گزينه هاي پيش روي آمريكا در مصر: دموكراسي يا نظامي گرایی؟

یاداشت دکتر كيهان برزگر معاون امور بین الملل مرکز مطالعات خاورمیانه در مجله هفتگی مثلث 

آمريكا از ابتداي بحران  مصر نوعی سياست دوپهلو را دنبال کرده است  يعني از يك طرف از خواسته های  دمکراتیک مردم مصر حمایت کرده و از طرف ديگر تلاش کرده تا پایه های حکومت حسنی مبارک و حکومت نظامیان در این کشور تضعیف نشود. اين موضع گيري دوپهلو خود تناقضي در سياست خارجي آمريكا در انتخاب بين دموكراسي يا اقتدارگرايي نظامي است. در طول سالهای گذشته سیاست خارجی آمريكا در حمايت از حرکت های دموكراتیک قربانی دو سیاست در خاورميانه شده است. يكي حمايت از رژيم اسرائیل و دیگری حمايت از رژيم هاي اقتدارگرا در درون منطقه. اين مسئله خود باعث از دست رفتن مشروعيت سیاستهای آمريكا در منطقه خاورمیانه شده است. آمريكايي ها به بهاي حفظ ثبات و امنيت که به بهای از دست دادن افكار عمومي در درون منطقه خاورميانه بوده همواره سعي كرده اند از اين رژيم ها جانبداري بكنند. به عبارت دیگر، آمريكايي ها هميشه  با اين چالش مواجه بوده اند  كه چطور بین  اصل اساسي حفظ دموكراسي که شعار اصلی سیاست خارجی اشان است  و سياست سنتي اشان که برقراری روابط خاص با اسرائیل و حفظ حکومت های محافظه کار و اقتدار گرای عربی متحد اشان در منطقه خاورميانه است تعادل ایجاد کنند. نگرانی اصلی آمریکا ناشی از تاثیرپذیری از نظريه "سقوط دومينو" و هراس از روی کار آمدن یک حکومت ایدئولوژیک اسلام گرا در مصر و تاثیرات آن بر کل منطقه است.  این نوع نگرش همیشه بر سیاستگذاری های آمریکا تاثیرات جدی داشته است.  به عنوان نمونه در جنگ ويتنام، آمريكايي ها جنگ را در نهايت سختي جلو بردند چون فكر مي كردند اگر ويتنام سقوط بكند به صورت دومينو و زنجیره واركمونيسم تمام كشورهاي منطقه مثل كامبوج، تايلند و كل كشورهاي آسياي جنوب شرقي را در برمي گيرد و اين مسئله منافع آمريكا را به خطر مي اندازد. نمونه ديگر جنگ عراق است كه بر اساس نظریه نئو محافظه کاران و جرج دبلیو بوش توجيه آمریکا اين بود كه اگر در جنگ پيروز نشود افراط گرایی در منطقه گسترش می یابد و آمریکا در مبارزه با تروريسم القاعده شکست می خورد. متعاقبا آمریکا متوسل به سرکوب سخت نظامی شد. بحران مصر هم از آن مستثني نیست. در حقيقت نگراني اصلي آمريكايي ها اين است كه اگر از حكومت مبارك حمايت نكنند يا حتي سياست شان به گونه اي نباشد كه حكومت ميانه روتري از درون همان حكومت مبارك روي كار نیاید، اين امر باعث مي شود كه گروه هاي بنيادگراي اسلامي مثل اخوان المسلمين حكومت مصر را در اختیار بگیرند و اين حركت به صورت زنجيره وار كل منطقه خاورميانه  یعنی بعد از تونس و مصر کشورهای دیگری همچون الجزاير، اردن، يمن و غیره را دربر گيرد. اگر در مصر يك حكومت بنيادگرا روي كار بيايد كل استراتژي هاي سياسي- امنيتي آمريكا كه اساسا برپايه حفظ امنيت اسرائيل به چالش كشیده می شود. در طول سالهای گذشته بسیاری از سیاستهای منطقه ای اسرائیل از جمله سرکوب فلسطینیان و محاصره غزه با تکیه و همکاری متحدان  محافظه کار و نظامی در جهان عرب به خصوص مصر صورت گرفته است. تردیدی نیست که بزرگترين بازنده تحولات اخیر مصر رژيم اسرائیل در منطقه خواهد بود. اسرائيل با امضای قرارداد صلح كمپ ديويد در سال 1978 به گونه اي سعي كرد كه با مردم جهان عرب ارتباط برقرار كند. اين يك تصميم برای استراتژيك برای اسرائیل بود که با هدف و امید کسب  مشروعيت در جهان عرب اين توافق صلح را پذيرفت. امری که البته هیچگاه بوسیله مردم و خیابانهای جهان عرب پذیرفته نشد. اکنون اگر مصر از جبهه صلح با اسرائیل خارج شود استراتژي سیاسی_امنيتي و كل سياست هاي اسرائيل تحت الشعاع قرار خواهد گرفت. این امر یک چالش جدی برای منافع آمریکا در منطقه خواهد بود. 
 

اکنون مسئله اصلي براي مردم مصر اين است كه موضع آمريكا در برابر حكومت حسني مبارك و احتمالا حکومت نظامی بعد از وی چيست؟ آيا طرف مردم را گرفته و ازخواسته هاي مشروع آن ها حمایت می کند يا اينكه همچنان مي خواهد پایه های رژيم مبارك و نظامیان را به گونه اي حفظ بكند؟ البته آمريكا کاملا آگاه است كه رژيم مبارك و خانواده اش ديگر قادر به ادامه حكمراني در مصر نيستند. اما به نظر مي رسد كه آمريكايي ها در حال بررسي طرح هايي هستند كه حكومت انتقالي در چارچوب همين حكومت مبارك باشد. براي آمريكايي ها بسيار سخت خواهد بود كه حكومت ديگري كه مبتني بر دموكراسي و چند صدایی است روي كار بيايد. در طول این سالها  حسني مبارك فرمانبردار خوبی برای آمریکا بود.  ترجيح آمريكا اين است كه يك حكومت انتقالي از درون همين حكومت روي كار بيايد. حسني مبارك هم در سخنراني سه شنبه شب اش در تلويزيون اعلام كرد كه حكومت را رها نخواهد كرد اما در انتخابات رياست جمهوري آينده نيز شركت نخواهد كرد.اين بدان معناست كه سعي دارند حكومت را به شکل دیگری حفظ بكند. البته دراين شرايط به صراحت مي توان گفت كه مصر ديگر به وضع سابق بازنمي گردد و توقعات مردم مصر افزايش پيدا كرده است. اين مسئله شاید سال ها پيش بايد اين اتفاق مي افتاد. چطور ممكن است در يك كشور عربي كه تفكرات روشنفكري و ایدئولوژیک در آنجا سابقه طولانی دارد يك حكومت كاملا اقتدارگرا سر كار باشد و اجازه ندهد كه صداهاي مردم در جهت توسعه سياسي شنيده شود. اینکه چه نوع حكومتي در مصر شكل بگيرد به ميزان زيادي به ارتش و نهادهاي امنيتي- نظامي بستگي دارد که در مصر فوق العاده قوي هستند و از زمان شکل گیری مصر جدید در 1952 بوسیله جمال عبدل ناصر همچنان نقش اصلی را در شکل دهی ساختار قدرت و سیاست در مصر دارند.  ميزان پافشاري مردم بر خواسته هايشان هم بسيار مهم است. مثلا بايد دید كه اخوان المسلمين تاچه حد مي تواند مردم را متقاعد كند كه در خيابان ها بمانند و بر حكومت فشار بياورند. مسئله رهبري جنبش هم مهم است و اینکه چگونه بتوان مردم را بسيج کرد. تاكنون يك رهبر كاريزماتيك و جدي درميان مردم مشاهده نشده است. نهایتا بازيگري آمريكا و اسرائيل در پشت پرده به عنوان عناصر خارجي که منافع فوری از این تحولات دارند را هم نمي توان ناديده گرفت. به دليل نوع روابط خاص آمريكا و اسرائيل با نهادهاي امنيتي و اطلاعاتي مصر و ارتش مي توان گفت که اين کشورها بيكار نخواهند نشست و تلاش خواهند کرد تا جهت تحولات را در حد ممکن به نفع خود مدیریت کنند. 


نویسنده

کیهان برزگر

کیهان برزگر رئیس سابق پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی دانشیار روابط بین‌الملل در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی می‌باشد. حوزه مطالعاتی دکتر برزگر مطالعات سیاست خارجی، مسائل خاورمیانه و خلیج فارس، روابط ایران و آمریکا، و مسائل هسته‌ای ایران است.