بحران اقتصادی و جنبش اشغال وال استریت

در عصر باراک اوباما، آمریکا تجربه گر شرایطی گشته است که در طول تاریخ یکصد ساله اخیر کشور بی سابقه است و سه سال حضور او در کاخ سفید را باید از این روی بسیار متمایز ترسیم کرد. البته او همیشه خواهان متمایز بودن دوران ریاست جمهوری خود بود اما محققاً این شرایط آن تمایزی نیست که او خواهان آن بود. 
 

دو جنبش اجتماعی با کیفیت و ماهیت کاملاً متفاوت پا به عرصه وجود گذاشته اند. دو انتهای طیف سیاسی در بستری یکسان ولیکن با استدلالهای کاملاً غیر مشابه به نقد ساختار سیاسی دست زده اند. جنبش " جشن چای" در چارچوب ارزشهای اقتصاد نئوکلاسیک ناخشنودی شدید 41درصد از مردم آمریکا را که خود را محافظه کار می نامند متجلی ساخته است. این امر قابل انتظار بود زیرا ماهیت ارزشی سیاست های باراک اوباما در تعارض کامل با ارزشهای جناح اقتصادی حزب جمهوریخواه است. از سوی دیگر شاهد شکل گرفتن جنبش " اشغال وال استریت" هستیم که تجلی کننده ناامیدی جناح لیبرال حزب دمکرات از سیاستهای رئیس جمهوری است که یکی از لیبرال ترین رؤسای جمهور تاریخ مدرن آمریکا بعد از ویلسون باید قلمداد شود. 
 

21درصد مردم آمریکا که خود را لیبرال می نامند باراک اوباما را مسئول از دست رفتن فرصتی طلایی می دانند که نصیب لیبرالها در ساختار قدرت سیاسی شد. این فرصت که بعد از انتخابات نوامبر سال 2008 نصیب این اقلیت ارزشی در آمریکا شد بعید است که در آینده بسیار نزدیک تکرار شود. در چارچوب معیارهای سیاسی متداول، جنبش اشغال وال استریت در جناح چپ طیف سیاسی قرار می گیرد. بدین روی مشخص است که اینان وضع موجود را به شدت غیر عادلانه و بسیار استثمارگرایانه ترسیم کنند.
 

اوضاع اقتصادی بستر بسیار مساعدی را برای مشروعیت بخشیدن به نقطه نظرات جنبش های اجتماعی شکل گرفته در دو سوی چپ و راست طیف سیاسی بوجود آورده است. جنبش اشغال وال استریت که ماهیتی شهری و لیبرال دارد نگرشی توزیعی به ثروت و کار ویژه ای توزیعی برای حکومت فدرال قایل است. در سه سالی که باراک اوباما سکان هدایت کشور را در دست داشته است بیکاری صعودی فزاینده داشته و رشد اقتصادی در بهترین شکل آن به شدت ناامید کننده بوده است. همچنین تعداد کسانی که به صف فقرا پیوسته اند رشد باور نکردنی را تجربه کرده است.
 

آن بخش از جمعیت که یارانه غذایی به جهت فقر دریافت می کنند(food stamp) بیش از 40 میلیون نفر از مردم آمریکا را شامل می شود. تورم در مسیر صعودی قرار گرفته است. در بطن این شرایط ناگوار اقتصادی است که بیش از 80 درصد مردم آمریکا معتقدند که کشور در مسیری " غلط" در حرکت است.
 

جنبش اشغال وال استریت بازتاب یأس عمیق آن بخش از جمعیت کشور است که انتظار داشت با به قدرت رسیدن باراک اوباما دوران طلایی تفکرات پیشرو که لیبرالها همیشه خواهان آن بودند آغاز خواهد شد ولی باراک اوباما ناتوانی کامل خود را برای مواجه با بحرانهای اقتصادی نشان داده است. سیاستهای اقتصادی که او به اجرا گذارد مهمترین آن بسته محرک اقتصادی وی در همان آغازین ماههای حضور در کاخ سفید بود کمترین تأثیری را در بهبود شرایط داشته است.
 

جنبش اشغال وال استریت افزایش شدید مالیات آنهایی را که جزو طبقه متوسط رو به بالا هستند خواهان است. از نظر اینان کسانی که بیشتر از 250 هزار دلار به بالا درآمد دارند بیشترین منافع را در جامعه به دست می آورند و کمترین شراکت را در فرایند توسعه اقتصادی جامعه دارا هستند. مشکل جنبش این است که بسیاری از اعضای لیبرال حزب دمکرات در سنای آمریکا نقطه مبدأ 250 هزار دلار را منطقی تشخیص نمی دهند و یک میلیون دلار را مبدأ قرار می دهد.
 

اعضای جنبش خواهان دخالت وسیع تر دولت فدرال در جامعه برای بهبودی شرایط اقتصادی و بکارگیری مکانیزم های مختلف برای همسطح کردن در جامعه هستند. از نظر اینان حکومت نقش خود را که همان ایفای کارکرد همسطح کردن است در راستای حفظ منافع ثروتمندان کنار گذاشته است. اصلاح پردامنه ساختار اقتصادی، ساختار مالیاتی و ساختار مالی کشور یک رسالت است که باراک اوباما می بایستی آن را سرلوحه سیاست های خود قرار دهد. آنچه برای اعضای این جنبش بیش از هر چیز تصور ناپذیر است روابط بسیار نزدیک تیم حاکم در کاخ سفید با وال استریت است که باراک اوباما آنها را گربه های چاق و پولدارهای صاحب جت می خواند. این افراد از کسانی بودند که بیشترین کمکهای مالی را به تیم انتخاباتی باراک اوباما نمودند و از حامیان اصلی او در دو سال اول حضورش در کاخ سفید بودند.
 

جنبش اشغال وال استریت اصلاحات گسترده در شیوه عملکرد وال استریت، مؤسسات بانکی و اساساً اقتصاد آمریکا را خواهان است. آنچه بهبود شرایط بحرانی مالی و اقتصادی را غیر ممکن ساخته است نزدیکی گسترده بین نخبه گان سیاسی در واشنگتن و صاحبان ثروت مستقر در بانک ها و وال استریت می باشد. تنیدگی منافع این دو طبقه سیاسی و سرمایه دار از نظر بسیاری از لیبرالها فساد گسترده را در جامعه رقم زده است که یکی از پی آمدهای آشکار آن بحران کنونی می باشد. بحرانی که با سقوط ارزش خانه های مسکونی شروع و با سقوط مؤسسات مالی وال استریت و بانکهای کشور تشدید شد. چنین وضعیتی نیازمند شکل گرفتن درکی متفاوت از نقش یک دولت سامان دهنده و مداخله گر است.
 

دولت باید نقش وسیع تری در سامان دهی فعالیت های وال استریت و بانکهای کشور ایفا کند تا از تمرکز ثروت و قدرت جلوگیری به عمل آید. از سوی دیگر افزایش بسیار زیاد مالیات ها بر درآمد افرادی که بیشترین بهره را از مواهب اقتصادی کشور می برند باید در سرلوحه سیاست های کاخ سفید قرار گیرد.
 

افزایش مالیات، سرمایه لازم را در اختیار دولت قرار می دهد که به اجرای پروژه های عمرانی، اجتماعی و فرهنگی بپردازد تا از این طریق فرصت های اشتغال ایجاد شود. افزایش گسترده مالیات ها این امکان را برای دولت فراهم می آورد که به شکل گیری بنگاههای اقتصادی نوپا کمک کرده و از این راه رشد اقتصادی را تسریع کنند.
 

جنبش اشغال وال استریت که از ظرفیت های سازمانی بالا برخوردار است خواهان توجه بیشتر به اندیشه های جان مینارد کینز و به عبارت دیگر حضور دولتی مداخله گرتر، سامان دهنده تر، فعال تر و بزرگتر است.
 

دولتی که اینان خواهان هستند باید در تعارض با منافع صاحبان بانک ها، وال استریت و بنگاههای بزرگ اقتصادی در راستای حفظ منافع طبقات کم درآمد حرکت کند. یک درصدی که اینان مخالفت با آنها را ضروری تشخیص می دهند بر اساس تحلیل هایی که می شود مسئول بیش از 9 درصد بیکاری و گسترده شدن فقر و نزول اقتصاد کشور و حرکت در مسیر از دست رفتن جایگاه جهانی آمریکا است. اصلاح رادیکال ساختارهای مالی، اقتصادی و بانکی که خواست جنبش اشغال وال استریت است  به جهت اینکه ماهیتی سامان دهی و کینزی دارد به هیچ روی امکان شدن را ندارد.
 

با توجه به اینکه حزب جمهوریخواه اکثریت در مجلس نمایندگان آمریکا را در دست دارد و با توجه به اینکه باراک اوباما برای تأمین نیازهای مالی انتخاباتی خود وابستگی فراوان به کمک دوستان بانکدار و وال استریتی خود دارد بعید است که خواستهای لیبرالهای ناخشنود از عملکرد سیستم سرمایه داری جامه عمل بپوشد. از ویژگی های متمایز کننده این جنبش از جنبش جشن چای این است که از نظر طبقاتی مرفه محسوب می شود و از نظر ارزشی سنخیت ناچیزی با ارزش های مردم میانه آمریکا دارد.
 

با توجه به اینکه از نظر سیاسی محافظه کاران پس از سالها رخوت به جهت عملکرد دوران حاکمیت جمهوریخواهان دوباره در حال اوج گرفتن هستند، با در نظر گرفتن اینکه جنبش وال استریت از برد اجتماعی محدودی برخوردار است و با توجه به اینکه باراک اوباما فاقد اراده سیاسی ضروری برای پیاده کردن اصول اقتصادی کینزی می باشد بعید به نظر می رسد که خواست های لیبرال های تظاهر کننده مشروعیت اجتماعی سیاسی لازم را برای پیاده شدن بدست آورند.


نویسنده

حسین دهشیار (ناظر علمی)

حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی  دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.