نقش سلفی گری در پیشبرد راهبرد اسلام هراسی در دنیای غرب

اقدامات سلفی ها و تکفیری ها در عراق و سوریه و سایر نقاط جهان اسلام که به منازعه و درگیری با برادران مسلمان خود روی آورده اند، نه تنها هیچ کمکی به تامین مصالح مسلمانان نخواهد کرد، بلکه این درگیری ها تنها به راهبرد غرب و رژیم اسرائیل یعنی تقویت "اسلام هراسی" کمک خواهد کرد تا اهداف خود را در منطقه خاورمیانه محقق سازند.


جریان های افراطی چون القاعده و داعش با متهم ساختن سایر مسلمانان به کفر و بی دینی بر این تصور هستند که می توانند با همراه کردن همه مسلمانان با خود وحدت در جهان اسلام را عملی سازند. اما این تفکر غلط و سطحی همواره در طول تاریخ موجب منازعات و درگیری های فرقه ای و مذهبی در جهان اسلام شده است و هراس از اسلام در میان دول غربی را تقویت کرده است. 

 
سلفی گری به عنوان یک جریان متعصب و افراطی برخاسته از اندیشه ها و تفکراتی است که در میان برخی از رهبران مسلمان به قصد دفاع از اسلام در جوامع اسلامی ظهور یافته است؛ اما برداشت های قشری و سطحی گرایانه این جریان نه تنها در راستای دفاع از مسلمانان و اندیشه های آنها نبوده است، بلکه به عکس بر خلاف مصالح آنها نیز بکار گرفته شده است. ترسیم یک چهره خشک و متعصب از اسلام توسط این جریان، به گفتمان غرب کمک کرده است تا در راهبرد تقابلی خود با گفتمان اسلامی، اسلام را به عنوان دین خشونت و مخالف صلح و امنیت معرفی کند.


 جریان سلفی با این ادعا که به قصد اصلاح در دین اسلام، تلاش دارد تا به سیره سلف صالح بازگردد، به ارائه برداشت های سطحی گرایانه از اسلام دست زده است که نه تنها اصلاحی را در دین ایجاد نکرده، بلکه صدمات زیادی را به جامعه اسلامی وارد کرده است. این جریان به ظاهر ادعا می کند؛ قصد احیاء دین درجامعه امروز بشری را دارد، اما به دلیل فهم نادرست از آموزه های دینی در عمل به صورت ابزاری در دست غرب درآمده است تا بیش از پیش به پروژه اسلام هراسی دنیای غرب کمک کند.


 دنیای غرب یکی از اهداف راهبردی خود در منطقه را تضعیف موقعیت و جایگاه اسلام در میان ملل مسلمان و جوامع غربی قرار داده است. بر اساس این راهبرد، غرب تلاش می کند تا برخی از جریانات اسلامی را علیه خود مسلمانان به کار گیرد.   


 پروژه اسلام هراسی در راهبرد غرب در دو دهه اخیر به اشکال متفاوتی صورت گرفته است؛ از یک طرف دنیای غرب در صدد است تا با استفاده از جریان سلفی به دلیل رویکردهای خاص آن، آتش درگیری و منازعه میان فرقه های مختلف به خصوص شیعه را برافروزد. این امر به راهبرد غرب کمک کرده است تا کلیت اسلام را به عنوان دین خشونت، تعصب و مخالف صلح و آرامش معرفی کند.


 غرب در چارچوب تئوری نبرد تمدنها تلاش دارد تا با ترسیم چهره اسلام به عنوان یک دین ضد صلح و محبت در افکارعمومی غرب، بیش از پیش ایده تقابل میان دو تمدن اسلام و غرب را تشدید کند. برافروختن جنگ ها و منازعه شیعه و سنی در منطقه، اقدامات خشونت بار و خونبار گروههای سلفی در کشورهای مسلمان منطقه علیه سایر فرق اسلامی بویژه شیعیان، کشتن انسان های بیگناه و نابودی ذخایر مادی و معنوی جهان اسلام به دست این جریان، همه از مصادیق روشن عملکرد این جریان است که دنیای غرب در جهت انزوای اسلام در جهان و ایجاد هراس و ترس از اسلام در افکار عمومی غرب از آن بهره گرفته است.   


 نکته دیگر اینکه دنیای غرب بر اساس استراتژی خود تلاش می کند تا در جنگ افکار و اندیشه ها نیز تمدن و فرهنگ غرب را نسبت به تمدن و فرهنگ اسلام یک فرهنگ برتر معرفی کند. پس از اینکه جوزف نای نظریه پرداز آمریکایی نظریه قدرت نرم خود را مطرح کرد، پروژه اسلام هراسی از سوی غرب نیز تشدید شد؛ همزمانی این دو بدین معناست که غرب با استفاده از جریان سلفی گری و ایجاد هراس و ترس در افکار عمومی، قصد دارد تا چهره ای خشن، متعصب و افراطی از اسلام نشان دهد.


افزایش اقدامات خشونتبار و مخرب این جریان در جهان اسلام، به استراتژی دنیای غرب کمک خواهد کرد تا برای نفوذ در افکار و اندیشه های مسلمانان و رویگردانی آنها از فرهنگ و تمدن غنی خود، موفق تر عمل کند.


 روشن است که جریان سلفی گری، خواه در اندیشه و خواه در عمل، پیش از هر جریان دیگری به راهبرد غرب در تشدید اسلام هراسی در جهان اسلام و دنیای غرب کمک کرده است. برغم اینکه می توان نمودهای مختلفی از تقابل میان اسلام و مسیحیت را در سده های گذشته ملاحظه کرد، اما در دو دهه اخیر به دلیل تحولاتی که اتفاق افتاده است، غرب با استفاده از فرصت و با تقویت پروژه اسلام هراسی، زمینه را بیش از پیش برای معرفی فرهنگ خود به عنوان گفتمان برتر فراهم کرده است.


جنگ های صلیبی و منازعات منطقه ای در سده های قبل، بیانگر وجود تقابل میان دو گفتمان با مفاهیم و گزاره های متفاوت بوده است. اما آنچه که در دو دهه اخیر پدیده اسلام هراسی را در افکار عمومی تشدید کرده است، اقدامات جریان سلفی بوده است که اوج آن را می توان حوادث 11 سپتامبر 2001 میلادی توسط القاعده ساخته دست خود آمریکا ییها و دنیای غرب دانست.


بدین ترتیب باید گفت جریان سلفی گری پدیده ای تولد یافته از برخی جریانات متحجر و قشری در خود جهان اسلام است، اما دنیای غرب در استراتژی خود برای سلطه بر منطقه، از این جریان به شکل هوشمندانه ای بهره گرفته تا سلاحی را که تا چندی پیش علیه منافع غرب و رژیم اسرائیل بکار گرفته شده بود، حال علیه خود مسلمانان بکار گرفته شود.


نویسنده