پیشبرد صلح اسرائیلی- فلسطینی یا سیاست تسکین عربستان سعودی؟

در حالیکه بالا گرفتن بحران سوریه و بحث هسته ای ایران در چند ماه اخیر و توجه تمامی کشورهای منطقه و جامعه جهانی به آن برخی از تحلیل گران مسائل خاورمیانه و بسیاری از فلسطینی ها را به این نتیجه رسانده بود که در گرما گرم دلمشغولی منطقه و جهان به این دو موضوع، مشکل فلسطینی ها و  کشمکش عربی- اسرائیل به حاشبه رانده شده است، تلاش های اخیر دولت آمریکا برای به پیش بردن طرح صلح تا حدی به این شبهه ها پایان داد.

جان کری وزیر خارجه آمریکا در هفته گذشته در جریان 4 روز دیدار خود از منطقه و مذاکرات فشرده با طرف های عربی و فلسطینی بدون اینکه به نتیجه محسوسی برسد منطقه را ترک کرد. گرچه او اعلام کرده است که برای پیشبرد امر صلح دوباره به منطقه باز گشته و از نتایج بدست آمده خوشبین است، بسیاری بر آن هستند که مشکل دیرپا و محوری خارومیانه، همانگونه که تجربه گذشته نشان داده است، افق امیدوارکننده ای را فراروی طرفین درگیر قرار نمی دهد. تلاش های اخیر آمریکا به دنبال شش ماه وقفه در روند مذاکرات فلسطینی- اسرائیلی در ژوئن 2013 پس از سه سال دوباره از سر گرفته شده بود. بیش از آنکه بحث بحران سوریه و بحران هسته ای ایران بر کشمکش دیرپای فلسطینی ها با اسرائیل برسر حقوق ملی خود سایه افکند، رویدادهای جهان عرب و دگرگونی ها در سراسر منطقه عربی، موضوع فلسطین را به حاشیه برده بود.

گرچه جان کری در مذاکرات خود با دولت اردن و عربستان سعودی به نتایج توافق آمیز ملموسی دست یافت، اما طرف های اصلی درگیر، یعنی دولت خودگردان فلسطینی و رهبران اسرائیل بر مواضع خود استوار ایستاده اند. در واقع هر دو طرف وزیر خارجه امریکا را به داشتن تعصب نسبت به طرف مقابل متهم ساخته اند. تأکید های جان کری مبنی بر بی طرفی دولت آمریکا و ارائه یک طرح متوازن و جامع برای برقراری صلح و امنیت پایدار میان جامعه فلسفی و اسرائیل هم نتواسته است آن ها را خشنود نگه دارد. در واقع مشکل اصلی اختلافات دو طرف بر سر مسائلی است که از سال 1993، یعنی پذیرش قرار داد اسلو، همچنان بر سر میز مذاکرات خودنمایی می کند: موضوع بیت المقدس، پناهندگان فلسطینی و سرنوشت نهایی دولت فلسطینی. این سه موضوع در جریان مذاکرات فشرده و محرمانه فلسطینی- اسرائیلی در نروژ در 1993 حل نشده باقی ماند و مقرر شد که در مراحل پایانی طرح اسلو در 1995، دو طرف بر سر آن ها وارد مذاکره نهایثی شوند. با کارشکنی های اسرائیل و شکست اسلو، اکنون پس از بیست سال این سه موضوع همچنان مانع اصلی توافق میان طرفین است.

نکته بسیار مهمی که باید به آن اشاره کرد این است که سرسختی دولت اسرائیل و تداوم سیاست های اشغال گرانه آن و نیز اعمال فشارها و سرکوب های گسترده نسبت به فلسطینی ها را باید مانع اصلی بن بست صلح دانست. در حالیکه جامعه جهانی، یعنی اروپا و آمریکا و اعضاء شورای امنیت از یک سو و تمامی کشورهای عرب از سوی دیگر، با آخرین طرح صلح مربوطه به فلسطین یعنی طرح نقشه راه و برپایی یک دولت مستقل فلسطینی اجماع نظر دارند، دولت اسرائیل همچنان به تداوم سیاست های پیشین خود ادامه می دهد. هر چند اسرائیلی ها در نهایت با هیچیک از سه مسئله باقی مانده اصلی موافقت نخواهند کرد، با این همه خوشبینی دولت های غربی نسبت به سرانجام رساندن صلح، باعث شگفتی ناظران آگاه مسئله فلسطین می شود.

با این همه آنچه که به مسئله مورد اختلاف طرف های فلسطینی و اسرائیلی تبدیل شده است، بحث ا منیت دره اردن می باشد که حد فاصل مرزهای دولت مورد نظر فلسطینی و دولت یهود است. در حالیکه به نظر می رسد که دولت خودگردان با استقرار نیروهای مشترک اسرائیلی و فلسطینی در این دره موافقت کرده و حاضر نیست که ارتش اسرائیل به تنهایی این کار را برعهده بگیرد، دولت اسرائیل طرح استقرار نیروهای فلسفی و یا حتی بین المللی را در این دره رد کرده است. در واقع اسرائیلی ها بر آن هستند تا با استقرار نیروهای خود از نزدیک فعل و انفعالات فلسطینی ها را در یک دولت مستقل مفروض تحت نظر داشته باشند. با این همه تمامی این سناریو، یعنی تأکید اسرائیلی ها بر نپذیرفتن نیروهایی به جز خود، به نوعی در چارچوب سیاست درگیر ساختن جامعه بین المللی با مسائل به ظاهر لاینحل و در عین حال پیچاندن مسئله اصلی و طولانی ساختن آن طراحی شده است. از نمونه این طولانی ساختن بحث اصلی، طرح مسئولیت دولت اردن در اداره اماکن مقدسه مسلمانان در شهر بین المقدس است. از آنجا که اسرائیل بر اساس توافق صلح سال 1994، این دولت عربی را مسئول اصلی اماکن مقدس مسلمانان در بیت المقدس شرقی می داند، بر این نکته اصرار دارد که سرنوشت بیت المقدس باید در گفتگوهای میان  جامعه بین المللی و اردن حل و فصل شود و نه فلسطینی ها. این خود نشان دهنده این مطلب است که اصرار اسرائیل در نپذیرفتن فلسطینی ها به عنوان مسئولان اصلی بیت المقدس ، تداوم همان سیاست قدیمی است که تاکید دارد اصولا اردنی ها و رهبران اردن طرف اصلی دولت یهود برای بررسی مشکل فلسطینی ها هستند و نه سازمان آزادیبخش فلسطین و دولت خودگردان فلسطینی. اسرائیلی ها این خواسته خود را در جریان مذاکرات مادرید در اوایل دهه 1990 به کرسی نشاندند. با اینکه یاسر عرفات رهبر ساف در 1989 موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناخته و شرایط سه گانه آمریکا را برای شناسایی ساف به عنوان نماینده رسمی فلسطینی ها برآورده ساخته بود، دولت اسرائیل حاضر نبود با نمایندگان ساف در مادرید بر سر یک میز بنشیند. سرانجام نیز ساف ناچار شد که در قالب هیات نمایندگی اردن، و بر اساس طرح اردنی- فلسطینی 1996 که در ان بر سر تشکیل یک کنفدراسیون مشترک اردنی- فلسطینی پس از بر پایی دولت مستقل فلسطین توافق شده بود، در مذاکرات مادرید مشارکت کند.

گذشته از همه این مسائل که خود بحث های مفصل جداگانه ای را درباره فرایند پیچیده و دشوار صلح می طلبد، آنچه که به نوعی به شگفتی تحلیل گران مسائل خاورمیانه منجر شده، آن است که دگرگونی بحران سوریه و توافق میان ایران و دولت های غربی بر سر بحران هسته ای و اینکه این دو بحران همچنان مسائل درجه اول منطقه و به نوعی جهان قلمداد می شوند، چرا دولت آمریکا درگیر مسئله ای شده است که خود می داند گره کور آن به این زودی باز نخواهد شد؟ سفر ناگهانی جان کری به منطقه و دیدار با طرفین اسرائیلی و فلسطینی از یک سو و رهبران اردن و عربستان سعودی و در آینده با اتحادیه عرب از سوی دیگر، چگونه قابل بررسی و تحلیل است؟ درگیری درازمدت ایالات متحده در قضیه فلسطین به ویژه بن بست ده ساله اخیر بر سر طرح صلح نقشه راه، این دولت را به دشواری و پیچیدگی فرایند مذاکرات و صلح نهایی آشنا ساخته است. بدین جهت تلاش اخیر دولت آمریکا برای پیشبرد صلح را باید در چارچوب سیاست های دیگر آمریکا تحلیل کرد.

به نظر می آید که ناخشنودی شدید متحدان سنتی آمریکا، به ویژه عربستان سعودی از سیاست های دولت اوباما در رابطه با سوریه و توافق هسته ای ایران، عامل مهمی در تشویق دولت آمریکا برای دست زدن به ابتکاری باشد که می تواند این ناخشنودی را تا اندازه ای کاهش دهد. دولت عربستان سعودی در دو ماه اخیر به شدت از سیاست آمریکا در رابطه با سوریه ناخشنود بوده است. در واقع عربستان سعودی امیدوار بود تا با درگیر کردن آمریکا در یک جنگ جدید برای سرنگونی بشار اسد، رقیب اصلی خود یعنی جمهوری اسلامی ایران را از منطقه شرق عربی به ویژه سوریه و لبنان دور سازد. عربستان سعودی نه تنها از کناره گیری آمریکا از مسأله سوریه و نادیده گرفتن درگیری ایران در آن کشور به خشم آمده بود، بلکه با انتشار خبر توافق میان ایران و آمریکا و دیگر اعضا گروه 1+5 از سیاست های نوین آمریکا دچار سرخوردگی شدید شد. در گرماگرم تشدید این سرخوردگی و خشم و ناخشنودی، دولت آمریکا با فرستادن وزیر خارجه خود به منطقه و بحث صلح میان فلسطینی ها و اسرائیل در پی آن است که به نوعی این سرخوردگی و خشم سعودی ها را تا حدی بر طرف سازد. هر چند که سعودی ها از سیاست تازه تر دولت اوباما مبنی بر موافقت با حضور ایران در گفتگوهای ژنو 2 ابراز ناخشنودی بیشتری کرده اند. 


نویسنده

حمید احمدی (ناظر علمی)

حمید احمدی پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه کشمکش و همکاری در خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر احمدی سياست خارجی ايران‌، سياست‌ و حكومت‌ در خاورميانه، جامعه‌شناسی سياسی ايران‌ و نظريه‌های روابط بين‌الملل‌ است.