خط مشی غایی آمریکا و کشورهای دیگر: ارتقاء جایگاه

تا حدود بسیار زیادی جایگاه کشورها و نقشی که آنان برای خود در صحنه جهانی ترسیم کرده اند باید تعیین کننده رفتار آنان در گستره گیتی در نظر گرفته شود. پرواضح است که برای هویت بخشیدن به رفتار بازیگران باید مؤلفه های فراوانی در نظر گرفته شوند و مورد محاسبه قرار گیرند اما برای فهم چرایی یکسانی و همسویی رفتار بازیگران هم طراز که از اعتبار جهانی برخوردار می باشند محققاً توجه به جایگاه و آینده ای است که بازیگران برای خود ترسیم کنند و از اهمیت فراوان برخوردار است. پس در اینجا توجهی به ماهیت ارزشها در داخل کشورها و بنیاد ساختار حکومتی در آنان را نمی نمائیم. این بدان معناست که برای ایفای نقش در قلمرو گیتی کشورها به دلائل فراوان مستعد آن هستند تا کیفیت ارزشهای مستقر در کشور خود و عناصر آن را در شکل دادن به سیاست در حیطه روابط بین الملل نادیده بگیرند.
 

کشورها قاعدتاً این سؤال را از خود می کنند که از اعتبار سیاست و اقدامی سود جویند که برای آنان نفوذ فزونتر و جایگاه معتبرتر پدید آورد. آنچه آنان در پی آن هستند کم هزینه ترین و نزدیکترین مسیر برای ارتقاء جایگاه و دست یابی به موقعیت نافذتر بین المللی است. با در نظر گرفتن این نکات می توان گفت که  در بسیاری از مواقع و یا به عبارت دیگر در اکثر مواقع باید انتظار محاسبات همسانی در بین بازیگران بزرگ و یا بازیگرانی که در زمره قدرتهای در حال صعود هستند، داشت.
 

آمریکا پس از رسیدن به این نتیجه که سرنگونی معمر قذافی یک امتیاز مثبت برای سیاست خارجی این کشور از دید رهبرانش تلقی می شود مجوز سازمان ملل را با رأی گیری شورای امنیت بدست آورد. کشورهای برزیل در آمریکای لاتین، آفریقای جنوبی در قاره، آفریقا و هندوستان در قاره آسیا نظر آمریکا را نپذیرفتند تا عملیات نظامی بر علیه لیبی را مطلوب ترسیم کنند. با وجود اینکه این سه کشور از ساختارهای دمکراتیک حکومتی برخوردار هستند و سیستم های ارزشی و یا نهادهای مستقر در آنها کمترین شباهتی با همتاهای خود در لیبی دارند ولیکن اقدام نظامی را مناسب تشخیص ندادند. این کشورها با وجود اینکه ارزش های مستقر در لیبی را غیر انسانی تشخیص دادند ولیکن در چارچوب منافع و مطامع خود نیافتند که سقوط قذافی را تسهیل کنند.
 

اینکه آمریکا سقوط معمر قذافی را مطلوب یافت بدین روی بود که تسهیل کننده کسب منافع فزونتر برای این کشور و تسهیل تحقق اهداف تعیین شده جهانی و منطقه ای آن بود. در همین چارچوب هم سه کشور آفریقای جنوبی، برزیل و هندوستان به تسهیل سقوط حاکم لیبی رأی ندادند چرا که آن را با منافع خود سازگار و همسو نیافتند. پس با وجود اینکه ارزشهای آمریکا در بسیاری از جهات حداقل با ارزشها و ماهیت نهادها در سه کشور برزیل، آفریقای جنوبی و هندوستان همسو بود ولیکن این سه کشور آن را نادیده گرفتند و در جناحی قرار گرفتند که مخالفت با آمریکا را ارجح بر مخالفت با لیبی قرار داد. البته این بدان روی نبود که ارزشهای آنان و یا نهادهای مستقر در این کشورها همسو با همتاهای خود در لیبی بود بلکه از آن جهت بود که با منافع این کشورها همخوانی نداشت و رأی به معمر قذافی تضعیف کننده جایگاه آنان قلمداد می شد.
 

پس این سه کشور غیر سفید، غیرغربی دوست آمریکا همراهی با این کشور را مناسب جایگاه خود نیافتند و مخالفت را سرلوحه سیاست خود در رابطه با خط مشی رهبر جهان غرب در لیبی قرار دادند. می توان افزود هر کشوری جدا از رنگ پوست مردم آن و ارزشهای بومی و ماهیت ساختارهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آن در داخل سیاستی را در خارج از مرزها دنبال می کند که جایگاه او را در صحنه جهانی ارتقا دهد و منافع اش را تامین کند حتی اگر برخلاف اصول انسان دوستی، دمکراسی و آزادی باشد. دولت آمریکا حمله به لیبی را در چارچوب یک توجیه غیرواقعی انجام داد تا بتواند به منافع خود برسد.
 

سه کشور برزیل، آفریقای جنوبی و هندوستان نیز با وجود آگاهی از ماهیت غیر انسانی رژیم معمر قذافی مداخله برای سقوط او را مناسب نیافتند چرا که منافع آنان را تامین نمی کرد و منجر به ارتقاء جایگاه جهانی آنان نمی شد. بنابراین مقوله های انسانی نیست که قاعدتاً ماهیت سیاست خارجی کشورهایی را که برتر و یا در حال صعود هستند تعیین می کند بلکه نیاز به ارتقاء جایگاه جهانی و تسهیل کسب منافع است که آن را هدایت می نماید.


نویسنده

حسین دهشیار (ناظر علمی)

حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی  دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.