنبال مي كند به شدت واضح و مشخص است . ديگر بازيگران مطرح ، خطري از سوي آمريكا متوجه موجوديت خود نمي بينند . هدف آمريكا محو و از بين بردن ر‍ژيم هاي مستقر دراين جوامع و يا نابود ساختن باورها ،‌ارزشها و هنجارهاي مستقر نمي باشد . آمريكا خصلت هاي هويتي اين جوامع را به طور مستقيم و به صورت خشونت آميز و متعارض گونه هدف قرار نداده است . به همين روي اين جوامع ضرورتي براي به پا خاستن در برابر آمريكا نمي يابد . جوامعي از قبيل چين وروسيه از آن ميزان قدرت برخوردار هستند كه به راحتي در برابر آمريكا قد علم كنند و اين كشور را با معضلات ف‍زاينده روبروكنند . اينكه آنان چنين كاري را نمي كنند به جهت اين است كه خطري احساس نمي كنند . اما اينكه چرا آمريكا سياست افزايش حجم توانمنديها و اشاعه ارزشها را دنبال مي كند و خواهان بهره مطلق است به راحتي قابل فهم است . آمريكا وقوف دارد كه اين سياست خطر جنگ براي آمريكا را بوجود نمي آورد و اين كشور مواجه با چشم انداز جنگي نمي شود . فهم اينكه تلاش براي بدست آوردن بهره مطلق شعله هاي جنگ را سبب نخواهد شد ، آمريكا را به تداوم اين سياست سوق داده است .


نویسنده

حسین دهشیار (ناظر علمی)

حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی  دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.