سرمايه‌داري آمريكايي:‌ اسميت، كينز و فريدمن

حیات یافتن ایالات متحده آمریكا به عنوان یك مجموعه جغرافیایی مستقل و برخوردار از حاكمیت همزمان با انتشار كتاب ثروت ملل آدام اسمیت بود. این همزمانی هر چند كه اتفاقی بود اما محققاً ویژگی‌های جامعه آمریكایی و مفروضات سرمایه‌داری اقتصاد "به حال خود گذار" كه آدام اسمیت آن را مطرح كرده بود از چسبندگی منطقی برخوردار بودند و به همین روی سرمایه‌داری آمریكایی و به عبارت دیگر "سرمایه‌داری كلاسیك" در دنیای جدید به تجربه گرفتار شد. این نوع سرمایه‌داری كمترین میزان دخالت ساختار قدرت دولتی را در حیات بازار اقتصادی طلب می‌كند و بیان می‌دارد كه معادلات حاكم بر بازار كه نانوشته و برخاسته از كیفیت حیات اقتصادی می باشند خود بهترین نظم دهنده به عملكرد سیستم اقتصادی هستند. در بطن این سیستم است كه تمركز ثروت پا می‌گیرد و تحول‌های مالی بوجود می‌آیند اما بنا به ضرورت مكانیزم‌های خود سیستم كه جدا از خواستهای ضروری عمل می‌كنند همگان بهره مند از توفیقات و پی‌آمدهای سیستم سرمایه‌داری هرچند به میزان‌های متفاوت می‌گردند. با توجه به اینكه در قرن نوزدهم هدف توسعه اقتصادی به سرعت هرچه تمامتر و انباشت سرمایه، سیاست اقتصادی نخبگان سیاسی كشور بود پرواضح به نظر می‌رسید كه به صاحبان ثروت به عنوان موتورهای حیات بخش بزرگی و برجستگی اقتصادی نگاه شود و تمامی مكانیزم‌های دولتی بكار گرفته شوند تا آنان در راه اشاعه سرمایه‌داری دركلیت جامعه با مشكلی مواجه نشوند. دولت‌های مستقر در واشنگتن در قرن نوزدهم به عنوان حامیان جدی سرمایه داری"به حال خود گذار" در صحنه حضور داشتند و هرگونه مخالفتی با این نوع سیستم اقتصادی را مقابله می‌كردند. اما بحران اقتصادی 1893 و شكل‌گیری جنبش پیشه و در دهه 1880 كاستی های این سیستم را به وضوح مشخص نمود. تظاهرات كارگری در شهرهای بزرگ بالاخص در سواحل شرقی و گسترده‌تر شدن فاصله طبقاتی محرز ساخت كه منطق دست نامرئی كه از نظر آدام اسمیت مكانیزم كلیدی مدیریت سیستم سرمایه‌داری است كار‌آمد نمی‌باشد. برای اینكه این ضعف از بین برود باز هم نگاه متوجه انگلستان خاستگاه سرمایه‌داری گشت.
 

 با توجه به ماهیت سیستم سیاسی برآمده از قانون اساسی 1787 سیستم سرمایه‌داری تنها نوع ساختار اقتصادی است كه امكان بقاء و عمل در جامعه آمریكایی را دارا است. پس معترضین متعلق به جنبش پیشروها هم خواهان حفظ و تداوم سیستم سرمایه‌داری اما اصلاحات را با توجه به واقعیات حیات صنعتی آمریكا خواهان بودند. به تدریج نظرات در خصوص اصلاح سیستم سرمایه داری "به حال خود گذار" در گفتمان‌های اجتماعی ظهور كرد اما نیاز به یك بحران اساسی بود كه ضرورت اصلاح سیستم به یك سیاست عمومی تبدیل شود. بحران اقتصادی 1929 مرگ اقتصاد سرمایه داری كلاسیك را كه مبشر آن آدام اسمیت بود رقم زد. برای حل و فصل بحران اقتصادی و سلامت بخشیدن دوباره به سیستم توجه معطوف به نظرات اقتصاددان انگلیسی جان میناردكینز شد. او معتقد بود كه سرمایه‌داری پویاترین نوع سیستم اقتصادی است و برای اینكه تداوم خود را تضمین كند ضرورت دارد كه دخالت وسیعی به وسیله دولت در قلمرو اقتصادی باشد. او مهمترین كاركرد سرمایه داری را اشتغال می دانست. براساس نظرات این اقتصاددان انگلیسی برای جلوگیری از بحران‌های دوره‌ای دولت باید از طریق مكانیزم‌های بودجه ای برنامه‌های عمرانی و رفاهی را در جامعه ایجاد و اداره كند. این سبب می شود كه از یك سو اشتغال ایجاد شود و از سوی دیگر رفاه عمومی ایجاد گردد. در كنار این مكانیزم‌ها، دولت باید درچگونگی عملكرد بنگاه‌ها و نهاد‌های اقتصادی نظارت و دخالت كند. دولت باید به سامان‌دهی به كار تشكیلات خصوصی بپردازد تا منافع جامعه در بطن فعالیت‌های آنان حفظ گردد. پس در جایی كه آدام اسمیت صحبت از اقتصاد "به حال خود گذار"كرد جان مینارد کینز صحبت از اقتصاد "سامان‌دهی" نمود. سرمایه‌داری "به حال خود گذار" از 1932 جای خود را به سرمایه‌داری سامان دهی شده داد.
 

 اما در اواخر دهه هفتاد سومین تحول فكری در رابطه با سیستم سرمایه داری بوجود آمد. به دنبال تشدید همزمان تورم و بیكاری كه اصلاً با مفروض‌ها و مؤلفه‌های بكار گرفته شده بوسیله جان مینارد كینز همخوانی نداشت، تفكرات میلتون فریدمن به صحنه آمد. سرمایه داری"نئوكلاسیك" جایگزین سرمایه‌داری سامان‌دهی شده گشت. بر اساس مفروض‌های این نوع سرمایه‌داری، رشد اقتصادی و رفاه تنها هنگامی ایجاد می‌شود كه مالیات‌های تحمیل شده به نهاد‌های اقتصادی در حداقل شكل ممكن باشد. در عین حال كمترین میزان قوانین و مقررات برای چارچوب دادن به عملكرد بخش خصوصی به وسیله دولت وضع شود. كاهش مالیات‌ها عملاٌ به این معناست كه دولت در این مسیر گام بردارد كه برنامه‌های رفاهی و عمرانی را كه ایجاد و مدیریت می‌كند كاهش دهد تا كمترین میزان لطمه به خلاقیت‌های فردی فعالین در سرمایه داری بازاری وارد آید. در آمریكا نخبگان بطور كلی در تمامی حیطه‌ها مستقر هستند كه كارآفرینی سیستم اقتصادی سرمایه داری است كه متناسب با ارزشهای سیاسی این جامعه می باشد. اما تفاوت در این است كه محافظه‌كاران سرمایه‌داری بازاری فریدمنی را طلب می‌كنند و لیبرال سرمایه‌داری سامان‌دهی شده كینزی را خواهان هستند.


نویسنده

حسین دهشیار (ناظر علمی)

حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی  دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.