عصر بي ‌ثباتي در خاورميانه عربي

اكثر كشورهاي عرب خاورميانه در شمال آفريقا بي ثبات‌ترين دوران را در تاريخ معاصر خود تجربه مي‌كنند. از دسامبر1991 معادلات جديدي در صحنه جهاني پدیدار شده و از ‌آن تاريخ به بعد استعداد فزاينده‌تري براي در غلتيدن در بحران بوجود آمده است. هرچه به جلوتر مي‌رويم شدت، حدت و مدت زمان بحران‌ها افزايش مي‌يابد. به همان نسبت هم مديريت اين بحران‌ها مشكل تر و پرهزينه‌تر گشته است. كاهش حضور مسكو در منطقه از يك سو منجربه اين شده كه از حساسيت آمريكا در رابطه با شكل‌گيري بحران 5 در اين منطقه كاسته شود و از سوي ديگر سبب‌ساز گشته تا كاستي ها و كمبودها در قالب‌هاي بومی مطرح شوند. 
 

روسيه به استثناي موضوع فلسطين كه همچنان در رابطه با آن برای ایفای نقش علاقه‌مند است عملاً ‌رغبتي به ايفاي نقش در معادلات خاورميانه عربي از خود نشان نمي‌دهد. كاهش ظرفيت‌هاي نظامي متعارف،‌كاهش هزينه‌هاي تخصيص داده شده به مقوله‌ مظامي در مقام مقايسه با گذشته و تغيير در استراتژي نظامي كشور منجر به اين شده كه نمايش قدرت در خاورميانه عربي براي روسيه در سطح لازم براي يك قدرت بزرگ و چالش ناپذير امكان پذير نباشد. رهبران روسيه با توجه به تجارب تاريخي تمامي سرمايه‌هاي مادي و معنوي را متوجه حفظ جايگاه متمايز در قاره اروپا نموده‌اند.
 

 اين كشور به مانند تفكر حاكم بر رهبران در قرن نوزدهم ، اروپا را منطقه حياتي و كليدي براي منافع خود تلقي مي‌كند و به همين روي اراده رهبران كشور معطوف به حفظ و ارتقاء جايگاه در اروپا است. با توجه به اينكه حيات اقتصادي قاره بستگي فراوان به تداوم جريان نفت و گاز از روسيه دارد رهبران مستقر در کرملین آگاه هستند كه از ابزارها و امكانات وسيع‌تر و مطلوبتري براي بزرگي و اقتدار در قاره در مقام مقايسه با خاورميانه برخوردار هستند. اين بدين معنا نيست كه رهبران روسيه از فرصت‌هاي بدست آمده براي متمع شدن استفاده نكنند بلكه تأكيد بر اين است كه تصميم‌گيرندگان روسي سرمايه را متوجه بسط اقتدار در قاره اروپا و حفظ نفوذ تاريخي در مرزهاي جنوبي خود بنمایند. با توجه به اين واقعيات است كه آمريكا هراس چنداني از بي‌ثباتي و بحران در منطقه ندارد .
 

 هيچ قدرت بزرگ ديگري خواهان اين نيست كه آمريكا را از منطقه بيرون كند و خود به جاي آمريكا قرار گيرد. هيچ كشور بزرگي درصدد اين نيست كه نفوذ آمريكا را در خاورميانه عربي به چالش بگيرد. قدرت‌هاي بزرگ از قبيل چين درصدد ايجاد منطقه نفوذ و يا ايفاي نقش رهبري در خاورميانه عربي نيستند. پرواضح است هرگاه  این كشورها از موقعيتی برخوردار شوند كه بهره‌هاي خود را در منطقه افزايش دهند از اين كار خودداري نخواهند كرد. يعني اينكه آنها امروزه به عنوان بازيگران كنش‌گر ايفاي نقش نخواهند کرد بلكه در موقعيت انفعالي به فعاليت اقدام مي‌كنند. بحران در دوران جنگ سرد به معنای يعني از بين رفتن موقعيت آمريكا و تهديد منافع جهاني اين كشور بود در حاليكه در عصر حاضر بحران فرصت فزونتري براي آمريكا ايجاد مي‌كند كه در معادلات داخلي كشورهاي منطقه دخالت كند و به ترسيم واقعياتی بپردازد که حداقل اجازه ندهد تا بازنده‌ها از گروهها و دوستان و متحدین باشند.
 

 برخلاف گذشته كه بازيگران بومي مجبور بودند در قالب‌هاي ترسيم شده بوسيله دو قطب حاكم به بيان منافع خود بپردازند حال اين فرصت ايجاد شده است كه موضوعات و مشكلاتي كه ريشه‌هاي تاريخي دارند در قواره‌هاي طبيعي خود به صحنه آيند. اين موضوع سبب شده است كه از نيروها و بازيگران چپ‌گرا كمترين حضور و برجستگي را داشته باشد. در دوران جنگ سرد به لحاظ واقعيات بين‌المللي بسياري از بازيگران و گروهها با وجود اينكه پايگاه اجتماعي و تاريخي محدودي داشتند از بالاترين تاثيرگذاري و قدرت برخورد بودند. اما امروزه به جهت اينكه نزاع ايدئولوژيك بين المللي ديگر وجود ندارد نيروها و گروههاي تاريخي در كشورهاي خاورميانه عربي فقط وزن و جايگاه طبيعي خود را يدك مي‌كشند و به صحنه مي‌آورند. همین امر سبب شده است كه در كنار انديشه هاي چپ گرا كه به جهت كيفيت ريشه دار بودن تاثيرگذاري بسيار محدودي دارند، تفكرات ليبرال نیز به جهت تعارض با بنيانهاي ماهوی فرهنگي منطقه از كمترين اعتبار علمي و عملياتي برخوردار باشند. در عین حال گروهها و ارزش‌هاي تاريخي ابتكار عمل را به دست گرفته اند که اينان طراح برهم زدن معادلات سياسي، اجتماعي و فرهنگي مستقر شده به وسيله ساختار‌هاي حاكم سياسي مي‌باشند. آنچه در طول دهه‌هاي بعد از استقلال به وسيله رهبران متمايل به غرب و شرق در خاورميانه عربي در شكل نهاد‌ها، ساختارها، ارزش‌ها و رويه‌ها مشروعيت يافته بودند امروزه در خيابانها، در پاي صندوق‌هاي راي و در قلمرو‌هاي سنتي كشورها به چالش مستقيم گرفته شده است. 
 

ملي‌گرايي نظامي كه هديه انقلاب فرانسه به جهان بود همان قدر در خاورميانه عربي تقبيح می شود كه ارزش هاي برخاسته از دوران مارتين لوتر به بعد مذموم تلقی می شوند. دوران پاكسازي ارزشي و بازنگري نهادها در خاورميانه عربي آغاز شده و اين خود بيانگر اين است كه چرا در يكسال اخير بحران سرتاسر منطقه را در برگرفته است. دوران بي‌ثباتي مزمن و منازعات وسيع‌تر در خاورميانه عربي در پیش روی ماست و اين واقعيتي است كه با توجه به معادلات حاكم بين المللي و عملكرد‌هاي سياسي، اقتصادي ،‌ اجتماعي و فرهنگي بعد از استقلال در كشور‌‌‌‌‌‌هاي خاورميانه عربي از آن گريزي نيست.  


نویسنده

حسین دهشیار (ناظر علمی)

حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی  دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.