بحران دولت های بی ثبات در خاورميانه

تحول در دولت‌های خاورمیانه که با حمله ایالات متحده آمریکا به عراق آغاز و با تحولات دوسال اخیر جهان عرب تشدید شد موجب سرنگونی نظام‌هایی با سابقه حکومت دیکتاتوری چند دهه  شده است. در این شرایط، روندهای سیاسی- امنیتی در خاورمیانه با توجه به تحولات اخیر به کدام سمت است؟ می‌توان گفت که کشورهای متحول شده در خاورمیانه دوره گذاری را می‌گذرانند که اگر این دوره طولانی شود موجب بی ثباتی و اگر این دوره کوتاه باشد این تحولات نتیجه مثبتی برای منطقه خواهد داشت.
 

"ثبات سیاسی" لازمه یک نظام سیاسی برای انجام وظایف خود در ایجاد توسعه همه جانبه است و بدون آن هر نوع برنامه ریزی دچار مشکل شده و کم کم نظام سیاسی  به سویی خواهد رفت که منجر به ناکارآمدی و در نتیجه از دست دادن مشروعیت خواهد شد.
 

نظام های عربی سقوط کرده اگرچه دارای ساختاری دیکتاتوری بودند ولی از ثبات سیاسی نیز برخوردار بودند که این ثبات سیاسی بیش از هر چیز به وجود ثبات امنیتی موجود در این نظام ها وابسته بود. این نظام ها برای حفظ خود دست به تشکیل دستگاه هایی اطلاعاتی و امنیتی زده بودند که ضمن حفظ حاکمان امنیت نسبی را برای مردم نیز ایجاد کرده بودند.

 

اما ضعف اصلی این دستگاه‌های امنیتی این بود که بیش از آنکه در خدمت امنیت عمومی باشند، عمدتا در خدمت منافع دستگاه حاکمه قرار داشتند. به همین دلیل با از بین رفتن نظام های موجود، دستگاه های امنیتی نیز که انقلابیون آن ها را مسئول سركوب خود می‌دانند، دیگر کارایی سابق را نخواهند داشت.
 

در این شرایط با نبود یک دستگاه امنیتی کارآمد بعد از تغییر نظام، کشور تازه انقلابی دچار یک بی ثباتی امنیتی می شود به طوری که دستگاه های امنیتی کشورهای دیگر فرصت نفوذ در آن را پیدا می کنند و جریان های سیاسی رقیب هم برای تحت فشار دادن جریان حاکم از ابزارهای غیر سیاسی استفاده می‌کنند. این موضوع سبب بی ثباتی امنیتی که خود موجب بی ثباتی سیاسی می‌شود، خواهد شد.
 

از سوی دیگر در این کشورها که سال ها درگیر سانسور شدید توسط نظام های تک حزبی و فردی بودند، فضای لازم برای تمرین سیاسی وجود نداشته است. به همین دلیل با باز شدن فضای سیاسی جدید این کشورها دچار یک بی نظمی شبه "آنارشی"  که  سبب خدشه دار شدن  وحدت ملی در این کشوها می شود، خواهند شد.
 

 علاوه براین مردم در این فضای ملتهب دچار چند دستگی های کاذب می شوند. به طوری که در این فضای باز احزاب فراوان شکل گرفته و در نتیجه هیچ گروهی موفق به اخذ اکثریت آرا نخواهد شد به همین دلیل شاهد تشکیل دولت با ائتلاف‌های شکننده خواهیم بود.

 

در این فضا دولت ها انرژی و توان خود را به جای برنامه ریزی و ارائه خدمات عمومی در جهت حفظ خود و جدل های سیاسی صرف می‌کنند. این دوره بی ثباتی ذکر شده در همه انقلاب‌ها امری طبیعی است و آن دوران گذار از بی ثباتی به ثبات است. 
 

اما موضوع خاورمیانه به دلیل فعال بودن گروه های سلفی که در برخی موارد هرچند محدود دارای پشتوانه مردمی هستند بر بی ثباتی می‌افزاید. این گروه ها با دو چالش مهم برای دستیابی به قدرت سیاسی روبه رو هستند. نخست، عدم پذیرش آن ها توسط نظام بین الملل و همچنین عدم توانایی اخذ آرای اکثریت جامعه که به نوعی با هرگونه تندروی مخالفند.
 

این روند موجب به قدرت رسیدن جریان های میانه‌روتر می‌شود در نتیجه گروه‌های سلفی وقتی نمی‌توانند از طریق مسالمت آمیز به قدرت برسند به دلیل دارا بودن ایدئولوژی تمامیت خواه و وظیفه محور، وارد فاز نظامی می شوند. مثال این ادعا نمونه عراق است که با گذشت نزدیک به یک دهه، اقدامات گروه های سلفی در این کشور از چالش های مهم عراق است.
 

در این راستا با درگیر شدن این کشورها در مسائل داخلی و عدم اتخاذ سیاست خارجی متناسب با جایگاه خود در عرصه منطقه‌ای و بین المللی، خلا قدرت در منطقه به وجود می‌آید.
 

در این میان فضایی برای بازیگری قدرت‌های فرا منطقه‌ای همچون ایالات متحده آمریکا و منطقه‌ای مانند اسرائیل ایجاد می شود تا اهداف خود را در خاورمیانه یعنی روی کار آوردن نظام های که دارای تعارض با آن ها نباشند پیش برند. ولی نباید این تصور به وجود آید که وضعیت بی ثباتی بلند مدت خواست این قدرت‌ها می‌باشد. زیرا این بی ثباتی اگرچه داری مزایای کوتاه مدت است ولی در بلند مدت منافع آن ها را مورد تهدید قرار می‌دهد و این امر آن ها را ترغیب به پایان بخشیدن به این وضعیت می‌کند. 
 

این دوره گذار که ذکر شد اگر در خاورمیانه طولانی شود ممکن است مردم را سرخوده و منفعل کرده و در این شرایط زمینه را برای روی کار آمدن نظام های دیکتاتوری جدید فراهم کند. در نتیجه این موضوع، "بی ثباتی به سنت تبدیل خواهد شد"، "دولت‌های ضعیف در قدرت باقی خواهند ماند"، "نهادهای موازی با دولت تشکیل خواهند شد" و "دخالت خارجی در این کشورها تداوم خواهد یافت".

 

در جمع بندی باید گفت با توجه به تحولات اخیر و روی کارآمدن  دولت های جدید، موجب ایجاد نگرانی در مورد آینده مبهم نظام داخلی و به پی آن نظام منطقه ای خاورمیانه شده است. با سقوط نظام های دیکتاتوری که هریک دارای عمرهای چند دهه در خاورمیانه بودند و جایگزین شدن دولت‌های بی ثبات بیانگر دوره گذاری است که قطعا باید مورد توجه کارشناسان قرار گیرد تا به روندی بلند مدت تبدیل نشود زیرا در این صورت نه تنها شاهد بهتر شدن اوضاع مردم و توسعه انسانی نخواهیم بود بلکه شاهد اوضاع بدتر از گذشته خواهیم شد.
 

گروه ها، احزاب، نخبگان سیاسی و روشنفکران در این کشورها باید در جهتی حرکت کنند تا هرچه زودتر ثبات سیاسی و امنیتی به این کشورها بازگردد تا در سایه آن دولت‌ها توانایی انجام وظایف عمومی خود را پیدا کنند. تنها در این شرایط است که  خاورمیانه عربی از یک منطقه بحرانی به منطقه‌ای امن، با ثبات و توسعه یافته تبدیل شود. 


نویسنده

حسین آجورلو

حسین آجورلو پژوهشگر ارشد مهمان در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی دانش آموخته دکتری رشته روابط بین الملل و دیپلماسی در دانشگاه اسلامی لبنان می باشد. حوزه مطالعاتی آقای آجورلو مطالعات اعراب و اسراییل و مسائل خاورمیانه است.