سیاه پوستان و چالش درون حزبی

سیستم انتخاباتی آمریکا  به گونه ای طراحی شده است که امتیاز فراوانی برای انسجام حزبی در مسیر دست یافتن به پیروزی قایل است. تمام رؤسای جمهوری که برای بار دوم توانستند به کاخ سفید راه یابند آنانی بودند که با چالش انتخاباتی از درون حزب خود مواجه نشدند. آنانی هم که برای کسب مقام در بار دوم شکست را تجربه کردند، همانهایی بودند که موفق به ایجاد انسجام حزبی نشدند. ادوارد کندی در انتخابات 1980 بر علیه جیمی کارتر رئیس جمهور دمکرات دست به اقدام زد و تا کنوانسیون حزب دمکرات او را تعقیب کرد. جیمی کارتر مغلوب کاندیدای حزب جمهوریخواه شد و به اولین رئیس جمهور دمکرات تبدیل شد که در قرن بیستم برای بار دوم نتوانسته است مقام خود را در کاخ سفید تثبیت کند.
 

در سال 1992 پت بو کانن بر علیه جورج هربرت واکر بوش از جناح راست حزب قد علم کرد و او را به شدت در مراحل اولیه انتخابات درون حزبی به چالش کشید. بیل کلینتون با تمام ضعف ها و مشکلاتی که داشت بر رئیس جمهور غلبه کرد و او را از ورود دوباره به کاخ سفید باز داشت. با توجه به این واقعیات تاریخی و الزامات سیاسی است که بسیاری در حزب دمکرات در برزخ سیاسی قرار گرفته اند.
 

این گمان برای بسیاری در جناح چپ طیف سیاسی در آمریکا حیات یافته است که سرانجامی به مانند جیمی کارتر در انتظار باراک اوباماست. اینان بر این اعتقاد هستند که شرایط اقتصادی آمریکا به سوی بدتر شدن در حرکت است و مردم گریزی جز این نخواهند داشت که به کاندیدای حزب جمهوریخواه رأی دهند. اینان می گویند که رونالد ریگان در سال 1980 موفق به پیروزی شد نه به خاطر اینکه از نظر رأی دهندگان رهبر متمایزی بود بلکه مردم بر علیه جیمی کارتر رأی دادند. از نظر اینان این احتمال فراوان است که در سال 2012 نیز مردم به خاطر نا امیدی از عملکرد، شخصیت و سیاستهای باراک اوباما مجبور شوند به کاندیدای حزب جمهوریخواه رأی دهند هر چند هم که او را مناسب نیابند.
 

از نظر اینان برای اینکه چنین سناریویی اتفاق نیفتد باید یکی را از درون حزب باراک اوباما به چالش وا دارند اینان متوجه خطر از بین رفتن انسجام حزبی هستند اما این باور را دارند که این ریسک قابل قبول است. از نظر اینان باراک اوباما اعتبار رهبری و شخصیت سیاسی، نفوذ معنوی و اقتدار ارزشی و توان مبارزاتی خود را از دست داده است و دقیقاً شرایطی را برای خود رقم زده است که جیمی کارتر به آن رسید. مردم به اینگونه رهبران رأی نمی دهند بالاخص که اینک شرایط اقتصادی به دلایل متفاوت غامض تر و احنمال غلبه بر آنها کمتر از دوران جیمی کارتر است. اما عده ای هم از نخبگان حزبی هستند که شرایط را حتی وخیم تر ارزیابی می کنند و به گذشته خیلی دورتر برای مقایسه رجوع می کنند و خواهان اقدام عاجل و فوری می باشند.
 

اینان افرادی هستند که به شدت ایدئولوژیک می باشند و جزو لیبرالهای ارتدوکس محسوب می شوند. از نظر اینان باراک اوباما بیش از اندازه به حفظ منافع سرمایه گذاران و " گربه های چاق" وال استریت علاقمند است و به منافع مردم عادی و کسانی که طرفداران اصلی حزب هستند توجه ندارد.
 

از نظر اینان باراک اوباما نقش گروور کلیولند را بازی می کند. او در سال 1890 به عنوان اولین رئیس جمهور دمکرات بعد از پایان جنگ های داخلی پای به کاخ سفید گذاشت. اما او در ابتدا نیز به مانند باراک اوباما رفتار کرد و در نیمه راه به سرنوشت او دچار شد. گروور کلیولند روابط نزدیکی با وال استریت داشت و توجه فراوان به منافع آنان نشان داد. این باعث شد که در سال 1892 در انتخابات میان دوره ای کنگره حزب  دمکرات شکست سنگینی را تجربه کند. 
 

بحران اقتصادی شدت فزاینده یافته و اعتبار حزبی و انسجام آن دچار بحران گشته بود. به همین روی رهبران حزبی به اقدام دست زنند که نگذارند گروور کلیولند خود را مجدداً کاندیدا کند. ویلیام جنینگز برایان کاندیدا حزب دمکرات شد که در نهایت به جمهوریخواهان باخت. اما او توانست گرایش های مردم گرا و عوام گرا را در حزب به یک اصل تبدیل کند و آن را بسط دهد که در نهایت در سال 1932 به اوج رسید.
 

حال بعضی از فعالین حزبی در جناح چپ حزب اعتقاد دارند که اولاً نباید باراک اوباما را با جیمی کارتر مقایسه کرد چون او اصولاً مردی اخلاقی بود و نزدیکی به وال استریت نداشت و ثانیاً بهتر است او را در مقام مقایسه با گروور کلیولند قرار داد چونکه به آرمانهای لیبرال حزب پای بند نبوده است و ثالثاً اینکه می بایستی به مانند انتخابات سال 1894 فردی غیر از ساکن کنونی کاخ سفید کاندیدای حزب شود. اینکه رهبری از درون حزب مثلاً هیلاری کلینتون به چالش باراک اوباما بپردازد تا کاندیداتوری حزب را به دست آورد میل بسیاری از فعالین و نخبگان حزبی است. اما محققاً امکان کمی برای تحقق چنین سناریویی وجود دارد حتی اگر اوضاع اقتصادی بدتر شود و شکست اجتناب ناپذیر به چشم آید.
 

یکی از گروههای اصلی پایگاه حزب دمکرات سیاهپوستان می باشند که از هر 10 نفر رأی دهنده سیاه پوست همیشه حداقل 8 نفر آنان به کاندیدای دمکرات رأی داده اند. اگر کاندیدایی از درون حزب به چالش باراک اوباما بپردازد منجر به گسل وسیع در پایگاه انتخاباتی حزب خواهد شد و محققاً سیاهپوستان در انتخابات فعال نخواهند شد. 
 

اگر کاندیدای حزب دمکرات رأی سیاهپوستان را نداشته باشد بسیار بسیار بعید است که او بتواند به کاخ سفید راه یابد.پس این حداقل دلیلی است که  می توان با صراحت و جسارت بیان داشت که محققاً باراک اوباما کاندیدای حزب دمکرات در انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 خواهد بود حتی اگر شرایط اقتصادی وخیم تر شده باشد.


نویسنده

حسین دهشیار (ناظر علمی)

حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی  دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.