تحلیل پویا و جایگاه چین و آمریکا

در رابطه با جایگاه کنونی دو کشور آمریکا و چین در صحنه جهانی و اینکه چه آینده ای را در برابر باید انتظار داشت فراوان بحث می شود. به عبارتی در یک سطح چهارچوب همان "محیط مباحثاتی" است که متأثر از معیارهای تئوریک و چشم اندازهای نظری است. آنچه به این محیط جذابیت اعطا می کند این واقعیت است که تمامی گفتارها از اعتبار برخوردار هستند. هر چند که توجه باید به این نکته اساسی معطوف شود که آنچه مطرح است موضوع صحت تئوریک نیست بلکه با توجه به تجارب تاریخی و پیش فرض های نظری سطح اعتبار چقدر است. موضوعات مطرح شده غلط نمی باشند بلکه سطح اعتبار آنان مطرح است. 
 

در دهه 1980 بحث و مباحثه مطرح این بود که چه جایگاهی در روابط آمریکا و ژاپن وجود دارد. بسیاری صحبت از تفوق ژاپن و پشت سر گذاشتن آمریکا بوسیله این کشور بالاخص در حیطه های اقتصادی و مدیریتی می کردند. در چهارچوب این مباحث بود که نظریه "قرن پاسیفیک" شکل گرفت و اینکه آمریکا گریزی جز پذیرش جایگاه تضعیف شده خود نخواهد داشت. اما آنچه حیات یافت واقعیات مستقری را بنیان گذاشت که در جهتی دیگر حرکت کرد.در حیطه "محیط عملیاتی" جلوه های مباحث مطرح شده در محیط انتزایی که آن را "محیط مباحثاتی" نامیدیم متجلی نشدند. محیط عملیاتی  شاهد نمایش ناکارآمدی شیوه مدیریتی ژاپنی و رکود اقتصادی شد و به دنبال آن نظریه قرن پاسیفیک به حاشیه رانده شد. نظریه ای که در بطن محیط مباحثاتی شکل گرفت در عمل و در قلمرو محیط عملیاتی بوجود آورنده "دهه گمشده ای" شد که تجلی آن همانا از دست رفتن جایگاه اقتصادی ژاپن به عنوان دومین قدرت اقتصادی و تنزل او به رتبه سوم اقتصاد جهانی است. محیط مباحثاتی در رابطه با جایگاه دو کشور چین و آمریکا امروزه سرشار از نظراتی است که اکثراً ایستا (static) می باشند. به این معنا که با توجه به جایگاه آمریکا  به تحلیل این مطلب می نشینند که چین کجا خواهد بود.
 

در پایان جنگ جهانی دوم تقریباً دوسوم تولید ناخالص جهانی را آمریکا تولید کرد. این واقعیتی است که تولید ناخالص بیش از 14 تریلیون دلار، آمریکا که کمی بیشتر از اتحادیه اروپا است محققاً نشان از تفاوت فاحش میان این کشور و سایر کشورها دارد. امروزه تولید ناخالص چین بیش از 8 تریلیون دلار است که در مقام مقایسه با جایگاه و شرایط چین در پایان جنگ دوم نشان از تحولی عظیم دارد. اما باید توجه شود که افزایش تولید چین و تقویت و ارتقاء جایگاه چین هر چند که به معنای قدرتمند شدن این کشور در صحنه جهانی است به ضرورت به معنای تضعیف جایگاه و نفوذ آمریکا نمی باشد. در چهارچوب یک تحلیل پویا باید به محیط عملیاتی نگریست. چین امروزه در جایگاهی است که نشان از افزایش توانمندیهای این کشور دارد. اما این نباید ما را به سوی این سوال سوق دهد که آمریکا ضعیف تر شده است یا نه. چین محققاً ارتقاء جایگاه یافته است اما آمریکا امروزه به عنوان یک بازیگر در صحنه عملیاتی از نفوذ و گستردگی حوزه اقتدار وسیع تری برخوردار است.
 

ابزار و مؤلفه های توانمندی امروزه در بسیاری از جهات متفاوت با گذشته است. هر چند چین از نظر اقتصادی قدرتمند شده است اما به همان نسبت نیز آمریکا از نقطه نظر بنیادهای اقتصادی ، شیوه مدیریتی و ظرفیت های تأثیرگذاری برجسته تر گشته است.
 

آمریکا در مقام مقایسه با 1945سهم کمتری از تولید ناخالص را به خود اختصاص می دهد اما افزایش جایگاه و قدرت کشورهایی از قبیل چین به معنای تضعیف آمریکا نیست. حوزه نفوذ آمریکا امروزه در مقام مقایسه با 1945 کاملاً بسط و گسترش یافته است و این کشور از تأثیرگذاری و سیع تری در صحنه جهانی برخوردار است. حضور آمریکا در شرق اروپا، آسیای مرکزی، قفقاز شمالی و جنوبی، خاورمیانه عربی و منطقه خلیج فارس برای کمتر آمریکایی قابل تصور بود. محیط عملیاتی تا حدودی تجلی گر مسائل مطرح شده در محیط مباحثاتی است اما تناسب کامل برقرار نیست. تحلیل پویا(Dynamic) تحول و رشد و جابجایی را مطرح می کند در حالیکه تحلیل ایستا یک مبحث مطلق گرا است. مهم این نیست که آمریکا امروزه کمتر از سال 1945 تولید ناخالص از سهم دارد بلکه می بایستی صحبت از این شود که با توجه به میزان تولید آمریکا چه حجم نفوذ و اعتبار و از سویی دیگر جایگاه دارد. این در مورد چین هم صادق است. محققاً چین امروزه از نظر اقتصادی  در جایگاهی است که کمتر کسی در سه دهه قبل به آن می توانست باور کند و محیط عملیاتی نشان می دهد که چین یک بازیگر مطرح و متمایز از نظر اقتصادی است اما همین محیط نشان می دهد که حوزه نفوذ آمریکا به شدت افزایش یافته است.
 

در تحلیل پویا توجه تنها معطوف به میزان تولید نیست بلکه ظرفیت تأثیرگذاری که بر اثر تولید ایجاد می شود فزونتر مورد توجه قرار می گیرد. 


نویسنده

حسین دهشیار (ناظر علمی)

حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. نامبرده عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.