مرگ خیابانهای عرب

از تلاش غرب و متحدین منطقه ای برای سرنگونی حکومت معمر قذافی گرفته تا سیاستهای تهاجمی اتحادیه عرب و کشورهای غیر عرب خاورمیانه در رابطه با سوریه شاهد حیات یافتن یک تصویر کاملاً مشخص و محرز می باشیم. حساسیت های کمتری نسبت به عملکرد آمریکا و متحدین اروپایی او در منطقه به چشم می آید . خیابانهای عرب که از 1952 به دنبال به قدرت رسیدن افسران آزاد غالباً صحنه نمایش احساسات ضد استعماری و آمریکا ستیز بود امروزه به گونه فزاینده ای تجلی گر ارزیابی منفی و یاس برانگیز توده ها از دست آوردهای ساختارهای مستقر قدرت در کشورهای منطقه می باشد. فضای روانی حاکم بر منطقه به گونه ای فزاینده بیانگر این واقعیت است که ماحصل دهه ها تلاش برای دست یابی به احساس شأن و جلال برای مردم منطقه در رابطه با قدرتهای استعماری گذشته و آمریکا به عنوان رهبر جهان غرب پی آمدهای کاملاًٌ غیر قابل انتظاری را به صحنه آورده است .
 

 اتحادیه عرب که سمبل و نماد به هم پیوستگی و همسویی منافع و هویت محسوب می شده است در چارچوب یک اجماع نظر قاطع به صدور قطعنامه بر علیه اعضای عرب خود در جهت تغییر رژیم دست زده است. اتحادیه ها شکل می گیرند تا منافع اعضا حفظ شود و از سویی دیگر جایگاه آنان به واسطه به هم پیوستگی تقویت شود و استحکام یابد. استحکام جایگاه منجر به این می شود که فشار دشمنان و سیاست های تخریبی آنان مدیریت شود. به عنوان مثال حضور ترکیه در ناتو نه تنها جایگاه این کشور را در منطقه بواسطه همکاری نظامی با قدرتهای عضو افزایش داد بلکه سبب شد که رهبران ترکیه به جهت  اطمینان خاطر ناشی از  عضویت ناتو در قبال نظام کمونیستی شوروی در قلمرو داخلی با فراغ بال فزونتری  به تصمیم گیری بپردازند و جامعه را به سوی توسعه و ترقی پیش ببرند و حتی بانیان اتحادیه عرب پیش قدم شدند که چنین چارچوبی شکل بگیرد.
 

پیشگامان حرکت به سوی همکاری و معاضدت کشورهای اسلامی در بطن این واقعیت شکل گرفت که بازیگران استعماری انگلستان و فرانسه مطرح ترین بازیگر جهانی یعنی ایالات متحده آمریکا و رهبر نظام کمونیستی یعنی شوروی در صورتیکه از فرصت برخوردار شوند هدفشان تحقق منافع خودشان است جدا از اینکه چه تاثیرات منفی بر حیات مردم مسلمان داشته باشد. اتحادیه شکل گرفت تا اهرمی باشد در جهت اینکه کشورهای محافظه کار در جهان عرب که اکثراً در راستای منافع غرب حرکت می کردند از قدرت مانور برخوردار نباشند. با توجه به این نگاهها بود که متوجه می شویم چرا اتحادیه عرب به شدت به گرایش های پان عرب وابسته بود و آن را با تمام امکانات حمایت می کرد. به عبارت صحیح تر این اتحادیه به اهرم فشار رهبران پان عرب تبدیل شده بود و اینان وزن و اعتبار وسیع تری در شکل دادن به رفتارهای اتحادیه داشتند. در سالهای اخیر که از زمان سقوط کمونیسم در شوروی حیات اولیه آن آغاز شد شاهد این هستیم که این اتحادیه دو ویژگی کاملاً متمایز و تقریبا بدعت گزارانه را به صحنه آورده است. ارزشهای پان عرب در اتحادیه به حاشیه رانده شده است و این به آن معناست که وزن و اعتبار رهبرانی که به دیدگاههای پان عرب شیفتگی نشان می دهند از کمترین تاثیر در شکل دادن به جهت گیری های اتحادیه برخوردار است. دیگر ویژگی همانا همسویی این اتحادیه با خواستها، نیازها و ارزیابی های غرب در رابطه با موضوعات خاورمیانه می باشد. 
 

اتحادیه عرب در چارچوب دیدگاهها استنباطات و ارزیابیهای عربستان، قطر و امارات قطعنامه ای را تصویب کرد که خواهان دخالت سازمان ملل در جنگ داخلی لیبی شد. این قطعنامه در بطن فشار بر سازمان ملل در جهت دخالت در لیبی عملاً خواهان تغییر رژیم بود. اتحادیه عرب از طریق تصویب قطعنامه به کشورهای استعمارگر سابق و رهبر جهان غرب چراغ سبز نشان داد تا به یک کشور عضو حمله کنند و رهبران آن را بکشند. اتحادیه عرب قطعنامه صادر کرده است و خواهان دخالت سازمان ملل در اوضاع سوریه است. این قطعنامه مجوز لازم را در اختیار غرب قرار می دهد که در صورت رفع مخالفت روسیه و چین همان سرنوشتی را برای رهبر سوریه رقم بزند که معمر قذاقی به آن گرفتار شد. امروزه اتحادیه عرب در مسیری کاملاً در تعارض با دیدگاههای بانیان اولیه آن حرکت می کند و به ابزاری برای تسویه حساب رژیم های محافظه کار عرب با رهبران پان عرب و از سویی دیگر به نهادی برای .تسهیل حضور موثرتر آمریکا در شکل دادن به معادلات خاورمیانه تبدیل شده است.


نویسنده

حسین دهشیار (ناظر علمی)

حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی  دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.