کنار آمدن قدرتهای بزرگ با آمریکا

با شفافیت و صراحت کامل می توان بیان داشت که عملکرد قدرت های بزرگ در قلمرو گیتی و دیدگاههای آنان در خصوص شرایط حاکم بر صحنه جهانی در دو دهه اخیر به گونه ای بوده است که از یک سو آسیب پذیری کمتری برای آمریکا در رابطه با اقدامات جهانی اش ایجاد کرده و از سویی دیگر اتخاذ سیاست تهاجمی در قلمرو بین المللی را تقویت نموده است. در رابطه با اینکه چرا چنین شرایطی ایجاد شده و اینکه چرا بازیگران برتر بین المللی دغدغه کمی در خصوص حضور وسیع تر و فعال تر آمریکا در مناطق کلیدی دارند به نظر می رسد ابهام و مناقشه چندان نباشد.
 

دولت های بزرگ غربی مانند فرانسه و انگلستان که در صحنه جهانی از ظرفیت نظامی برای ایفای نقش هر چند محدود برخوردار هستند در یک جمع بندی کاملاً واضح و منطقی به این نتیجه رسیده اند که در نهایت منافع آنان با منافع آمریکا در تعارض نمی باشد و هر چند در شیوه ها ممکن است با رفتار آمریکا موافق نباشند اما اهداف و منافع آمریکا را در تعارض با خواستها و منافع خود نمی یابند. در حمله آمریکا به عراق با وجود اینکه فرانسه کاملاً مخالف بود اما تنها به انتقاد در پاریس بوسیله ژاک شیراک و انتقاد در صحن سازمان ملل بوسیله دو منیک دو ویل بسنده شد. کشورهای اروپایی دارای دشمنی موجودیتی با آمریکا نیستند پس مخالفت جدی با این کشور ندارند. اینکه کشورهای بزرگ اروپایی منافع ملی خود را بوسیله اقدامات آمریکا در خطر نمی بینند منجر به این می شود که آمریکا به هیچ روی خود را آماج مخالفت جدی آنها نیابد و در نتیجه هیچگونه آسیب پذیری احساس نکند . در وهله بعدی چون مخالفت جدی از سوی کشورهای مطرح اروپایی وجود ندارد ضرورتی برای روی آوردن به سیاست های تهاجمی نیست زیرا هزینه ای برای مخالفان اجتماعی اروپایی فراهم نمی کنند.
 

کشورهای روسیه و چین هم قدرت مانور فراوانی را برای آمریکا ممکن ساخته اند. این دو قدرت بزرگ جهانی که همراه فرانسه و انگلستان از حق وتو برخوردار هستند درحالیکه به راحتی قادر بوده اند که در بسیاری از موارد جلوی زیاده خواهی های آمریکا را بگیرند عملاً در این زمینه اقدامی نکرده اند. آنها نیز نشان داده اند که هراسی از اشاعه و بسط نفوذ آمریکا در صحنه جهانی ندارند. چین سیاست توسعه اقتصادی را محور قرار داده است. این کشور برنامه دستیابی به جایگاه اول اقتصادی جهان را تا سال 2025 برای خود مشخص نموده است.
 

 در چهارچوب این سیاست که از سال 1978 به خط مشی رسمی کشور تبدیل شده است از هر گونه رویارویی با آمریکا در صحنه جهانی باید پرهیز شود تنها استثناء در این مورد تایوان و دریای چین جنوبی است. دولت چین هیچ احساس خطر موجودیتی از جانب آمریکا نمی کند. و آن را یک دشمن موجودیتی به حساب نمی آورد. بنابراین هدف را متوجه روزی ساخته است که به قدرت اول جهانی در قلمرو اقتصادی تبدیل شود و بعد با توجه به جایگاه متمایز خود به سهم خواهی بیشتر اقدام خواهد کرد. البته با اینکه آمریکا را دشمن موجودیتی خود نمی داند ولی با توجه به حجم قدرت خود تنها سهم مورد نظر و متناسب با توانمندیهای خود را از آمریکا می خواهد و تا زمانیکه آمریکا این خواست چین را رعایت کند چین به رویارویی با آمریکا نخواهد پرداخت و منتظر روزی می شود که قدرت اول اقتصادی در جهان شود تا رقابت همه گیر و گسترده را با آمریکا شروع کند. تا آن زمان چون رویارویی جدی بین دو کشور نیست پس آمریکا با آسیب پذیری کمتر فرصت پیاده کردن سیاست های تهاجمی جهانی را  خواهد داشت. 
 

دولت روسیه هم به دنبال از بین رفتن سیستم دو قطبی امیال و آرزوهای جهانی خود را به کناری گذاشته است و تنها خواهان این است که در وهله اول جایگاه خود را به عنوان قدرت قاره ای در اروپا حفظ کند. این کشور هیچگونه دشمنی موجودیتی با آمریکا احساس نمی کند و در صدد این نیست که به رویارویی با آمریکا  در صحنه جهانی بپردازد. تنها خواهان این است که آمریکا به منافع این کشور در مناطق نفوذ در قفقاز و آسیای مرکزی و به عبارت دیگر " خارج نزدیک" توجه کند و آن را محترم بشمارد. قبول آمریکا در مورد سهم خواهی روسیه منجر به این شده است که روسیه ضرورتی برای رویارویی با آمریکا در مناطق خارج از حوزه نفوذ خود نیابد و با توجه به تأمین منافع خود آمریکا را به چالش نگیرد به همین روی بود که هیچ کدام از دو کشور چین و روسیه در سازمان ملل به مخالفت به حمله نظامی آمریکا به لیبی نپرداختند.
 

رفتار روسیه اولاً آسیب پذیری جهانی آمریکا را در برابر قدرت های بزرگ کاهش داده است و در عین حال منجر به این شده است که فضای مناسب برای آمریکا در جهت طراحی و پیاده سازی سیاست خارجی تهاجمی بوجود آید .


نویسنده

حسین دهشیار (ناظر علمی)

حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی  دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.