سياست خارجي اسرائيل در تحولات جهان عرب

سياست خارجي اسرائيل در سايه تحولات جهانعرب چگونه بوده است؟ با آغاز تحولات جهان عرب سياست خارجي اسرائيل تحت تاثير سرعتوقايع و مبهم بودن فضاي آينده دچار تحولاتي شده است. به نظر مي‌رسد در يك سالاخير، با توجه به محدوديت‌هاي اين رژيم شاهد اتخاذ سياست خارجي كنشي و تهاجمي ازسوي اسرائيل نبوده‌ايم. به دلیل اینکه هر گونه موضع گيري موجب تغيير روند و رويكار آمدن جريانات اسلامي و ملي ضد اسرائيل مي‌شود ولي تداوم وضعيت بي‌ثبات فعلي دركشورهاي عربي بهترين گزينه پيش رو براي اسرائيل است.  
 

هر كشوري براي تدوین راهبردها و سياستخارجي خود برای تاثير گذاري لازم و تأمین اهداف و منافع ملي خود بايد توجه جدي بهامكانات و توانمندي‌ها و همچنين محدوديت‌هاي خاص خود داشته باشد. از محدوديت‌هايجدي سياست خارجي اسرائيل عدم مشروعيت این کشور از طرف گروه هاي مقاومت و همسايگانعرب آن است. 
 

از ابتداي تشكيل اسرائيل همواره دو نوعسياست خارجي در این کشور اتخاذ شده است. 

نخست: سياست خارجي تهاجمي كه معتقد است از یک سو بايد کشورها در سياست خارجيفعالانه حضور داشته باشند و از سوی دیگر تعيين كننده سياست خود باشند تا كشورهايديگر سياست‌هاي خود را به آن کشور تحميل نكنند. بر این اساس، اسراییل خود را درشرايطي مي‌يابد که ناگزير از کاربرد قدرت سخت از جمله اقدامات تروريستي و نظاميبراي حصول به  مقاصد سياسي و اتخاذ نوعي سياست كنشي است كه ريشه آن در واقع‌گراييکلاسيک مي‌باشد. 
 

دوم: سياست خارجي تدافعي كه داراي اينفلسفه است كه دفاع از بقا، تنها دليلي است که کاربرد قدرت سخت را به لحاظ حفظامنيت موجه مي‌کند. بر این اساس اسراییل، بايد قدرت سخت را در صورت نياز اتخاذ کندتا هزينه‌ها و خطرات را براي امنيت این کشور به حداقل برساند و  به عبارتیدیگر باید نوعي سياست واكنشي را كه ريشه آن در نگرش‌هاي آرمانگرايانه و ليبرالياست در سیاست خارجی خود به کار برد.

 

بايد به اين نكته اشاره كرد که بر خلافتصور برخي كارشناسان، تاريخ سياست خارجي اسرائيل ثابت كرده است كه اتخاذ سياستخارجي تهاجمي اختصاص به جناح راست اسرائیل در راس آن حزب لیکود ندارد و در مقابلنيز سياست خارجي تدافعي مختص جناح چپ اسرائیل از جمله حزب کارگر نيست. در سال هاي اخيرنيز جريان سومي كه تلفيقي از معتدلين راست و چپ كه در چارچوب حزب کادیما توسط آريلشارون شكل گرفت نيز همين رويه را دنبال كرده است.
 

با آغاز تحولات جهان عرب و تغييرات بهوجود آمده در چند كشور از جمله مصر،  اسرائيل  در سياست خارجي خود باشرايط خاصي روبه رو شده است. از نقاط قوت سياست خارجي اسرائيل همجواري و نوع سياستتعاملي مصر با اسرائيل بود که با توجه تغييرات سريع مصر،  اسرائيل را برسر دوراهي قرار داد، يكي حمايت همه جانبه از حكومت حسني مبارك و ديگري حمايت از انقلابمردم، كه در هر صورت سياست خارجي اسرائيل را با چالش روبه رو مي‌كرد.
 

در اين شرايط دولت راست گراي اسرائيل كهمشهور به اتخاذ سياست خارجي تهاجمي است به اتخاذ سياست خارجي تدافعي پرداخت كهنتيجه آن عدم اتخاذ موضع گيري روشن در قبال وقايع بود. اوج اين امر را در حمله بهسفارت اين رژيم در قاهره توسط انقلابيون شاهد بوديم كه واكنش خاصي از اسرائيل جزيك بيانيه عادي نبوديم و حتي بعد از چند هفته سفير اين رژيم به محل ماموريت خودبازگشت.  

 

در مورد سوريه نيز شاهد همين روند يعنياتخاذ سياست تدافعي هستيم به طوري كه موضع گيري روشني در خصوص تحولات آن از سوياسرائيل ديده نشده است. سوريه که همپيمان استراتژيك جمهوري اسلامي ایران و دارايروابط گسترده با گروه‌هاي مقاومت از جمله حزب الله لبنان و حماس می‌باشد و نگاهبدبينانه ای به آمريكا و غرب دارد،  به عنوان يكي از محورهاي جریان مقاومت درقضيه فلسطين خواهان برخورد جدی با اسرائیل است. 
 

اسرائيل به خوبي مي‌داند هرگونه موضعگيري در قبال سوريه به تغيير اوضاع و احوال در صحنه منطقه و بر عليه اين رژيم منجرمي‌شود. براي مثال حمايت از گروه هاي مخالف نظام سوريه سبب مي‌شود كه مردم وكشورهاي عربي و اسلامي  به حمايت از سوريه در قبال توطئه اسرائيل متحد شوند ودر صورت آرام شدن اوضاع، نظام سوريه اقدام به انجام اقدامات انتقامي كند كه در اينصورت امنيت اسرائيل به شدت به خطر مي‌افتد.
 

در مقابل، در صورت دفاع اسراییل از نظامموجود سوريه به مثابه دفاع از دشمن ديرين خود، این امر منجربه تقويت جريان مقاومتخواهد شد و در صورت تغيير نظام، اسراییل مورد غضب انقلابيون قرار خواهد گرفت وشرايط را از اوضاع كنوني براي اين رژيم بدتر خواهد كرد. به دلیل اینکه این موضوعمی تواند سبب شکل گیری جبهه سومي يعني اسلامگرايان تندرو در منطقه بر عليه اسرائيلشود. 
 

نهایتا بايد گفت سياست خارجي اسرائيلداراي اهدافي همچون بدست آوردن مشروعيت، كاستن از فشار افكار عمومي منطقه، تضعيفجريان مقاومت و روي كار آمدن حكومت‌هاي طرفدار غرب در جهان عرب مي‌باشد. به نظر میرسد در شرایط فعلي، اسرائيل با توجه به محدوديت‌هایي جدي كه در منطقه با آن روبهروست و تا روشن شدن وضعيت مبهم آينده نظم منطقه‌اي خاورميانه به اتخاذ سياست خارجيواكنشي و يا تدافعي روي خواهد آورد. به دلیل اینکه با توجه به درگیر بودن دو کشورهمسایه اسراییل در امور داخلی خود و بی ثباتی این کشورها و در الویت قرارنداشتنموضوعات خارجی مانند قضیه فلسطین، هر گونه موضع گيري موجب تغيير روند و روي كارآمدن جريانات اسلامي و ملي ضد اسرائيل در این کشور ها مي‌شود. 
 

علاوه براین، دستگاه سياست خارجي جمهورياسلامي ايران نیز بايد به تحليل دقيق سياست خارجي كنوني اسرائيل بپردازد تا مانعاز پيشبرد اهداف سياست خارجي اسرائيل به خصوص تداوم بي ثباتي در كشورهاي همسايهاسرائيل شود و كشورهاي مورد نظر را در رسيدن به تفاهم ملي براي غافل نشدن از قضيهمهم فلسطين ياري كند. 


نویسنده

حسین آجورلو

حسین آجورلو پژوهشگر ارشد مهمان در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی دانش آموخته دکتری رشته روابط بین الملل و دیپلماسی در دانشگاه اسلامی لبنان می باشد. حوزه مطالعاتی آقای آجورلو مطالعات اعراب و اسراییل و مسائل خاورمیانه است.