آمریکا و لیبی : تغییر رژیم و جنگ پیشدستانه

در سالهای آغازین قرن بیست و یکم دو ویژگی متمایز در رابطه با سیاست خارجی آمریکا کاملاً مشهود شد. آمریکا در صحنه جهانی از قدرت عمل فراوان برخوردار بود و قدرتهای بزرگ غیر غربی بیش از آنکه چالش گر باشند به نقش نظاره گر اکتفا کردند. آنها بر اساس معادلاتی که از نقش برای خود ترسیم کردند رها کردن آمریکا به حال خود در قلمرو گیتی بود که هزینه ای را متوجه آنان نمی ساخت و تهدیدی محسوب نمی شد. آگاهی آمریکا به این واقعیت بود که به برجستگی ویژگی دوم انجامید. حجم ظرفیت بالای نظامی این فرصت را برای آمریکا فراهم کرده که ریسک پذیری بیشتری را از خود در زمینه دستیابی به ماجراجویی نشان دهد. اینکه هیچ قدرت بزرگ جهانی در جهان غیر غربی تمایلی به چالش آمریکا ندارد این اطمینان خاطر را بوجود آورد که اولاً امکان شکست نظامی وجود ندارد و در ثانی اگر هم موفقیت در شکل برنامه ریزی شده آن به انجام نرسد به راحتی قابل اغماض و نادیده گرفتن است. 
 

این دو ویژگی تاثیر فراوانی  در شکل دادن به اهداف آمریکا در صحنه جهانی بازی کرد. چون خطری از سوی کشورهای بزرگ متوجه آمریکا نبود و ریسک کردن خطری متناسب متوجه آمریکا نمی ساخت اهداف در قالب این واقعیات شکل گرفتند و به صحنه آمدند. واقعیات حاکم بر صحنه جهانی از نظر تصمیم گیرندگان آمریکایی منجر به شکل گرفتن شرایطی شد که مرسوم به "پنجره فرصت" است. فرصت برای آمریکا است که خواستهای خود را بدون هراس از قدرت های بزرگ و بدون ترس از شکست به انجام برساند. پس دو سیاست تغییر رژیم و جنگ پیشدستانه که کاملاً شرایط حاکم را متجلی می ساخت مورد توجه آمریکا قرار گرفت. سیاست تغییر رژیم را آمریکا در طی این دوران در رابطه با چند منطقه جغرافیایی دنبال کرد که محققاً دراین رابطه به مطرح ترین نمونه یعنی عراق باید اشاره کرد. آمریکا مداوماً و به انحنای گوناگون محو صدام حسین را از صحنه قدرت خواهان شد. دردوران بیل کلینتون که هنوز این سیاست کاملاً مدون و هضم نشده بود فشارهای اقتصادی و محدودیت های نظامی بکارگرفته شدند. اما درنهایت با بکارگیری زور تغییر رژیم در عراق صورت گرفت. برای توجیه حمله به عراق این بود که رژیم مستقر در بغداد درمسیری قرار گرفته است که منتهی به دستیابی به سلاح هسته ای خواهد شد. پس آمریکا برای اینکه از عراق اتمی در آینده ای نامعلوم جلوگیری کند به حمله دست می زند و برای پیش دستی کردن به اقدام آتی عراق حمله به این کشور اجتناب ناپذیر است. سیاست تغییر رژیم و جنگ پیشدستانه دو برجستگی مشخص هشت سال اول قرن بیست و یکم بود. زمانیکه باراک اوباما به قدرت رسید بسیاری صحبت از این کردند که او سیاست هایی را دنبال خواهد کرد که محققاً متمایز از دوران قبل خواهند بود. اما یک نکته نادیده شد یعنی دو ویژگی ذکر شده برای سالهای آغازین قرن عوض نشده است و همچنان قدرتهای بزرگ غیر غربی به طور جدی آمریکا را به چالش نمی کشند و در ضمن ریسک پذیری بالاهمچنان برقرار است. درمتن این شرایط است که باراک اوباما به تداوم سیاستهای قبلی ادامه داده است. آمریکا دررابطه با لیبی دقیقاً سیاستهای دولت قبلی را دنبال کرد. مجوز سازمان ملل در چارچوب این توجیه صادر شد که از حمله به مردم بنغازی جلوگیری گردد. تلاش بر این قرار گرفت که از کشتارمردم بیگناه که مخالف معمر قذاقی هستند جلوگیری شود. قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل مصوب شد تا مانع از کشتار شود. کشورهای غیر غربی بزرگ عضو شورای امنیت مخالفتی با تصویب قطعنامه نکردند. نیروهای ناتو درلیبی به ایفای نقش پرداختند و توجیه آنها این بود که می خواهند مانع از کشتار بیگناهان به وسیله نیروهای قذاقی شوند. اما آنچه در عمل اتفاق افتاد نشان داد که هدف آمریکا همان سیاست جنگ پیش دستانه است. هیچگونه ادله ای وجود نداشت که نشان دهد حکومت معمر قذاقی درصدد کشتار بیگناهان در بنغازی است. 
 

رئیس جمهور آمریکا اعلام کرد که اگر دخالت نشود تعداد کثیری از بیگناهان کشته می شوند. آنچه مهم است این نکته می باشد که هیچگونه سابقه نسل کشی بوسیله قذاقی در شکل وسیع آن وجود نداشته است که آمریکا آن را به شکل ادله ارائه کند. آمریکا با تکیه به یک "احتمال" که هنوز متجلی نشده و سابقه تاریخی برای آن نبود حمله به لیبی را در قالب اتحادیه آتلانتیک شمالی به صحنه آورد. مجوز سازمان ملل بر این اصل مبنی که اجازه داده نشود تا نیروهای معمر قذاقی به بیگناهان در بنغازی حمله کند اما نیروهای ناتو به حمله به طرابلس دست زدند و زمانی هم که رهبر لیبی و همراهان او به خارج از پایتخت فرار کردند هواپیماهای نیروهای غربی به کاروان حامل آنان حمله نمودند. قطعنامه صحبت از مخالفت از نسل کشی کرد اما نیروهای غربی که هدف اصلی آنها تغییر رژیم بود معمر قذاقی را هدف قرار دادند و در نهایت فرصت را برای مخالفان فراهم کردند تا او را با حمله مستقیم هواپیماهای ناتو به قتل برساند. آمریکا دررابطه با عراق سیاست تغییر رژیم و جنگ پیشدستانه را پی گرفت. در رابطه با لیبی هم آمریکا درقالب ناتو سیاست تغییر رژیم و جنگ پیشدستانه را به صحنه آورد. اگر آمریکا درشرایطی مشابه قرار بگیرد و امکان آن از نظر بین المللی یعنی عدم مخالفت کشورهای بزرگ غیر غربی فراهم شود محققاً سیاست تغییر رژیم و یا جنگ پیشدستانه را به سود خود پیاده خواهد ساخت.


نویسنده

حسین دهشیار (ناظر علمی)

حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی  دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.