انقلاب هاي عربي و واقع گرایي در روابط ايران و تركيه

بحث من متمرکز بر سه نكته است. نخست اين كه تحولات كشورهاي عربي موجب شده كه نوع نگاه غرب به ایفای نقش منطقه ای تركيه متفاوت شود. غرب تلاش كرده تا نقش تركيه را به گونه اي در سیاست و مدیریت بحران های عربی در قالب پر کردن خلاء قدرت پدید آمده در منطقه تقویت كند. نكته دوم اين كه اين تحولات سبب شده كه ظرفیت ها و محدودیت های ترکیه و حزب عدالت و توسعه درایجاد تعادل بین خواسته های سیاست داخلی و ایفای نقش منطقه ای آشکار شود. نكته سوم، انقلاب های عربی همزمان چالش ها و فرصت هایی در  روابط ايران و تركيه ایجاد کرده است. تحولات جهان عرب موجب شده كه نوعي تعادل بين ديدگاه غرب گرايي و شرق گرايي در سیاست منطقه ای تركيه ايجاد شود. اين موضوع در روابط ایران و ترکیه به شکل نوعی "همکاری واقع گرايانه" ظهور کرده است. 
 

نزديكي تركيه و غرب

انقلاب هاي عربي نقطه عطفي در مسائل خاورميانه محسوب مي شود. اگر انقلاب اسلامي ايران، فروپاشي شوروي و حوادث 11 سپتامبر را نقاط عطف پيشين در معادلات خاورميانه به حساب آوريم، انقلاب هاي عربي نيز نقطه عطفي در اين زمينه به شمار مي آيند. در سه نقطه عطف گذشته بلافاصله رقابت ژئوپليتيك و ایدئولوژیک براي پركردن خلاء قدرت در منطقه شكل گرفت. اين رقابت عمدتا بين بازيگران منطقه اي بود ولي بازيگران فرامنطقه اي نيز  تلاش كردند كه در اين بازي وارد شوند. انقلاب اسلامي ايران به نوعی ژئوپلتیک قدرت و سیاست در منطقه را تغییر داد. فروپاشي شوروي نيز به همين شكل خلاء قدرتي را در آسياي مركزي و قفقاز ايجاد كرد كه رقابت هاي ‍ژئوپليتيك و ایدئولوژیک بین بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای یعنی روسیه، ایران، ترکیه و آمریکا را به دنبال داشت. حوادث 11 سپتامبر و بحران های منطقه ای در افغانستان و عراق نيز باعث رقابت ايران، آمريكا و عربستان برای  پر کردن خلاء قدرت در منطقه شد. انقلاب هاي عربي نيز نوع جديدي از رقابت را ايجاد مي كند. اين رقابت در حوزه هاي توازن قوا و نقش منطقه اي اهميت دارد. بخش ديگري از اين رقابت به الگوهای ايدئولو‍ژيك و ايجاد مدل مربوط مي شود. اگر به نقاط عطف قبلي نيز دقت كنيم در مي يابيم كه در فروپاشي شوروي،‌ مدل برادر بزرگتر و كوچكتر مطرح بود. 
 

در این چارچوب، غرب تلاش كرده است كه تركيه را از جنبه های ‍ژئوپليتيك و ایدئولوژیک، جايگزين خلاء قدرتي سازد كه به واسطه انقلاب هاي عربي و جابجايي حكومت ها در منطقه ايجاد شده است. پيش از اين انقلاب ها نيز، باراك اوباما رئيس جمهور آمريكا در سفر خود به مصر از مدل تركيه به عنوان مدلي ميانه رو براي جهان اسلام و خاورميانه سخن گفته بود. اما اين انقلاب هاي عربي باعث شد كه اين رويكرد پررنگ تر شود. وقتي خيزش مردمي در كشورهاي عربي به خصوص در تونس و مصر ايجاد شد، براي غربي ها در ابتدا سخت بود كه به سادگی جابجايي قدرت در منطقه و رژیم های دوست مثل رژیم مبارک در مصر را بپذيرند، ولي در نهايت تلاش كردند كه با روش ها، ارزش ها و ديدگاه هاي ايدئولوژيك خود یا مدل هایي مثل ترکیه که به آن ها نزدیک ترند به گونه اي اين انقلاب ها را مدیریت كنند. از اين جهت ترکیه به عنوان یک جایگزین مناسب مورد توجه غرب است و سعي شده كه توازن جدید قدرت در منطقه را به نفع خود پيش ببرد. اين مسئله باعث ايجاد تضادهايي بين ايران و تركيه در رقابت هاي منطقه اي شده که البته به نفع منافع این دو کشور و منطقه نيست. سياست غرب به نقش جدید ترکیه در برخورد با انقلاب های عربی به خصوص سوریه نوعي تضاد استراتژيك در سیاست منطقه ای ترکیه و در روابط با همسایگان ایجاد کرده است. 
 

غرب سیاست افزایش نقش تركيه در مدیریت و کنترل انقلاب هاي عربي را دنبال می کند. غرب هم اين موضوع را انكار نكرده كه از اين طریق خواهان مهار و کنترل نقش منطقه ای ايران است. در بحران سوريه و شكل گيري نوع جدید دخالت تركيه، ‌غربي ها انكار نكرده اند كه بحران سوريه مقدمه اي براي تضعيف نقش منطقه اي ايران و حتی برنامه هسته ای آن است. با اين سياست، "غرب" رقباي ايران مثل عربستان و قطر و كشورهاي ديگر را نيز وارد بازي كرده است. در اين چارچوب ديده مي شود كه تركيه ابزار اصلي براي اجراي سياست هاي غرب و تسهيل ورود غرب به منطقه مي شود كه اين تضادي به دنبال خواهد داشت. در همين جا است كه تضادهاي منطقه اي و مرزهاي اختلاف بين كشورها ايجاد مي شود. بنابراين، انقلاب هاي عربي و به تبع آن تقويت نگاه غرب و نزديك شدن به تركيه نوعي به هم خوردن توازن قوا را در درون خود دارد كه مسائل و چالش هایی  كه در روابط ايران و تركيه وجود دارد ناشی از این موضوع است. 
 

چالش ترکیه در ایجاد تعادل بین خواسته های سیاست داخلی و ایفای نقش منطقه ای

وقتي در سال 2002 حزب عدالت و توسعه روي كار آمد، تركيه دچار مشكلات متعددي بود. اين كشور،‌ به وسيله كشورهاي متخاصم محاصره شده بود، اقتصاد آن شديدا به هم ريخته بود، احزاب سياسي با هم مشكل داشتند و مسائل فرهنگی و اجتماعی نیز با مشكلات اساسي مواجه بودند. حزب عدالت و توسعه افتخار مي كند كه همه اين مسائل را بر اساس سیاست به "صفر رساندن مشکلات" سر و سامان بخشيده است. اما، اين سياست با انقلاب هاي عربي دچار يك چالش جدي شده است. با موضع گیری صریح ترکیه در بحران سوریه، سیاست منطقه ای ترکیه از حالت نقش بیطرفی خارج شده و درست در مقابل سوریه، ایران و روسیه یعنی کشورهای رقیب سابق و دوست فعلی قرار گرفته است. اکنون چالش سیاست خارجی ترکیه این است که مرزهاي دخالت این کشور در مسائل عربي و در روابط با همسایگان مهم خود كجاست؟ و اینکه چگونه ترکیه می تواند بین ظرفیت های سیاست داخلی و افكار عمومي خود با خواسته ها و نقش منطقه اي اش تعادل ایجاد كند. 
 

در حال حاضر دو نگاه در اين رابطه در جامعه تركيه وجود دارد. يك نگاه مربوط به "سكولارها و اكثريت مردم" تركيه است كه معتقدند تركيه ظرفيت هاي اقتصادي و سياسي لازم براي ورود به مسائل جهان عرب را دارا نيست و معتقدند كه حزب حاکم  بيش از حد شعار مي دهد و اين شعارها را در چارچوب فرصت طلبي حزب عدالت و توسعه که عادت کرده با شعارهای بزرگ و هزینه اندک، سیاست منطقه ای خود را به پيش برد، تلقی می کنند. يك نگاه ديگر متعلق به "نخبگان سیاسی" حاكم بر تركيه است كه معتقدند انقلاب هاي عربي فرصتي براي تركيه ايجاد كرده است كه فراتر از نقش منطقه اي به عنوان يك بازيگر جهاني معرفي شود. 
 

رهبران حزب عدالت و توسعه از مفهوم خاورميانه در راستای هدف تقویت بازيگري جهاني استفاده مي كنند. شاید مفهوم خاورميانه براي آنها مفهومي بزرگ نباشد اما این مفهوم، پلي است كه بازيگري جهاني تركيه را قابل دسترس مي كند. مسئله اي كه وجود دارد اين است كه حزب عدالت و توسعه تنها در چارچوب هزينه هايي كه مي تواند بپردازد نقش ايفا می كند. ورود به بحران سوريه اساسا هزينه هاي تركيه در ايفاي نقش منطقه اي را افزايش داده است. همين مسئله  باعث شده  كه افكار عمومي ترکیه با دخالت پررنگ در اين مسئله مخالفت كند. چون جامعه ترکیه از لحاظ مسائل سیاسی-امنیتی و اقتصادی حاضر نیست که بهای سنگین دخالت نظامي ترکیه و غرب در سوريه را بپردازد. همسايگي و مسلمان بودن كشور سوريه و پيوستگي امنيت دو كشور فضاي لازم برای دخالت نظامي تركيه در سوريه را ايجاد نخواهد كرد. اکنون  مخالفين اصلي دخالت نظامي تركيه در سوريه سكولارها هستند، یعنی کسانی كه منافع تركيه را بیشتر در نزدیکی با غرب  تعريف مي كنند. بنابراين، تضادي در اين جا وجود دارد كه سياست خارجي حزب عدالت و توسعه در افزايش نقش منطقه اي و فشار افكار عمومي چگونه بايد عمل كند. سكولارها اساسا معتقدند كه علي رغم تبلیغاتی كه مطرح مي شود اقتصاد تركيه همچنان مريض است، حزب عدالت و توسعه بيش از اندازه در مورد قدرت نرم ترکیه در منطقه اغراق مي كند و رهبران این حزب فرصت طلبان ايدئولوژيك هستند که  خواهان به دست آوردن نتايج بزرگ با پرداخت هزينه هاي اندك می باشند. اين جايي است كه مرزهاي تضاد سياست خارجي حزب عدالت و توسعه و نقش منطقه اي آن آشكار مي شود. 
 

معماي قدرت نرم تركيه در اين است كه پس از پذيرش سپر دفاع موشكي در چارچوب ناتو تركيه چطور مي تواند بازيگران و مردم منطقه را قانع كند كه نقش اين كشور در چارچوب تقویت منافع منطقه اي است. چالش اصلي اين است كه تركيه چگونه دو نگاه سنتی به غرب و نگاه به شرق و به عبارت دیگر  غرب گرايي و منطقه گرايي را در سیاست خارجی خود دنبال كند. البته قبل از انقلاب های عربی، حزب عدالت و توسعه تلاش می کرد  تا هر دو را با هم تركيب كند و بر این ادعا است که این کشور داراي سياست خارجي چندگانه است. اما به نظر مي رسد انقلاب هاي عربي نقطه اي تعيين كننده در اين موضوع به حساب مي آيد و اینکه پیروی از یک سیاست چندگانه الزاما استراتژي کارسازی به خصوص در منطقه خاورمیانه نيست. اين انقلاب ها باعث شده اند كه ترك ها مجبور به انتخاب شوند و همین مسئله خود فرصت ها و هزينه هاي  براي تركيه در پي داشته است.
 

روابط ايران و تركيه در پرتو تحولات  جهان عرب

دولت ها و ملت هاي ايران و تركيه در عمق استراتژيك و نگاه جامعه شناسی سياسي، يكديگر را رقیب یا دشمن تلقي نمي كنند. ايران و تركيه به توازن قدرت فعلي که در طی چهارصد سال گذشته وجود داشته راضي هستند و مسائل میان این دو کشور به گونه اي حل و فصل شده اند. ايران و تركيه در حال حاضر مرزهاي ثابت شده و بدون اختلافي دارند، به شان تاريخي و هویتی همديگر احترام مي گذارند و مشكلات سياسي-امنيتي خاصي ندارند و حتي تلاش مي كنند كه بر نقاط مشترك منافع مثلا در مسئله کردها  تاكيد كنند و یا در عمق استرات‍ژيك تركيه برنامه هسته اي ايران يك تهديد محسوب نمي شود. 
 

ايران و تركيه نقاط امتياز زیادی هم در توسعه روابط خود دارند. برتري ژئوپليتيكي ايران و تركيه در دسترسي همزمان به آب هاي خليج فارس و اروپا و تركيب اين دو در امنيت و انتقال انرژي باعث نزديكي اين دو كشور مي شود. يا مبادلات اقتصادي ايران و تركيه قرار است به بيش از 20 ميليارد دلار برسد. اين دو مسئله موجب شده است كه ايران و تركيه از نظر ايفاي نقش و حل و فصل بحران های منطقه ای هم  با یکديگر همكاري كنند. به عنوان مثال تركيه در مسئله هسته اي ايران به عنوان يك "ميانجي" بازيگري مي كند و ايران نيز به اين بازيگري اعتماد دارد. اما مسئله اي كه وجود دارد اين است كه اين نقش تركيه با اين همه امتیازات چگونه مي تواند در چارچوب روابط با نهادهای سیاسی-امنیتی و مجموعه غرب مثل ناتو، سپر دفاع موشكي و‌ مدل بودن سازگار شود. همانگونه که ذکر شد، سیاست غرب در استفاده از نقش منطقه ای ترکیه در مدیریت انقلاب های عربی و پر کردن خلاء قدرت در تضاد با راه حل منطقه ای و منافع ژئوپلتیک بازیگرانی همچون ایران و روسیه قرار می گیرد. بنابراين از لحاظ سياسي-امنيتي چالش ژئوپليتيك اين است كه چطور تركيه مي تواند در روابط خود با شرق به خصوص با ايران و منافع نهادهاي سياسي-امنيتي غرب توازن برقرار كند. 
 

در این چارچوب تحولات جهان عرب هم فرصت و هم چالش در روابط ايران و تركيه ايجاد كرده است. "فرصت" از اين لحاظ که ایران و ترکیه به عنوان دو کشور غیرعرب همواره عمق استراتژیک خود را فراتر از منطقه تعریف کرده اند. ولی اکنون ايجاد دولت هاي ملی-اسلامي با نگاه هاي مستقل موجب مي شود كه ايران و تركيه از ژئوپليتيك تنهاي خود به عنوان دو كشور غير عرب خارج شوند و دوستان و ائتلاف هاي سیاسی جديد پيدا كنند. اما "چالش" در روابط ايران و تركيه به ایفای نقش هاي منطقه اي آن ها در مدیریت تحولات عربی مربوط است. به خصوص بحران سوريه كه دو كشور دو نگاه متفاوت به اين مسئله دارند. تركيه در تقویت  راه حل غربي خواهان تغيير رژيم در سوريه است ولي ايران خواهان انجام تغييرات در سوريه است؛ به نحوي كه "توازن قواي منطقه اي" حفظ شود. مسئله اصلی ايران "تعادل" بين جريان مقاومت و حزب الله و انجام تغييرات در سوريه است. اساساً، رویکرد ایران در راستای تقويت ديدگاه منطقه اي هم هست كه روسيه و چين نيز با كمي تفاوت از اين ديدگاه حمايت مي كنند. به عبارت ديگر، مسئله اصلي از منظر این بازيگران اين نيست كه تغييرات در سوريه رخ ندهد، بلكه مسئله اصلي اين است كه مرزهاي دخالت غرب در بحران هاي منطقه اي باید مشخص شود و چنين رويه اي ايجاد نشود كه غرب تا هركجا كه مي خواهد تغييراتي را در درون منطقه ايجاد و ترکیه هم در این چارچوب نقش تسهیل کننده را ایفا کند. 
 

مسئله سوريه همچنان ادامه دارد ولي اين مسئله چه تاثيري بر روابط ايران و تركيه خواهد داشت؟ به نظرم دو طرف به اين نتيجه مي رسند كه اگر در بحران سوريه از همديگر فاصله بگيرند راه حل منطقه ای برای حل این بحران را تضعیف می کنند و این به ضرر منافع هر دو كشور و صلح و ثبات منطقه ای خواهد بود. اين امر در طي تحولات چندماه گذشته خود را نشان داده است. بنابراين، انقلاب هاي عربي به خصوص در سوريه، ايران و تركيه را به سوی نوعي از "همكاري واقع گرايانه" كه مبتني است بر "امنيت منطقه ای"، سوق داده است. واقع بيني از اين منظر كه تركيه متوجه شده است حساسيت ها و مرزهاي منافع ايران در منطقه كجاست؟ واقع بيني براي ايران نیز از اين نظراست كه ايران متوجه شده كه تركيه هم در محدوده نهادهاي غربي و مسائل سياسي-امنيتي غرب محدوديت ها و ظرفيت هاي خاص خود را دارد. ايران از بابت استقرار سپر دفاع موشكي در تركيه نگران و ناراحت است ولي بايد دانست كه تركيه كشوري است كه در چارچوب نهادهاي غربي تعريف مشخصي دارد و نمي تواند از آن مرزها خارج شود. بنابراين به نظر مي رسد كه انقلاب هاي عربي موجب ايجاد نوعي واقع بيني در روابط ايران و تركيه شده است. اين واقع بيني مفيد است و می تواند دو كشور را به سوي همكاري هاي جديد به عنوان مثال برای حل بحران سوريه سوق دهد. 
 

 نتیجه اینکه، انقلاب هاي عربي باعث شدند كه روابط تركيه و غرب بازتعريف شود و غرب علاقه مند است كه نقش تركيه را بيشتر در قالب مدل منطقه اي و پر كردن خلاء قدرت تقويت كند. ورود تركيه به اين مسئله هم فرصت و هم چالش براي اين كشور ايجاد خواهد كرد. فرصت از اين لحاظ كه تركيه بازيگري بيشتري درمعادلات منطقه خواهد داشت و چالش از اين جهت كه روابط تركيه در چارچوب منطقه گرايي، نگاه به شرق و روابط با همسایگان تضعيف می شود. اساساً، انقلاب هاي عربي نقطه عطفی در شناسایی ظرفیت ها و محدودیت های سیاست منطقه ای ترکیه به حساب آمده و به خصوص حاکمان فعلی ترکیه را در ایجاد تعادل بین ظرفیت های سیاست داخلی و ایفای نقش منطقه ای دچار چالش کرده است. در نهايت اين كه انقلاب هاي عربي نوعي واقع گرایی جدید مبتنی بر تقویت "امنیت همگانی" و "امنیت منطقه ای" در روابط ايران و تركيه ايجاد كرده است كه خود احتمالا منجر به تقویت راه حل هاي منطقه اي براي بحران هاي منطقه در آینده خواهد شد. 


نویسنده

کیهان برزگر

کیهان برزگر رئیس سابق پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی دانشیار روابط بین‌الملل در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی می‌باشد. حوزه مطالعاتی دکتر برزگر مطالعات سیاست خارجی، مسائل خاورمیانه و خلیج فارس، روابط ایران و آمریکا، و مسائل هسته‌ای ایران است.