چرایی توانایی بالا برای مدیریت بحران ها در آمریکا

برای بسیاری این سؤال مطرح است که چرا بحران های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در طول تاریخ دویست و سی و پنچ ساله آمریکا، منجر به جابجایی ساختارهای مستقر نشده است. شیوه زیست در این جغرافیا با توجه به تغییر شرایط داخلی و جهانی محققاً عوض شده است و راه و رسم های متفاوتی پای به عرصه گذاشته اند. اما در طول این مدت هیچگاه"حذف" ساختاری، ارزشی و نهادی مطرح نشده است. البته نهاد برده داری حذف شد چرا که از همان زمان استقلال کشور و بالاخص در کنوانسیون قانون اساسی بر بسیاری محرز و مشخص بود که این نهاد از سنخیت و همسویی با بنیادهای ارزشی کشور بی بهره است.
 

ولیکن ملاحظات سیاسی که مهمترین آن حفظ ایالات در مجموعه فدرال بود منجر به این شد که این نهاد غیر انسانی برای مدتی مدید به حضور خود در عین غیر اخلاقی بودن ادامه دهد.
 

آنچه منجر به این شده است که حذف در بطن بحران های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به عنوان یک شیوه و هدف پذیرفته نشود و فرصت تجلی پیدا نکند به این علت است که اجماع نظر در بین نخبگان جامعه به دفاع از ساختارها، ارزش های مستقر و یا آنچه مطلوب برای استقرار بود توجه شد. صاحبان ثروت و قدرت در زمان تدوین قانون اساسی که در واقع ارکان حکومت و شیوه حکومت داری را مشخص می کند به این نکته که برخاسته از تجارب تاریخی اروپا بود وقوف داشتند که حفظ ثروت آنان، ارزشهای مطلوب نظر آنان و قدرتی که در قلمرو سیاسی در اختیار دارند تنها در صورتی تداوم خواهد یافت که اولاً قدرت تقسیم شود تا نخبگان مختلف فرصت دستیابی به نفوذ سیاسی را تجربه کنند، ثانیاً مکانیزمهای متعددی ایجاد شود تا استعداد برای تطبیق و درک دگرگونیها که بازتاب تحولات داخلی و خارجی است برای ساختارها و ارزش ها وجود داشته باشد، ثالثاً اعتبار این نظریه پذیرفته شد که حرکت از پایین به بالا  و از بالا به پایین در تمامی حیطه ها در اجتماع گریز ناپذیر و مثبت برای ارتقاء کیفیت حیات است.
 

در آمریکا در حیطه سیاسی اجماع نخبگان بر این است که مطلوبترین و در نتیجه تنها مکانیزم اداره سیاسی مملکت در پذیرش اصل زمانی و حقوقی مقدم بودن اجتماع (مردم) بر حکومت (صاحبان) در خصوص ماهیت ساختارها و ارزش ها وجود دارد. نخبگان حاضر در قدرت و نخبگان متعارض که در صدد کسب قدرت هستند پای بند به مبانی مصالحه تاریخی هستند که مبنای شکل گیری قانون اساسی گشته است.هر زمان بحرانی شکل می گیرد، به جهت اتفاق نظر در خصوص ماهیت ساختارها و ارزش های مشروع شیوه حل و فصل بحران تحت هیچ شرایطی به سوی حذف و از بین بردن آنچه مستقر است پیش نمی رود. شیوه مشروع از نظر نخبگان (چه کسانی که قدرت از آن آنان است و چه آنانی که خارج از مدار حاکمیت هستند) اصلاح و بهبود وضع موجود است.
 

اصلاحات همیشه بر انقلاب و دگرگونی بنیادی ارجحیت و مشروعیت دارد. به جهت اینکه در چشم انداز فکری نخبگان(با وجود اینکه بخشهایی از مردم جامعه هر چند قلیل این مشروعیت را نمی پذیرند) ساختارها و ارزش های حاکم دارای مشروعیت چه به لحاظ نظری و چه به لحاظ بینشی هستند، پس هر بحرانی بدون توجه به چرایی شکل گیری و ماهیت آن می بایستی از طریق اصلاح و کارآمدتر کردن ساختارها و ارزش ها مدیریت شود.
 

اجماع نظر بدین روی شکل گرفته است که در تدویت قانون اساسی به اصل دخیل کردن برای قدرت در قوای مجریه و مقننه متجلی می شود. این اجماع نظر بین نخبگان در قلمرو اقتصادی وجود دارد که توسعه و رشد و رفاه اقتصادی تنها در بستر پذیرش اصل رقابت و مشروعیت بازار است. در قلمرو فرهنگی نخبگان این را یک اصل غیر قابل چالش می دانند که تنوع و رقابت در حیطه های فرهنگی گریز ناپذیر است.
 

در حیطه اجتماعی هم نخبگان چه آنانی که بر سریر قدرت هستند و چه آنانی که خواهان دست یافتن به آن می باشند این اعتقاد را دارند که برابری حقوقی ضروری ترین معیار در شکل دادن به مناسبات اجتماعی است. هر زمان بحرانی شکل بگیرد بدون توجه به اینکه در چه حوزه ای است از ابتدا محرز است که تحت هیچ شرایطی نخبگان به سوی دگرگونی بنیادی برای مدیریت آن پیش نخواهند رفت. بلکه اصلاح تحت راه حل در برابر خواهد بود. اجماع نظر نخبگان سبب شده است که در غالب اوقات بحران ها با کمترین هزینه ها و بدون کمترین دلهره از خشونت مدیریت شود.


نویسنده

حسین دهشیار (ناظر علمی)

حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی  دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.