انقلابهای عربي: ايدئولوژيك يا عملگرا؟
با آغاز انقلاب های عربی این سؤال بزرگ در ذهن ایجاد میشود كه این انقلاب ها چه خواسته ها و اندیشه هایی در ورای خود دارند. آیا این انقلابات ایدئولوژیك اند یا عملگرا؟ یا به طور ساده تر اینکه آیا مردم با این انقلاب ها به دنبال تغییر در نوع نگرش به موضوعات داخلی و جهانی هستند یا خواهان بهبود وضع معیشتی، سیاسی و عدالت اجتماعی میباشند؟ با گذشت نزدیك به یك سال از این انقلاب ها به نظر می رسد که فرضیه دوم قابلیت بحث بیشتری دارد.
انقلاب های عربی دارای ایدئولوژیهای مختلف و بعضاً متعارض با یكدیگر هستند. نیروهای انقلابی عربی دارای ایدئولوژی خاص خود یعنی مجموعهای از عقاید، باورها، ارزشها، نگرشها و هدف گذاریهایی هستند كه بر مبنای آن اقدام میكنند. انقلاب هایی هستند كه در آن ها گروه های لیبرالیستی، اسلامی میانه رو، اسلامی تندرو، ماركسیستی ، سوسیالیستی، دموكراتیك، ناسیونالیستی ، فاشیستی ، فمینیستی حتی آنارشیستی حضور دارند.
این ایدئولوژی ها به صورت های مختلف در صحنه انقلاب های عربی حضور یافته اند و همین امر مانع ایجاد اتحاد كامل بین این گروه های سیاسی میشود. غالباً یك انقلاب ایدئولوژیك محتاج فراگیر شدن ایدولوژی واحد در بین اكثریت مردم است كه این مسئله تاكنون محقق نشده است تا این انقلاب در زمره انقلاب ایدئولوژیك قرار گیرد.
اعراب در طول تاریخ حیات سیاسی و اجتماعی خود اگر چه در فرهنگ و هویت مناطق سكونت خود ادغام شده اند ولی هویت عربی خود را حفظ كرده اند. این هویت باعث شده که اعراب علی رغم حضورشان در كشورهای مختلف، احساس نزدیكی با یكدیگر كنند و وقوع هر اتفاقی در هر قسمتی از کشورهای عربی در كل آن بازتاب یابد.
سقوط دو رژیم حاکم عربی مهم در شمال آفریقا یعنی مصر و لیبی که سال ها سکان اداره این کشورها را بر عهده داشتند به نوعی نقشه سیاسی منطقه را به هم ریخت و به شدت شروع به تسری به كشورهای دیگر عربی كرد. اكثر کشورهای عرب خاورمیانه با توجه به تكثر در ایدئولوژی سیاسی، در نظام و ساختار سیاسی در یك ویژگی شبیه هم میباشند و آن نیز اقتدارگرایی است.
در نظام اقتدارگرای عربی، آزادی فردی شهروندان تحتالشعاع قدرت دولت قرار میگیرد كه حاكمان عربی بیتوجه به خواستها و اعتراضات مردمی به اجرای برنامههایی در جهت بقای خود اقدام مینمایند. از نمونههای تاریخی نظام های عربی اقتدارگرا به نظام پادشاهی مطلقه هم چون عربستان سعودی، جمهوری وراثتی هم چون سوریه، دیكتاتوری هم چون نظام بعث صدام در عراق و نظامی هم چون نظام سابق مصر میتوان اشاره كرد.
از دیگر ویژگی های مشترک میان کشورهای عربی "وضع اجتماعی و فرهنگی نامناسب" است. عدم رعایت حقوق زنان، عدم دسترسی همه به تعلیم و تربیت استاندارد به ویژه دختران، موانع مذهبی و فرهنگی آزادی بیان، توسعه روز افزون اسلام افراطی و بنیادگرا، عدم تحمل همدیگر و فشار بر اقلیت های مذهبی از عمده مشكلات اجتماعی و فرهنگی كشورهای عربی محسوب میشوند و دولت ها نیز برای حل این مشكلات برنامه مشخصی ارائه ندادهاند.
یكی دیگر از ویژگی های كشورهای عربی به جز چند كشور حاشیه خلیج فارس مشكل اقتصادی است که در کل تأثیر قابل توجهی بر روی موفقیت و عدم موفقیت و همچنین بقا و ادامه حیات حکومت این كشورها دارد. عوامل اقتصادی كه در انقلاب عربی تاثیر زیادی داشته در شعارهای مردم نیز به شكل واضح مشخص است. عمدهترین مشکلات اقتصادی آن ها عبارتند از:
-بی عدالتی اقتصادی: عدالت اقتصادی، یكی از مسائل حیاتی جامعه بشری و در سطح مباحث نظری از گذشته دور تاكنون مورد توجه ویژه بوده است. مردم عرب در كشورهای مختلف با ایدولوژی های متفاوت از بی عدالتی محسوسی رنج میبرند. نمود این مسئله را می توان در شکاف شدید طبقاتی میان فقیر وغنی و حتی ساکنان شهرهای بزرگ و دیگر مناطق حاشیهای دید. به واقع بی عدالتی اقتصادی و فقر یکی از معضلات اصلی عمده كشورهای عربی بوده است که دولت از توجه جدی به آن غفلت میكرده است. این موضوع به خودی خود زمینه ساز ایجاد بحران در این كشورها شده است.
-گرانی مواد غذایی: طی چند سال اخیر در جهان شاهد افزایش شدید و ناگهانی قیمت مواد غذایی بودهایم. بر اساس گزارشات سازمان خواروبار و کشاورزی ملل متحد (فائو)، شاخص قیمت مواد غذایی از جمله روغن، شکر در جهان به شدت افزایش یافته است. این موضوع با توجه به واقع شدن كشورهای عربی درمناطق كم باران و وابستگی شدید به واردات محصولات غذایی، باعث فشار به اكثریت آسیب پذیر شده است.
-بیکاری: مشکلات ناشی از بیکاری مخصوصاً برای جمعیت جوان جهان عرب شامل مشکلات جسمی، معیشتی، مشکلات روحی و روانی میباشد. با گسترش تحصیلات عالی در این كشورها، بسیاری از جوانان عرب تحصیلکرده شغل مناسب با تحصیلات خود را نمی یابند و حقوقی ناچیزی دارند. رشد بالای جمعیت در كشورهای عرب با اشتغال زایی در این كشورها همخوانی ندارد و باعث یأس جوانان از آینده و در پی آن ناكارآمد دانستن نظام سیاسی به پاسخگویی این نیاز اساسی میشود. این امر هم باعث از بین رفتن تدریجی مشروعیت نظام و در زمان آغاز بحران زمینه ساز بروز ناآرامیها در جهان عرب می شود.
-فساد مالی و اداری: دستگاه اداری كشورهای عربی از فاسدترین دستگاه های اداری در جهان محسوب میشوند كه در آن به میزان بالایی رشوه و رانت خواری جریان دارد. فساد مالی و اداری از درجه مشروعیت و اثربخشی دولت های عربی به شدت كاسته است تا آن اندازه که توانسته دولت ها و نظام های سیاسی را با بحران مشروعیت و مقبولیت جدی مواجه کند. به طور كلی فساد اقتصادی ادارات و مقامات از هر نوعی که باشد ثبات و امنیت جوامع را به خطر انداخته و تهدیدی علیه امنیت ملی محسوب میشود.
مسائل مطرح شده فوق به طرق مختلف در به وجود آمدن انقلاب های عربی تأثیرگذار بوده و در هر كشوری به شكل های مختلف بروز كرده است. در تحولات صورت گرفته در جهان عرب، مطالبات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مردمی فراتر و پیشروتر از خواست های ایدئولوژیك احزاب و گروه های سیاسی و اجتماعی بوده است. به طور خلاصه باید گفت كه مردم در این انقلاب ها به دنبال بهبود شرایط اقتصادی ، اجتماعی و كرامت انسانی یا به عبارتی دیگر، انتقال از وضعیت نه چندان مناسب كنونی به وضعیت مطلوب هستند.
در این کشورهای عربی، احزاب و گروه های سیاسی و اجتماعی میتوانند با آرام كردن مردم و تعدیل خواست آنها با واقعیات و پرهیز از قدرت طلبی و هیجانی كردن جو با همكاری یكدیگر به اصلاح تدریجی امور مردم بپردازند. هر چند كه این امر دور از ذهن است ولی اجرایی است.
نویسنده
حسین آجورلو
حسین آجورلو پژوهشگر ارشد مهمان در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی دانش آموخته دکتری رشته روابط بین الملل و دیپلماسی در دانشگاه اسلامی لبنان می باشد. حوزه مطالعاتی آقای آجورلو مطالعات اعراب و اسراییل و مسائل خاورمیانه است.