روابط ایران و ترکیه : آثار آن بر استراتژی های سیاسی – امنیتی اسراییل

چکیده

  این مقاله به بررسی آثار نزدیکی روابط ایران و ترکیه بر استراتژی های سیاسی – امنیتی رژیم اسراییل در منطقه خاورمیانه می پردازد. بحث اصلی نویسنده این است که ایران و ترکیه دو بازیگر منطقه ای با نقش ها و درجه تأثیرگذاری متفاوت اما مکمل یکدیگر در منطقه خاورمیانه اند که بر پایه های قدرت و نفوذ آنها در خاورمیانه بعد از حوادث 11 سپتامبر افزوده شده است. نزدیکی این دو بازیگر یک بلوک قدرتمند سیاسی – امنیتی و اقتصادی در منطقه ایجاد می کند که استراتژی های سیاسی – امنیتی اسراییل در منطقه را به چالش می کشد. منطقه خاورمیانه در حال حاضر شاهد نوعی خلاء ایدئولوژیک و استراتژیک به دلیل عدم توانایی آمریکا در کنترل بحران های منطقه ای است. در این شرایط، یک ائتلاف منطقه ای میان ایران و ترکیه به سرعت در حال جایگزین شدن با این خلاء ایدئولوژیک واستراتژیک است. نویسنده نتیجه می گیرد که نزدیکی و تقویت روابط ایران و ترکیه جایگاه سیاسی – امنیتی و ایدئولوژیک رژیم اسراییل را در منطقه خاورمیانه 

به چالش می کشاند و لذا این رژیم تمامی تلاش خود را برای ایجاد شکاف دراین ائتلاف به کار خواهد گرفت. 
 

مقدمه
 

تقویت روابط ایران و ترکیه در منطقه خاورمیانه چه تاثیری بر استراتژی های سیاسی-امنیتی اسرائیل دارد؟ نگاه غالب در جهان غرب و در جهان عرب این است که ایران و ترکیه برنده جنگ های آمریکا در منطقه خاورمیانه بعد از 11 سپتامبر 2001 هستند. در واقع، ویژگی های ژئوپلتیک و پایه های قدرت و نقش و اهداف و استراتژی های سیاسی-امنیتی و اقتصادی ایران و ترکیه به گونه ای است که به اصلی ترین بازیگران منطقه خاورمیانه تبدیل شده اند. نويسنده معتقد است که ايران و ترکيه دو بازيگر منطقه‌اي با نقش‌ها و درجه تأثيرگذاري متفاوت اما مکمل يکديگرند. نزديکی اين دو بازيگر يک بلوک قدرتمند سياسي ـ امنيتي و اقتصادي در منطقه ايجاد مي‌کند که در نتیجه آن استراتژي‌هاي سياسي ـ امنيتي اسرائيل در منطقه، از جمله تثبيت و گسترش دامنه نفوذ منطقه‌اي و به سرانجام رساندن صلح با اعراب با هدف اعطاي کمترين امتياز، به چالش کشیده می شود. 
 

نويسنده براي آزمون فرضيه فوق چهار متغير مهم را به بحث مي‌گذارد  که عبارتند از: 1ـ نگاه ايدئولوژيک و سياسي به مسايل منطقه؛ نگاه ايران و ترکيه مبنی بر پذيرش جايگاه و نقش حزب‌الله و حماس در منطقه با نگاه رژيم اسرائيل که خواهان "سازش حداقلي" است تفاوت دارد. 2ـ حضور آمريکا در منطقه؛ نگاه ايران و ترکيه مبتني بر تأمين امنيت منطقه بدون حضور نيروهاي آمريکايي است و اينکه بايد به مسايل امنيتي منطقه بارویکرد منطقه‌اي نگریست. در مقابل، نگاه اسرائيل منبع اصلي تهديد براي امنيت منطقه‌اي را جمهوری اسلامی ایران در نظر می گیرد و خواهان حضور پررنگ آمريکا در منطقه و تهديد و فشار عليه ايران است.  3ـ امنيت انرژي؛ در اینجا نگاه ايران و ترکيه مبتني بر گسترش روابط دو جانبه اقتصادي برپايه امنيت انرژي و اتصال منابع انرژی خليج فارس به اروپا است كه  با نگاه اسرائيل که خواهان حضور کم‌رنگ نقش  و نفوذ اقتصادی ايران در محيط پيراموني از جمله خلیج فارس، کردستان عراق، آسیای جنوبی و مرکزی و قفقاز است، در تضاد قرار مي گيرد. 4ـ برنامه هسته‌اي ايران. نگاه ايران و ترکيه متمرکز بر راه حل ديپلماسي برای حل بحران هسته ای، استفاده همگاني صلح‌آميز از انرژي هسته‌اي و خلع سلاح عمومي هسته‌اي در منطقه است. در مقابل نگاه رژيم اسرائيل متکي بر تم «بازدارندگي»، و جنبه «تسلیحاتی» و انحصارگرايي هسته‌اي این رژیم با شعار «تهديد وجودي» ايران است.
 

این مقاله ابتدا به بررسی موقعیت و جایگاه ژئوپلتیک، سیاسی-امنیتی، و اقتصادی ایران و ترکیه در منطقه خاورمیانه و همچنین رویکردهای جدید سیاست خارجی این دو کشور  می پردازد. در ادامه تغییر و تحولات ژئوپلتیکی در منطقه خاورمیانه بعد از حوادث ١١ سپتامبر و بروز بحران های منطقه ای در عراق، افغانستان و لبنان و فلسطین و تاثیرات آن بر افزایش نقش منطقه ای ایران و ترکیه مورد بررسی قرار می گیرد. در نهایت ، برای آزمون فرضیه این پژوهش، چهار متغیر مهم در نزدیکی روابط ایران و ترکیه را به بحث گذاشته مي شود که استراتژی های سیاسی – امنیتی اسراییل در منطقه را به چالش می کشند. 
 

 1. جایگاه ایران و ترکیه در ساخت قدرت و سیاست منطقه خاورمیانه

ویژگی های ساخت قدرت و سیاست در جمهوري اسلامي ایران به گونه ای است که حضور فعال ايران  را در مسایل منطقه ای اجتناب ناپذیر می کند. تحولات سياسي-امنيتي بعد از حوادث 11 سپتامبر بر پایه های قدرت و نفوذ ایران در منطقه افزوده است و این کشور خواهان حضور فعال و نقش بیشتر در مسایل منطقه ای می باشد.[1] افزايش نقش ايران بيش از هر چيز به دو مولفه قدرت ملي ايران شامل " هویت ژئوپلیتیک" و "عنصر شيعي" و همچنين به نوع موضوعات امنيت بين الملل بر مي گردد كه ايران در حل و فصل آنها نقش "حياتي" دارد.
 

در مورد هویت ژئوپلیتیک، ویژگی های ژئوپلیتیک ، سیاسی- امنیتی و تاریخی – فرهنگی ایران به گونه ای است که می تواند آن را به مناطق مختلف و زیرسیستم های مختلف هویتی – سیاسی در سطوح منطقه وصل کند. از این لحاظ ایران نقطه اتصال مناطق آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی، خلیج فارس و جهان عرب است. هر کدام از این زیرسیستم ها نیز به نوعی پارادایم هایی را از لحاظ سیاسی – امنیتی و توسعه در سیاست خارجی ایران مورد توجه قرار می دهند. در مورد عنصر شیعی هم بايد گفت كه این مؤلفه بعد از بحران عراق در سال 2003 و همزمان با افزایش نقش عنصرشیعی در ساخت قدرت و سیاست خاورمیانه، در هدایت سیاست خارجی ایران به طور جدی مطرح شده و این امر منجر به افزایش نقش و نفوذ ایران در مسایل سیاسی – امنیتی منطقه از جمله حضور فعال و سرنوشت ساز در مسایل عراق، لبنان و به طور کلی خاورنزدیک شده است. در اینجا مؤلفه شیعی توانسته به عنوان یک مؤلفه قدرت ملی ایران، علاوه بر بهره گیری در اهداف کوتاه مدت و در روابط با گروههای سیاسی دوست، در بلند مدت برای تقویت و تثبیت نقش منطقه ای و تأثیرگذاری بر مسایل سیاسی – امنیتی منطقه و در روابط با قدرتهای بزرگ موثر بوده است.[2]
 

علاوه بر پایه های قدرت ملی، اهمیت نقش ایران به دلیل سر و کار داشتن با موضوعاتی است که برای امنیت بین الملل از اهمیت زیادی برخوردار هستند. در حال حاضر، نظام امنیت خاورمیانه از طریق متغیرهای جدید همچون تروریسم القاعده، بحران های منطقه ای و مسئله گسترش تسليحات كشتارجمعي به نوعی به امنیت بین الملل متصل شده است. در این چارچوب، ویژگی های ژئوپلیتیک ایران در دسترسی و تأثیرگذاری همزمان بر مسائل سیاسی- امنیتی جاری خاورمیانه ، این کشور را به عنوان یکی از نقاط اصلی اتصال امنیت خاورمیانه به امنیت بین الملل تبدیل کرده است. به طوری¬که از سال 2001، مبارزه با تروریسم القاعده ای و حل بحران های منطقه ای همچون افغانستان و عراق و لبنان بدون به کارگیری نقش مؤثر ایران ممکن نبوده است. همین امر قدرت چانه زنی و نقش سازی ایران در خاورمیانه بعد از حوادث 11 سپتامبر را افزایش داده است.[3]
 

ترکیه هم به دليل ویژگی های ساخت قدرت در این کشور و جایگاهي كه در نظام بین الملل دارد، خواهان حضور و ایفای نقش فعال تری در مسایل منطقه خاورمیانه است. سیاست حضور فعال ترکیه در مسائل منطقه ای همزمان با روی کارآمدن حزب عدالت و توسعه در سال 2002 و تغییرات جدی در سیاست داخلی و خارجی این کشور برای رسیدن به اهداف ملی در پيش گرفته شده است. دولت جدید ترکیه به دلیل نیازهای ایدئولوژیک و ژئواستراتژیک سعی در افزایش نقش منطقه ای و جهانی ترکیه دارد. داوود اوغلو وزیر امورخارجه و طراح سیاست خارجی جدید ترکیه در یک سخنرانی در میان دیپلمات های این کشور اظهار داشت که ترکیه باید تا سال 2023،  یعنی صدمین سالگرد جمهوری ترکیه، یکی از ده کشور پیشرو و توسعه یافته در جهان باشد و برای تحقق این هدف برقراری روابط خوب و سازنده با ایالات متحده ، اتحادیه اروپا و جهان اسلام ضروری است.[4] در حقیقت با این دیدگاه، دولت اسلام گرا هویت تازه ای به ترکیه بخشیده و نگاه این کشور را به خاورمیانه گسترش داده است. 
 

به علت مخالفت دائم اتحادیه اروپا با پیوستن ترکیه به این اتحادیه و بروز تحولات مهم سیاسی-امنیتی در منطقه، دولت جدید اسلام گرای ترکیه استراتژی سیاست خارجی ترکیه در صدد افزایش نقش و موقعیت سیاسی و اقتصادی خود در مناطقی چون خلیج فارس، آسیای جنوبی، خاور نزدیک، فلسطین، لبنان، سوریه و آسیای مرکزی و قفقاز بر آمد.[5] اين مناطق برای اتحادیه اروپا به دلیل جغرافیای انرژی و مسائل سیاسی-امنیتی حائز اهمیت اند. یکی از اهداف حاکمان جدید ترکیه این است که با اجرای این سیاست، اتحادیه اروپا خود به همکاری بیشتر با ترکیه در ابعاد مختلف به ویژه بخش امنیت انرژی گرایش  پیدا کند و شرایط برای پذیرفتن این کشور در اتحادیه اروپا مهیا شود. داوود اوغلو معتقد است که اتحادیه اروپا بدون ترکیه یک بازیگر قدیمی و منفعل باقي خواهد ماند. تنها ترکیه می تواند نقطه اتصال اروپا به شرق باشد. به عبارت دیگر، بدون ترکیه اتحادیه اروپا منطقه ای محصور است ولی با وجود ترکیه انرژی شرق از طریق خلیج فارس و ایران به اروپا منتقل می شود و نقش اتحادیه اروپا در معادلات جهانی افزایش پیدا می کند.[6]
 

 سیاست خارجی ترکیه در دوره جدید بر سه اصل استوار است. نخست، حضور فعال منطقه ای؛ آنکارا با اتخاذ "قدرت نرم" در سیاست خارجی خود سعی در حل وفصل بحران های پیرامونی و حضور فعال در منطقه دارد. در همین چارچوب ترکیه سعی کرده تا با عملیاتی کردن سیاست "صفر کردن مشکلات با همسایگان"* اختلافات فرهنگی خود را با بعضی از گروه های قومی در منطقه از جمله با کردها و نيز با ارمنستان حل وفصل کند. دوم، اسلام گرایی؛ این اصل در سیاست خارجی ترکیه در دو بعد الگو بودن به عنوان یک کشور دموکرات [7] که ترکیه همواره مدعی بوده یک نمونه موفق در جهان اسلام است[8] و الگو بودن به عنوان یک کشور مسلمان در جهان اسلام قابل تبین است.[9]  سوم،  میانجی¬گری در حل وفصل مسائل منطقه ای.[10] بر این اساس ترکیه در تلاش است تا چارچوب نقش خود را به عنوان یک کشور بی طرف نشان دهد. این همان مسئله ای است که مورد تایید قدرت های بزرگ مثل آمریکاست. به عبارتی ترکیه در تلاش است تا به عنوان میانجی برای حل اختلافات کشورهای مسلمان با یکدیگر یا اختلافات درونی این کشورها توان استراتژیک خود را بالا ببرد. یک مثال عمده، در این زمینه  تلاش ترکیه برای نزدیکی ایران و آمریکا و حل بحران هسته ای ایران از طریق امضاي "بیانیه¬ی تهران" در مه 2010 است.[11] در حقیقت، برنامه هسته ای ایران یک فرصت طلایی برای محک زدن دکترین جدید ترکیه محسوب می شود. [12]
 

2. تغيير ژئوپلیتیکی مسائل قدرت و سیاست در خاورمیانه بعد از حوادث ١١ سپتامبر

خاورمیانه طی دهه اخیر بحران های متعددی را تجربه کرده است. آغاز این بحران ها به حادثه 11 سپتامبر باز می گردد که سبب بروز موج جدیدی از جنگ های منطقه ای در افغانستان، عراق و لبنان و فلسطین شد. ناتوانی آمریکا در کنترل بحران ها و جنگ ها در منطقه و همچنین ناکامی اسراییل در جنگ های منطقه ای از جمله جنگ سال 2006  لبنان و جنگ 22 روزه با حماس، سبب نوعی خلاء ایدئولوژیک و استراتژیک نسبت به نقش و نفوذ آمریکا در منطقه شده است. این خلاء بیش از هر چیز ناشي از سیاست های آمریکا  در زمان جرج دبلیو بوش است که بر اساس تئوری نئو محافظه کاران مسائل منطقه ای در افغانستان و عراق را به جنگ به اصطلاح "مقدس" آمریکا در مبارزه با تروریسم ربط می داد. تناقض اصلی در سياست هاي آمریکا به هدايت و رهبري يك جنگ مقدس در مبارزه با رژیم بعثی و تروريسم القاعده با توجيه برقراري دمكراسي در عراق و منطقه از يكسو و شدت استفاده از ابزار سخت نظامي براي سركوب عراقي ها در توجیه برقراری امنیت و پایان سریع جنگ از سوي ديگر بر می گردد. این سیاست آمریکا نوعی سرخوردگی و بی اعتمادی در میان گروههای سیاسی و مردم عراق و بطور کلی "خیابان های جهان عرب" بوجود آورد که نتیجه آن کاهش فزاینده نفوذ و نقش آمریکا در عراق و منطقه است.
 

 توجیه اصلی حمله آمریکا به عراق در دولت جرج دبلیو بوش، دسترسي رژيم بعثي به سلاح های کشتارجمعی بود و احتمال این خطر که آنها را در اختیار القاعده قرار می دهد که به تبع امنیت دنیا و البته امنيت امریکا را به خطر مي انداخت.  بعدها مشخص شد که بازرسان سازمان ملل در دهه  1990 سلاح های کشتارجمعی صدام حسین را از بین برده اند و از نظر ایدئولوژیک هم صدام حسین کسی نبود که با گروهی مانند القاعده همکاری کند. اصولا صدام یک بعثی سکولار بود که با تفکرات افراطی و سلفي القاعده همخوانی نداشت. زمانی که آمریکایی ها  به تسلیحات كشتار جمعي دست نیافتند به راهبرد "پيشبرد دمكراسي" در عراق و ضرورت آن براي منطقه متمركز شدند و اينكه دست كم یک حکومت دموکراتیک در منطقه ایجاد کردند. در سیاست جدید، فقدان دمکراسی در عراق و منطقه علت اصلی حرکتهای خشونت آمیز و تهدیدات امنیتی برای منطقه و جهان معرفی گردید و اینکه این بارماموریت به اصطلاح "مقدس جهانی" آمریکا پیشبرد دمکراسی در منطقه به منظور حفظ امنیت در جهان است. از این دیدگاه، "حلقه مفقوده امنیت جهانی در برقراری دمکراسی در خاورمیانه" تعریف گردید و اینکه ایجاد یک حکومت الگو در عراق نقطه شروع برای تحقق این امر مهم است.

     

اما عدم تناسب درجه خشونت نیروهای رزمی آمریکا در برقراری امنیت در عراق، احساسي در مردم عراق و ملت های  منطقه ایجاد کرد که براي چندین دهه فراموش نخواهد شد. براي مثال، در جنگ فلوجه در سال 2004ارتش آمریکا به بهانه حضور القاعده شهر را با خاك يكسان كرد. همزمان شرکت های خصوصی امنیتی آمریکایی مثل بلک واتر به هربهانه ای اقدام شدید امنیتی و خشونت بی تناسب علیه شهروندان عراقی  بکار بردند. در نتيجه، انديشه هاي ضد آمريكايي در منطقه بسرعت افزايش یافت. حتي ژست هاي صلح جويانه و انساندوستانه باراك اوباما هم نتوانسته تاثيري در اين سرخوردگی و بی اعتمادی داشته باشد.  
 

در نتيجه تمام اين تحولات، در حال حاضر نوعی سرخوردگی در میان ملت های منطقه بوجود آمده و این پرسش مطرح شده که واقعا هدف آمریکا از لشگركشي به منطقه چه بوده است؟ آيا آمريكا در هدف اعلامي خود يعني جنگ با القاعده برای برقراري  ثبات و امنیت در منطقه و جهان صادق است؟ در مورد جنگ آمریکا در عراق، این سردرگمی در درجه اول به دلیل تغییر راهبردها و توجیه های سیاست های آمریکا از زمان آغاز بحران در مارس 2003 است که خود سبب ایجاد نوعی سرخوردگی و بی اعتمادی در قشرهای مختلف جامعه عراق شده است. در شرایط فعلی حتی بعضی از رهبران گروه های سیاسی عراق مثل ایاد علاوی و نوری المالکی دیگر خواهان حمایت عملی و آشکار آمریکا نیستند. در درجه دوم، این سر خوردگی به عدم تناسب در سیاست های آمریکا در استفاده از نیروی نظامی و شعارهای دموکراسی خواهانه و آزادی باز می گردد. چنین شرایطی علاوه براینکه سبب شکست استراتژیک و ایدئولوژیک آمریکا در درون منطقه شده، زمينه را برای یک ایجاد یک  ائتلاف منطقه ای براي ساير بازيگران با نفوذ منطقه يعني ایران و ترکیه به منظور جایگزین شدن با این خلاء ایدئولوژیک و استراتژیک فراهم کرده است. در اين شرايط، خاورمیانه بعد از حوادث 11 سپتامبر شاهد شیفت جدید ژئوپلیتیکی مسائل قدرت وسیاست به سوی شکل گیری دو جبهه جنوبی و جبهه شمالی رقیب با حضور ایران و ترکیه  است.[13]

 

 الف- جبهه جنوبی؛ 

این جبهه به رهبری آمریکا شامل کشورهای عربستان، اسراییل، اردن و کشورهای محافظه کار جهان عرب است. در حال حاضر، منطقه شاهد انتقال و شیفت اهرم قدرت از جبهه جنوبی به جبهه شمالی متشکل از بازیگران رقیب منطقه ای است . این شیفت قدرت و نفوذ عمدتاً بر تم ها و مسائل استراتژیک، ایدئولوژیک، اقتصادی و امنیت انرژی استوار است. بعد از خروج انگلیس از منطقه در سال 1971، منطقه تحت رهبری آمریکا قرار گرفت. در این زمان، ایران، ترکیه، اسراییل و عربستان چهار ستون اصلی قدرت در منطقه و متحد  آمریکا در منطقه خاورمیانه بودند.[14] ولی پس از وقوع انقلاب اسلامی به دلیل مغایرت دیدگاه های جمهوری اسلامی ایران در ابعاد سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیکی با کشورهای منطقه و آمریکا، ایران از بلوک آمریکا خارج می شود. طی این سال ها، تحولات مهم و تأثیرگذاری در منطقه روی داده است و آمریکا به طور مستقیم یا غیر مستقیم در تمام این تحولات نقش بسزایی داشته است. دو نمونه اخیر آن جنگ های افغانستان و عراق به رهبری آمریکا است که سبب حضور مستقیم نظامی آمریکا در منطقه گردیده است. اما با ناتوانی آمریکا در هدایت بحران های منطقه اي، شاهد نوعی خلاء و تضعيف ایدئولوژیک و استراتژیک روند هاي سياسي-امنيتي موجود به رهبري آمريكا هستيم.  
 

ب- جبهه شمالی؛

 این جبهه از بازیگران یا گروههای سیاسی رقیب یا مستقل منطقه ای یعنی ایران، سوریه، ترکیه و احتمالا عراق درآینده و گروه¬های سیاسی همچون  حزب الله و حماس تشكيل شده است. این جبهه سه ویژگی عمده دارد: نخست، قدرت در این جبهه در تداوم و حفظ جریان مقاومت است. دوم، این جبهه از ایدئولوژی و استراتژی براي تغيير وضع موجود برخوردار است. سوم، دو قدرت اصلي اين جبهه يعني ایران و ترکیه داراي نقش تكميل كنندگي يكديگر هستند و روز به روز به دليل تغيير و تحولات و نياز هاي منطقه اي به همديگر بيشتر نزديك مي شوند.
 

شکل گیری ائتلاف جدیدي به رهبری ایران و ترکیه در منطقه، طبیعتاً مشروعیت استراتژی های سیاسی – امنیتی اسراییل را به چالش می کشد. به خصوص كه اين رژيم سه هدف عمده زير را در منطقه دنبال مي كند: نخست، پيشبرد سياست "سازش حداقلی" در روند صلح اعراب و اسراییل، يعني گرفتن بيشترين امتياز و دادن كمترين امتياز ممكن به اعراب. دوم، ثبت دامنه هاي نفوذ  اقتصادی، فرهنگي و سياسي خود در منطقه تا حد امکان بخصوص در قفقاز و کردستان عراق. سوم ، تلاش همه جانبه برای انزوای ایران.[15] 
 

با خروج عراق از صحنه¬ی رقابت استراتژیک با ایران بعد از سقوط صدام، همچنان کشورهای ایران، ترکیه، عربستان سعودی و اسراییل قدرت های دیگر منطقه ای هستند. در اين ميان، دو قدرت رقیب ایران در منطقه یعنی عربستان سعودی و اسراییل هر چند تمام سعی خود را برای کاهش نقش منطقه ای ایران بکار گرفته اند، توان و اراده¬ی لازم برای ایجاد يك رقابت استراتژیک با ایران ندارند. جمهوری اسلامی ایران و عربستان به لحاظ تاریخی و فرهنگي و وجود دیدگاه های مختلفی از نظر ايدئولوژي، منبع تهديدات امنيتي، درجه حضور بيگانگان در منطقه و غیره نمي توانند به یکدیگر نزدیک شوند.[16] ایران و اسرائیل نیز نمی توانند به یکدیگر نزدیک شوند زیرا از لحاظ ايدئولوژيك و استراتژیک با یکدیگر تضاد دارند و اسراییل نیز از حمایت ویژه آمریکا برخوردار است. در این میان، ايران و ترکیه به دلیل واقعیت های نزدیکی تاریخی-فرهنگی و اتصال ژئوپلیتیک مصمم به ایفای نقش مثبت، همکاری جویانه و مکمل یکدیگر هستند. آقای احمدی نژاد، رئيس جمهور، در خصوص اهمیت رابطه ایران و ترکیه اظهار داشت: "پیشرفت و اقتدار ایران و ترکیه به نفع دو ملت و صلح وامنیت منطقه و جهان است."[17] ترکیه هم بر اساس سیاست خارجی دولت اسلام گرای فعلی، خواهان افزایش همکاریهاي گسترده با ايران است. [18] بر اساس اظهارات مقامات ترکیه "رابطه با ایران سیاست ریشه ای و اصلی جمهوری ترکیه است. "[19]
 

 3. متغیرهای تأثیرگذار بر روابط ایران و ترکیه و آثار آن بر اسرائیل

در حال حاضر 4 متغیر مهم بر تقویت روابط ایران و ترکیه تأثیر دارند که مشروعیت استراتژی های سیاسی– امنیتی رژيم اسراییل در منطقه را به چالش می کشاند.
 

 الف) نگاه ایدئولوژیک و سیاسی به منطقه

 هرچند نوع نگاه ایدئولوژیک ایران و ترکیه به مسائل منطقه ای کمی متفاوت است، بايد گفت كه نقش های این دو کشور در این زمینه حالت "تکمیل کنندگی" دارند. نخست، در نوع نگاه ایران و ترکیه به مسایل منطقه ای مبتني بر دو شاخص " مقاومت" و " گفتگو" است. ایران در جهت تقویت جریان مقاومت منطقه تلاش مي كند و مخالف هر گونه سازش اعراب و اسراییل است. ترکیه نيز ضمن پيوستن به محور مقاومت و حمایت از آن، تلاش دارد تا نشان دهد كه توانایی و ظرفیت گفتگو با تمامی طرفهاي درگير و تأثیرگذار بر این موضوع از جمله با آمریکا و اسراییل را همزمان دارد. دوم، از لحاظ نوع ایفای نقش و بازيگري در منطقه، دو کشور ایران و ترکیه نگاه متفاوتی با یکدیگر دارند. ایران خواهان سیاست "اتحاد و ائتلاف" با کشورها و گروه های سیاسی دوست در منطقه از جمله، سوریه ، حزب الله و حماس و گروه های شیعی در عراق است. اما ترکیه خواهان ایفای نقش "میانجی¬گری" و حفظ بی طرفی در ایفای نقش خود است. به رغم این تفاوتها، ایران و ترکیه به طور نانوشته در نوعی ائتلاف منطقه ای وارد شده اند و روز به روز بیشتر به اين نتيجه مي رسند كه براي حل و فصل مسائل منطقه اي نيازمند تكميل نقش های یکدیگر هستند و در این چارچوب می توانند خلاءهای ايدئولوژيك و استراتژیک موجود در منطقه را با ایفای نقش خود پر کنند. به همین دلیل، تقویت روابط دو کشور در ابعاد مختلف سیاسی – امنیتی و اقتصادی در سالهای اخیر پایه های نقش و قدرت آن ها را در منطقه خاورمیانه دو چندان كرده است. چنین وضعیتی مطمئناً خوشایند اسراییل نخواهد بود که اساساً خواهان سازش حداقلی با گرفتن بیشترین امتیاز و دادن کمترین امتیاز، در صلح اعراب و اسراییل و به حداقل رساندن نقش قدرت های رقیب در روند صلح است. بنابراين، ماهیت نقش تکمیل کنندگی ایران و ترکیه مشروعیت سیاسی – امنیتی اسراییل را در روند سازش به چالش مي کشد. 
 

ب) حضور آمریکا درمنطقه

 حضور مستقیم آمریکا در خاورميانه، نتیجه عملیاتی شدن سیاست نئومحافظه کاران در دوران ریاست جمهوری جرج دبلیو بوش در منطقه بود که با ابزارهایی همچون استفاده از نیروی نظامی، جابجایی حکومت¬ها وتلاش درپیشبرد دموکراسی از نوع آمریکایی سعی در اجرای آن داشت. [20] این استراتژی اگر چه به دلیل  ناتوانی آمریکا درکنترل و هدایت بحران های افغانستان و عراق که از سال 2001 همچنان ادامه دارد، شدیدا مورد مخالفت قدرتهای رقیب و مستقل منطقه ای همچون ایران و ترکیه است. حتی بازیگران مهم عرب متحد آمریکا همچون عربستان، مصر و اردن هم به دلیل مخالفت افکار عمومی خود خواهان خروج نیروهای آمریکایی از منطقه هستند.[21]
 

در باره علل مخالفت ترکیه و ایران با حضور آمریکا در منطقه، هر دو  کشور بر این باورند که باید به مسائل منطقه با الویت دادن به واقعیت های سیاسی-امنیتی و اجتماعی منطقه ای و با تکیه به "رویکرد منطقه ای" یعنی افزایش نقش و حضور فعال بازیگران منطقه ای برای حل و فصل بحران ها و تنش ها نگریست. البته  دیدگاه ایران و ترکیه در مورد حضور آمریکا در منطقه تا حدودي متفاوت است. ایران، ریشه ناامنی در منطقه خاورمیانه را به دلیل حضور آمریکا در منطقه و حمایت همه جانبه از رژیم اسراییل می داند. از دیدگاه ایران، افزایش نفوذ هژمونیک آمریکا در منطقه با توجه به سابقه دشمنی و خصومت با ایران از یک سو و حضور آمریکا در دو کشور افغانستان و عراق در همسایگی ایران و هر گونه تلاش این کشور برای وابسته کردن رژیم های این کشورها و هدایت آن ها بر ضد ایران از سوی دیگر، منافع و امنیت ملی ایران را به خطر می اندازد.[22] بنابراین ایران خواهان به حداقل رساندن نقش آمریکا در منطقه و خروج فوری نیروهای آمریکایی از منطقه است.
 

 ترکیه هم خواهان خروج نیروههای آمریکایی از منطقه است. اما مخالفت این کشور بیشتر در راستای تکمیل سیاستهای سیاسی-امنیتی غرب و ناتو از طریق حضور فعال ترکیه در مسائل منطقه ای است. به عنوان مثال، نیروهای ترکیه در چارچوب ماموریت ناتو در افغانستان حضور پررنگ و جدی دارند اما همزمان ترکیه خواهان ایفای نقش مستقل منطقه ای و میانجی¬گری در تحولات منطقه ای به دلیل داشتن قابلیت و توانایی های ژئوپلیتیکی و استراتژیکی است. هر چند به نظر می رسد که ترکیه برای موفق شدن در این رویکرد منطقه ای خود ناچار به متقاعد کردن غرب به ویژه آمریکا است، بطور کلی، ترکیه خواهان به چالش کشیدن یا به حداقل رساندن نقش آمریکا در منطقه نیست، بلکه معتقد است سیاستهای سیاسی-امنیتی آمریکا در منطقه اشتباه است و باید بازبینی شود و در این راستا نقش ترکیه می تواند بسیار کارساز باشد.
 

به هرحال، ماهیت ایفای نقش مستقل و سرنوشت ساز ایران و ترکیه در مسائل منطقه ای در مقابل استراتژی های سیاسی و امنیتی اسراییل است که خواهان حضور پررنگ نظامی آمریکا در منطقه است. در این زمینه نقش لابی های صهیونیسم در تحریک آمریکا برای ورود به جنگ عراق را نباید فراموش کرد. لابی اسراییلی-صیهونیستی در حال حاضر خواهان حضور گسترده آمریکا درمنطقه است چون اسراییل مانند کشورهای دیگر منطقه توان مقابله با جبهه ائتلاف ایران و ترکیه (جبهه شمال) را ندارد و ترجیح می دهد در سایه حضور آمریکا تهدیدها و فشارها را علیه اين دو كشور به خصوص ایران افزایش دهد.
 

ج) امنیت انرژی و اقتصاد

 ائتلاف ایران و ترکیه بر اساس تم های "امنیت" و "انرژی"، استراتژی های سیاسی – امنیتی اسراییل را با چالش جدی مواجه می سازد. بحث ائتلاف انرژی و تقویت روابط اقتصادی در روابط ایران و ترکیه اساساً به دو مفهوم "چسبیدگی جغرافیایی" و "موقعیت ژئواستراتژیکی" مربوط می شود. بازار مصرف داخلي تركيه و ترانزيت انرژی از اين كشور یکی از سریع ترین بازارهای در حال رشد جهان است. ایران از طریق ترکیه به منابع و انتقال انرژی به اتحادیه اروپا و غرب وصل می شود. در مقابل، ترکیه هم از طریق ایران به حوزه های انرژی و مالی منطقه خلیج فارس و بازارهای آسیای جنوبی، جنوب غربی و جنوب شرقی اتصال مي يابد. بنا بر اظهارات مقامات ترکیه، این کشور در حال حاضر با توجه به موقعیت منحصر به فرد و اقتصاد روبه رشد خود به منابع انرژی ایران برای تأمین منافع ملی خود نیاز دارد، از این رو، توافقنامه های دو کشور در حوزه انرژی تحت تأثیر روابط ترکیه با کشورهای دیگر قرار نخواهد گرفت.[23] بنابراین، منطق این ائتلاف نوعی "نیازمتقابل استراتژیک" است که میان ایران و ترکیه درمنطقه وجود دارد. به عنوان مثال، علی¬رغم اعمال تحریم های سخت بین المللی عليه ايران، ترکیه به دلیل نیازهای استراتژیک به ایران حجم مبادلات اقتصادی خود را با ایران افزایش داده و قرار است از 10 میلیارد دلار فعلی به 30 میلیارد دلار در آینده نزدیک برساند.[24]
 

تقويت نیاز متقابل استراتژیک و ژئوپلیتیک میان ایران و ترکیه مطمئنا با سیاست های سیاسی – امنیتی و اقتصادی رژيم اسراییل در تضاد قرار مي گيرد، چون هدف اسراییل منزوی کردن و تضعيف اقتصاد ایران در منطقه و محیط پیرامونی از جمله در منطقه قفقاز و آسیای مرکزی در زمینه های انتقال انرژی، خطوط نفتی، فعالیت های اقتصادی با اعراب و سرمایه گذاری های نفتی است و سعی در جلوگیری از این مهم دارد. مطمئناً اسرائیل از تعاملات و تبادلات عظیم اقتصادی ایران و ترکیه در درون منطقه و انعقاد قراردادهای مربوط به خطوط لوله که مبتنی بر تم¬های "امنیت" و "انتقال انرژی" است، ناخرسند و نگران است. اسراییل که توان ورود به رقابت استراتژیک اقتصادی با ایران را ندارد، از طریق لابی های خود درآمریکا سعی در جلوگیری از این ائتلاف دارد. نمونه آن ایجاد اخلال و مشکل در انقعاد قراردادهای مربوط به خط لوله  نفت هند، ایران و پاکستان و همچنین قرارداد انتقال نفت از آسیای مرکزی و قففاز به خلیج فارس است. 
 

د) برنامه های هسته ای ایران

 منافع مشترک ایران و ترکیه در موضوع هسته ای در سه جنبه، استراتژی های سیاسی – امنیتی اسراییل را به چالش می کشاند: نخست، کاربرد دیپلماسی در پیشبرد موضوع هسته ای ایران؛  ترکیه  مانند ایران بر این باور است که برنامه هسته ای ایران باید به شيوه مذاکره و راه حل های دیپلماتیک تا دستیابی به یک راه حل پایدار ادامه یابد و از این رویکرد حمایت می کند. در این راستا ترکیه صراحتاً اعلام کرده است که مخالف تحریم ها علیه ایران است.[25] سیاست مستقل ترکیه در مخالفت با فشارهای غرب به خصوص در مورد تحریم ایران، نقطه عطفی در تقویت روابط ایران و ترکیه است.[26] البته ترکیه در روند حمایت از برنامه هسته ای ایران فشارهای زیادی را از سوی آمریکا متحمل شده است. رویکرد حمایتی ترکیه از برنامه هسته ای ایران برخلاف دیدگاه اسراییل است که خواهان افزایش تحریم ها  و حتی اقدام نظامی علیه ایران است. 
 

دوم، خلع سلاح عمومی منطقه ای؛ ایران و ترکیه طرفدار خلع سلاح عمومی در منطقه خاورمیانه هستند . ایران خود برای اولین بار ابتکار خلع سلاح عمومی در منطقه را در سال 1974 مطرح کرد[27] و هنوز هم به آن پایبند است. دراین چارچوب، یکی از اهداف مهم برنامه-ی هسته¬ای ایران منع گسترش تسلیحات اتمی و خلع سلاح عمومی درخاورمیانه و زیر سیستم منطقه ای خلیج¬فارس است.[28] خلع سلاح عمومی طرفداران زیادی در میان کشورهای منطقه از جمله اعراب محافظه کار طرفدار آمریکا در منطقه دارد. این جنبش اساساً مشروعیت برنامه هسته ای اسراییل را به چالش می کشاند. در حقیقت،  دلیل اصلی برای حرکت¬های منطقه ای به سوی خلع سلاح عمومی دسترسی اسراییل نزدیک به 100 تا 400 کلاهک اتمی[29] است که به عنوان منبع اصلی تهدیدات منطقه ای محسوب می شود. در این چارچوب، تلاش رژیم اسراییل برای ارتباط دادن برنامه هسته ای ایران به مفهوم "تهدید وجودی"[30] و "بازدارندگی" در واقع با هدف انحصار هسته ای در خاورمیانه و فرار از طرح خلع سلاح عمومی در منطقه صورت می گیرد. بنابراین، ورود فعال و پررنگ و همکاری جویانه دو بازیگر مهم منطقه ای یعنی ایران و ترکیه به مسئله خلع سلاح عمومی هسته ای، استراتژی های سیاسی – امنیتی اسراییل را در منطقه به خطر می اندازد . لذا اساساً اسراییل تمایل دارد که از جنبه صلح آمیز برنامه هسته ایران بکاهد و بر جنبه بازدارندگی، تسلیحاتی آن تأکید کند.
 

سوم، استفاده از انرژی صلح آمیز هسته ای. ترکیه و بسیاری از کشورها در منطقه در تلاش برای استفاده از مدل و الگوی ایران در به کارگیری انرژی صلح آمیز هسته ای هستند و از برنامه صلح آمیز هسته ای ایران حمایت می کنند . رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه، طی یک سخنرانی در دسامبر 2009 در واشنگتن از برنامه هسته ای آزاد در خاورمیانه دفاع  و از استانداردهای دوگانه و سکوت غرب در برخورد با مسایل مربوط به گسترش سلاح های هسته ای در خاورمیانه انتقاد کرد.[31] یکی دیگر از دلایل ترکیه در حمایت از برنامه صلح آمیز هسته ای ایران، تلاش و تمایل ترکیه برای استفاده از انرژی هسته ای برای توسعه پایدار است. در این خصوص می توان به امضای قراردادهای هسته ای ترکیه و روسیه در سال 2004 اشاره و اینکه ترکیه بطور فعال خواهان گسترش برنامه های هسته ای خود است. گسترش فعالیتهای هسته ای در خاورمیانه چه از سوی ایران چه از سوی ترکیه یا سایر کشورهای منطقه مطمئنا با با استراتژی های سیاسی – امنیتی اسراییل در تضاد قرار می گیرد. از دیدگاه اسرائیل یک ایران هسته ای توازن قدرت در خاورمیانه را به نفع ایران و به ضرر آمریکا و اسراییل بر هم می زند. 
 

 نتیجه گیری

ناکامی ایالات متحده آمریکا در کنترل و هدایت بحران های منطقه ای در افغانستان، عراق، لبنان و فلسطین نوعي خلاء ایدئولوژیک و استراتژیک در خاورميانه بعد از حوادث 11 سپتامبر بوجود آورده است. از سوي ديگر، تغییر و تحولات صورت گرفته در استراتژی های سیاست خارجی ترکیه با روي كار آمدن دولت اسلام گرای در اين كشور، شرایط را برای نزدیک تر کردن روابط ایران و ترکیه فراهم کرده است. تقویت روابط، افزایش و تکمیل نقش فعال ایران و ترکیه در مسائل منطقه ای، علاوه بر ایجاد یک بلوک قدرتمند در ابعاد سیاسی، اقتصادی، امنیتی توانسته بر معادلات و استراتژی های سیاسی- امنیتی و توازن قوای منطقه ای به ضرر جريان غالب غربي به رهبري آمريكا و متشكل از اعراب محافظه كار و به خصوص اسراییل تأثیرگذار باشد. در این شرایط شاهد شکل گیری یک "ائتلاف جدید منطقه ای" با محوریت ایران و ترکیه و با تم "تکمیل کنندگی" نقش یکدیگر هستیم. این ائتلاف جدید، پتانسیل جایگزین شدن با خلأ موجود در منطقه را دارد. تقویت روابط ایران و ترکیه در چهار زمینه نزدیکی نگاه ایدئولوژیک و سیاسی به مسائل منطقه، تلاش برای خروج نیروهای آمریکایی ازمنطقه، تقویت امنیت انرژی و نهایتاً کاربرد دیپلماسی در موضوع هسته ای ایران  و با ماهیت تکمیل کنندگی نقش ها، استراتژی های سیاسی – امنیتی رژيم اسراییل را  با چالشی جدی مواجه خواهد ساخت. 
 

 ایران و ترکیه دو بازیگر قدرتمند در منطقه خاورمیانه هستند که اهداف و منافع ملی آنها در تضاد با یکدیگر قرار ندارند و حتی یکدیگر را از جنبه های مختلف سیاسی-امنیتی و استراتژیک،  اقتصادی، و فرهنگی و اجتمایی تکمیل می کنند. همان¬گونه که ترکیه با تغییر در استراتژی های سیاست خارجی خود و با بهره گیری از فرصت¬های موجود درمنطقه و پتانسیل-های ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی خود سعی در افزایش نقش منطقه ای و جهانی خود دارد، ایران هم بايد با حضور فعال در مسائل منطقه اي و با اتخاذ راهبردها و تاکتیک های مناسب درجهت منافع و امنیت ملی کشور، از فرصت پديد آمده موجود در منطقه نهایت بهره را ببرد. اگر چه ایران نسبت به ترکیه با چالش های بیشتری به ویژه در سطح منطقه و نظام بین الملل مواجه است، ظرفیت ها و قابلیت هاي ایران و تركيه در تمامي ابعاد سیاسی، امنیتی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی، این دو كشور را به عنوان مهمترين بازيگران منطقه اي تبديل مي كند. در چنين وضعي،  رژيم اسراییل نهایت تلاش خود را جهت اخلال در تقويت چنين ائتلافي به كار خواهد گرفت. 
 

منبع: فصلنامه مطالعات راهبردي جهان اسلام، شماره 44، سال يازدهم، زمستان 1389. 
 

اين مقاله قبل از تحولات اخير در جهان عرب به رشته تحرير درآمده است.

 
 

پانوشت ها:


 

________________________________________

* Turkey’s Zero-Problems Foreign Policy


 

________________________________________

* نویسنده بر خود لازم می داند که از زحمات سرکار خانم زهرا توکلی دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد رشته روابط بین الملل در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد به خاطر ویراستاری متن و تهیه بعضی از منابع این مقاله کمال سپاس و امتنان را بجا آورد.     
 

[1]. Kayhan Barzegar, “Roles at Odds: The Roots of Increased Iran-US Tension in the Post-9/11 Middle East,” Iranian Review of International Affairs (IRFA), Center for Strategic Research (CSR), Vol. 1, No. 3, Fall 2010.
 

[2]. كيهان برزگر، «منطقه ‌گرايي در سياست خارجي ايران»، مجله مطالعات اوراسياي مركزي (دانشگاه تهران)، سال دوم، شماره 5، زمستان 1388.
 

[3] . كيهان برزگر، «ايران، خاورميانه و امنيت بين الملل»، مجله سياست خارجي وزارت خارجه، سال بيست و دوم، شماره  3 ،پاييز  1387 ، ص ص  655-661 .
 

[4]. Loannis N. Grigoriadis , “Matching Ambitions with Realities: Turkish Foreign Policy in the Middle East,” ELIAMEP - Middle Eastern Studies Programme, December 2010, p.7, available at: http://www.eliamep.gr/en/wp-content/uploads/2010/12/.
 

[5]. Meliha Benli Altunisik,“The Possibilities and Limits of Turkey’s Soft Power in the Middle East,” Insight Turkey, Volume 10, Number 2, 2008.
 

[6]  . کیهان برزگر، «روابط استراتژیک ایران و ترکیه» ، مصاحبه تفصیلی با ایرنا ، خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران ، 27 بهمن 1388.
 

[7]. Meliha Benli Altunisik, “The Possibilities and Limits of Turkey’s Soft Power in the Middle East,” Insight Turkey, Volume 10, Number 2, 2008. 
 

[8]. Wendy Kristianasen , “ Turkey’s South Power Successes ,” lemon diplomatic,  January 5, 2010.
 

[9] -سیاست های انتقادی اخیر ترکیه در مورد رژیم اسراییل یک رویکرد جدید در سیاست خارجی دولت اسلام گرا در ترکیه است. در این خصوص می توان به ترک نشست داووس توسط اردوغان نخست وزیر ترکیه در ژانویه 2009، اشاره کرد.
 

[10] - البته بعضي از پژوهشگران غربي معتقدند که تلاش های ترکیه برای بهبود روابط مستقیم با همسایگان از یک سو و ایفای نقش میانجی از سوی دیگر بسیار دشوار است و به نظر می رسد آنکارا در بهبود روابط خود با همسایگان نزدیک نسبت به میانجی گری و حل وفصل مشکلات میان کشورهای دیگر موفق تر خواهد بود. از این رو تا زمانی که ترکیه در برقراری روابط سازنده با همسایگان خود موفق باشد و از محدودیت های خود آگاه باشد قطعا نقش سازنده و مثبتی در آینده خاورمیانه خواهد داشت. حتی در این صورت نه تنها میان منافع ترکیه و اروپا در مدیترانه و خاورمیانه تداخلی ایجاد می شود بلکه روند هماهنگی و همکاری میان ترکیه و اروپا بیشتر و هموارتر خواهد شد. برای توضیحات بیشتر در این زمینه بنگرید به : 
 

Volker Perthes, “Turkey’s Role in the Middle East: An Outsider’s Perspective,” Insight Turkey, Vol. 12, No. 4, 2010, pp. 1-8.
 

[11]. See Kayhan Barzegar , "Being "Smart" with "Smart Power": Why Should Washington Accept the Tehran Nuclear Declaration?", June 9, 2010,available at: http://belfercenter.ksg.harvard.edu/publication/20192/being_smart_with_smart_power.html
 

[12]. "Turkey and Iran’s Nuclear Conundrum: Much Ado about Nothing?” Wednesday, 22 September 2010, available at:http://opedpieces.blogspot.com/2010/09/turkey-and-irans-nuclear-conundrum-much.html.
 

[13] .  See Alastair crooke, "The Shifting Sands of State Power in the Middle East," the Washington Quarterly, 33:3, July 2010, pp. 7-20.
 

[14]. Jahanpour, “ Iran, Turkey and Israel: New Global Realities,” June 28, 2010, available at: http://www.guardian.co.uk/commentisfree/2010/jun/28/21st-century-depression-greece-deficit 
 

 . [15] رژیم اسراییل با عادی سازی روابط خود با اعراب سعی در آماده سازی فضای داخلی این کشورها ( افکار عمومی، امکانات، منابع مالی) و ایجاد یک محور علیه ایران  برای منزوی نشان دادن ايران است. در اين زمينه يكي از موارد مربوط به نگاه بدبينانه به اسناد منتشر شده ويكي ليكس اين است كه اين اسناد سعي دارند نشان دهند كه در ميان كشورهاي عربي نوعي اجماع در حمله نظامي يا اعمال فشارهاي شديد اقتصادي وجود دارد. 
 

[16]. Kayhan Barzegar, “The Balance of Power in the Persian Gulf: An Iranian View,” Middle East Policy, Vol. XVII, No. 3, Fall 2010, p. 79.
 

[17] - جام جم آنلاین، همان.
 

[18]. Ahmet Davutoglu, "Turkey-EU Relations: An Asset for Regional and Global Peace," Lecture presented at the Bruno Kreisky Forum for International Dialogue, October 15, 2008; Bulent Aras, “Turkey’s Soft Power," guardian.co.uk, April 14, 2009.
 

.[19] جام جم آنلاین، 8  فروردین 89.
 

[20]. Kayhan Barzegar, “New Terrorism and Human Security in the Middle East: Diverging Perceptions,” in, Georg Frerks and Berma Klein, eds. Human Security and International Insecurity, (Wageningen Academic Publishers, 2007), pp. 131-134.
 

[21]. Kayhan Barzegar, “The Balance of Power in the Persian Gulf: An Iranian View,” op. cit, p. 77.
 

.[22]  كيهان برزگر، «تضاد نقش ها: فهم ريشه‌هاي منازعه ايران ـ آمريكا پس از 11 سپتامبر»،  فصلنامه راهبرد، شماره 39، تابستان 1385.
 

[23]- “Turkey and Iran’s Nuclear Conundrum," op. cit.
 

[24] - خبرگزاري جمهوري اسلامي (ایرنا)،17 آذر 1389.
 

[25] - عبدالله گل رئیس جمهور ترکیه بر این باور است که تنها راه رفع مشکلات در موضوع هسته ای ایران تداوم گقت و گو ها و مذاکرات 
است . چرا که تحریم های احتمالی ایران به شدت به اقتصاد ترکیه آسیب خواهد زد و عملیات نظامی علیه ایران بی ثباتی و هرج و مرج درمطنقه ایجاد می کند به هر حال تأثیرمنفی بر ترکیه می گذارد، بنگرید به:
 

İsmail Duman , op.cit. 
 

[26]- Kayhan Barzegar , “Negotiations on Iranian nuclear issue in Turkey could positively influence process ,”interview with Trend News AZ, November 13, 2010.
 

[27] R. Johnson, "Rethinking security interests for a nuclear-weapon-free zone in the Middle East, 

Disarmament Diplomacy, Issue 86, Fall 2007.
 

[28]. Kayhan Barzegar, “The Balance of Power in the Persian Gulf,"op. cit, p. 83.
 

[29]. Chuck Freilich, “Decision Time in Jerusalem,” Journal of International Security Affairs,18 (Spring 2010) , P. 55.
 

[30] . با طرح مفهوم تهدید وجودی( Existential threat)، رژیم اسراییل سعی در طرح این موضوع دارد که اگر ایران به تسلیحات اتمی دست یابد بی تردید آن را برای نابودی کامل اسراییل به کار می گیرد و لذا وجود این کشور را تهدید می کند. 
 

[31]. SETA DC   Foundation, December 9, 2009.


نویسنده

کیهان برزگر

کیهان برزگر رئیس سابق پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی دانشیار روابط بین‌الملل در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی می‌باشد. حوزه مطالعاتی دکتر برزگر مطالعات سیاست خارجی، مسائل خاورمیانه و خلیج فارس، روابط ایران و آمریکا، و مسائل هسته‌ای ایران است.