رویدادهای کشورهای عربی: ‌آمریكای فعال ، چین و روسیه منفعل

اینگونه به نظر می رسد كه قدرتهای بزرگ غربی امروزه حضور وسیع تری در جهان عرب را به نمایش گذاشته اند . آنچه به این حضور جلب توجه فزونتری را اعطا می كند این واقعیت است كه در شرایطی كه شعله بحران قریب به اتفاق كشورهای عربی را در برگرفته است ، نقش قدرتهای غربی نه تنها كاهش نیافته است بلكه فزونتر نیز شده است . در گذشته بسیار نزدیك هر گونه حضور مستقیم و یا غیر مستقیم و هر گونه دخالتی حداقل در بعضی از كشورهای عربی تعدادی از مردم را به خیابانها می آورد كه مخالفت خود را ابراز كنند . در عین حال حداقل بعضی از قدرتهای بزرگ غربی مخالفت مستقیم خود را ابراز می كردند و آن را به چالش می گرفتند . این به معنای آن بود كه اجماع نظر در بین كشورهای غربی برای دخالت وجود نداشت . نمونه بارز و كاملاً مشخص آن مخالفت گسترده فرانسه با حمله آمریكا به عراق بود . این كشور از طریق نخست وزیر خود در سازمان ملل تلاش آمریكا برای گرفتن مجوز شورای امنیت برای حمله به عراق را بی ثمر گذاشت و در چارچوب یك استدلال به شدت اخلاقی كه در صحن سازمان ملل مطرح شد هر گونه توجیه اخلاقی برای اقدام به وسیله امریكا را عملاً غیر ممكن ساخت . در شرایطی كه در بسیاری از كشورهای عرب شعله های بحران گسترده شده است و مردم به تضعیف ساختارهای سیاسی مستقر اقدام كرده اند آنچه به وضوح مشخص است حضور وسیع بازیگران بزرگ غربی بطور مستقیم و یا در پشت صحنه و در كنار آن عدم رویت دو كشور روسیه و چین در محیط عملیاتی می باشد . 

روسیه و چین از اتخاذ سیاست های كنش گرایانه اجتناب نموده اند و صحنه را كاملاً در اختیار سه قدرت بزرگ غربی نهاده اند . قدرتهای غربی به تاثیر گذاری در شكل دادن به معادلات سیاسی مشغول هستند و جریانها  در حال سوق دادن به سوی دیگری هستند كه از نقطه نظر آنان قابل پذیرش است . سوال این است كه چرا چین و روسیه این چنین منفعلانه اقدام می كنند و این اجازه را به سه كشور غربی و مخصوصاً آمریكا داده اند كه چنین بی محابا و بدون احساس خطر به ایفای نقش بپردازند . رهبران حزب كمونیست چین تمامی منابع خود را متمركز به دو هدف ساخته اند و به همین روی سعی فراوان را بكار گرفته اند كه از خط مشی تعیین شده تحت هیچ شرایطی عدول نكنند و به همین علت است كه اینان هر چند كه حوادث جهان عرب را با دقت دنبال می كنند ولیكن در کنار نظاره گری خواهان دخالت در امور هستند . رهبران چین هدف اولیه خود را تبدیل شدن به یك قدرت اقتصادی همتراز آمریكا در شكل حداقلی و دستیابی به جایگاه اقتصادی بلامنازع در شكل حداكثری آن تا سال 2025 هستند . به همین روی است كه تمامی منابع مدیریتی ، مالی ، انسانی و تكنولوژیك چین معطوف به تحقق این هدف شده است . اینان نمی خواهند كه هیچ حادثه ای دستیابی به این هدف را خدشه دار سازد . با وجود اینكه حوادث جهان عرب فرصت های فزاینده ای برای ایجاد ،‌بسط و گسترش نفوذ چین در این منطقه بوجود آورده است اما رهبران چین نمی خواهند چشمان خود را از هدف اصلی بردارند . آنان بر این اعتقاد هستند كه زمانیكه چین به مطرح ترین قدرت اقتصادی جهان تبدیل شود به ضرورت نفوذ آنان در منطقه گسترش خواهد یافت و نهادینه خواهد شد . هدف دیگر رهبران چین این است كه در غرب اقیانوس آرام به قدرت بلامنازع نظامی تبدیل شوند . به همین جهت است كه  تمام تلاش خود را معطوف به این هدف نظامی كرده اند . اعتقاد بر این است كه در ابتدا باید در حوزه حیاتی به هژمون تبدیل شد و بعد در حوزه های دیگر به چالش با آمریكا پرداخت . تا زمانیكه چین به كشور هژمون در منطقه امنیتی خود تبدیل نشوند این اعتقاد برای رهبران چین وجود دارد كه نباید به ماجراجویی و چالش با بازیگران برتر در منطقه و هژمونی آنها پرداخت . در چارچوب این منطق بود كه چین به هیچ اقدام مستقیم دست نزد تا از دخالت نظامی آمریكا در شمال آفریقا جلوگیری كند با اینكه چین به این نكته وقوف داشت که این امر به منزله هموار كردن تاثیر گذاری گسترده تر غرب در شكل دادن به منظومه های جدید قدرت در كشورهای منطقه می باشد . كشور روسیه هم به شدت به سیاست های انفعالی در رابطه با حوادث منطقه دست زده است و به هیچ اقدام قاطع در رابطه با مخالفت با دخالت نظامی غرب در بخشی از منطقه نپرداخته است . 

روسها كه در طول دوران جنگ سرد ، نفت و گاز مجانی و یا با قیمت کم در اختیار هم پیمانان خود قرار می دادند . بعد از فرو پاشی نظام كمونیستی و خلاص شدن از بخشش منابع كشور خود به دیگران متوجه شده اند كه چگونه می توان كشوری مرفه ایجاد كرد بدون اینكه تولیدی صورت گیرد . روسیه امروزه یكی از بزرگترین صادر كنندگان نفت و گاز است ، این سبب شده است كه منابع مالی روسها به شدت افزایش یابد و به همین روی رهبران روسیه ترجیح داده اند به ایفای نقش قاره ای كه در قرن نوزدهم داشته بپردازد و با خیال راحت به استفاده از منابع مالی كسب شده از استخراج بپردازند . در قرن نوزدهم روسیه یك قدرت قاره ای ولیكن به شدت ناتوان از نظر مالی در مقایسه با دیگر قدرتهای اروپایی بود ،‌امروزه روسیه یك قدرت قاره ای با منابع وسیع مالی است ،‌حال روسها می خواهند از این موقعیت جدید حداكثر بهره را ببرند و میلی به این ندارند كه طعم این ثروت فزاینده را با چالش؛ غرب در منطقه خاورمیانه عربی بر خود تلخ كنند . 


نویسنده

حسین دهشیار (ناظر علمی)

حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی  دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.