خشم به فرمان خرد : تاملی دیگر در خشونت ورزی به سیاق داعش
نویسنده: قدیر نصری، پژوهشگر ارشد پژوهشکده
طی هفتههای اخیر، میلیونها نفر از جهانیان، فیلم و تصاویری از خشونتهای عریان نیروهای داعش علیه اسیران خود را دیدهاند. در یکی از مؤثرترین صحنهها، مرد قوی هیکلی که لهجه بریتانیایی دارد خنجر خود را بر حلقوم جوان آمریکایی گذاشته است. به فاصله چهار دقیقه نعش این خبرنگار آمریکایی دیده میشود در حالی که سر خونیناش بر روی سینه نهاده شده است. در صحنهای دیگر، نیروهای داعش با انگیزهای فوقالعاده، حتی بر جنازهها نیز شلیک نموده با خشمی فعال، هواداران قربانیان خود را تهدید میکنند. در غالب تحلیلها گفته میشود که این سنگدلی محصول روحیه مصمم مذهبی است که از سوی یک تیم حرفهای و با بهرهگیری از تکنیکهای بسیار پیشرفته رسانهای به دنیا مخابره میشود تا جهانیان نسبت به صلابت و جدیت داعشیها ایمان بیاورند و هیچ کس وسوسه نکند تا مقابل داعش مقابله کند.
1. خشم به فرمان خرد؛
با عرض سلام و احترام به خوانندگان گرامی ، من میکوشم خشونتهای ارتکابی داعش را در زیر مبحث «خشونت عقلانیت مدرن» وارسی کنم. همه سخنم برای تأیید این حدس خواهد بود که داعش به رغم رژه به گذشته، حرکتی کاملاً مدرن و فراخوانی سنن و آموزههای تاریخی، صرفاً یک استراتژی برای تضمین بقا است. در کنار این فرضیه اساسی، میخواهم توجهمان را به این سمت سوق دهیم که این قبیل خشونتها، اصلاً در تاریخ بیسابقه نیست، آنچه داعش را جهانی کرده محصول شیوه نمایش و نهادسازی از رهگذر رسانههای مدرن است. نمونههای پرشماری از این قبیل جنایات، در گذشتههای دور و نزدیک صورت گرفته اما در غیاب رسانههای فراگیر به خاک سپرده شدهاند. این به معنی کوچک شمردن اقدامات وحشیانه داعش نیست بلکه قصدم آن است که سهم جهانی کردن احساس و تراکم عاطفی جهان مدرن را برجسته کنیم. بحث این نیست که عدهای در پشت صحنه نشستهاند و میخواهند داعش را بزرگنمایی کنند. سخنم این است که تکنیک رسانه از سیطره بانیان آن خارج شده و تکنولوژی دموکراتیک، گروه تبهکاری مانند داعش را به قلب خانه جهانیان برده و رسانهای که ابتدا حکم ابزار اطلاعرسانی را داشت اکنون افسارش را از دست سازندگانش گسیخته است و در اختیار کاربرانی کاملاً متفاوت است.
2. خشونت معطوف به نتیجه
کارهای خشونتبار داعش، - از انهدام مساجد گرفته تا حلقآویز کردن جوانان – نه عمل به تکلیف بلکه تصمیمی کاملاً استراتژیک است و از آینده که قرار است محقق شود، سرچشمه میگیرد. اگر این گمان درست باشد، انگیزه داعش کاملاً مدرن است. اعضای داعش کاملاً آگاهانه و به فرمان محاسبه، تولید هراس میکنند و با تحلیل ریاضی مخاطرات، شلیک یا عقبنشینی میکنند و چنین معادلهای کاملاً مدرن است. آنها با بهرهگیری از تکنیکهای مدرن برای یارگیری و سازماندهی، رقبای خود را میترسانند و با ارعابی محیرالعقول، اطاعت و انقیاد به وجود میآورند. اینان بر خلاف گروه القاعده، سودای تصرف سرزمینی را دارند که به عنوان مرکز فرماندهی، ولایات مختلف را تحت انتظام در میآورد. محاسبه عقلانی به فرماندهان داعش حکم میکند نبرد را صبغهای مذهبی (شیعه - سنی) ببخشند و از غریبه شمردن یهودیها و ترکها اجتناب نمایند. جمعآوری منابع مادی و غارت اموال در قالب غنایم شرعی، همگی در قالب نگاهی به آیندهای اینجهانی و نه آخرت صورت میگیرد. خشونتی که در دوران قرون وسطی و امپراتوری روم و حتی در عهد عباسیان صورت میگرفت حد مشخصی از مدارا و قاعدهمندی را دارا بود، اما داعش در پرتو محاسبه عقلانی (تناسب هزینه با نتیجه)، کاملاً و به صورت سراسری دهشتافکنی میکند تا انگیزه مقاومت و خیزش را در نطفه خفه کرده، با تثبیت سیطره خود، اندک اندک ذهنهای بهتزده را بازآفرینی کند.
3. ذوق خشونت
برداشت غالب و عامیانه این است که خشونت هنگامی رخ میدهد که کسی دیگری را زخمی کند یا به قتل برساند. در این برداشت متعارف، این جسم یا بدن است که موضوع خشونت است. علاوه بر این قسم عریان خشونت، انواع دیگری از اعمال خشونت نیز وجود دارد که همان نتیجه را دارد یعنی سبب فرسایش جسم و پریشانی روح و روان آدمی میشود. ژان کلود شنه (Jean Claud Chesnais) در «تاریخ خشونت» به تفصیل در این خصوص سخن گفته است. به باور او، همه نوع زخمی کردن بدن لزوماً خشونت نیست و همه خشونتها لزوماً بر جسم اعمال نمیشود. فرض کنید کسی، دیگری را در شرکتی به ستوه میآورد تا به رابطهای راضی شود یا شرکتی از نیروی خود میخواهد به سیاق خاصی فکر و عمل کنند. همچنین پزشکی را تصور کنید که برای درمان بیمار خود او را وادار به ورزش بسیار سختی میکند یا مشتزنی را مجسم کنید که از رقیب خود مشت میخود و حتی میتوان عاشقی را تصور کرد که به خواست معشوق خود، شدیدترین خشونتها را متحمل میشود و لذت هم میبرد.
بنابراین، با توجه به منبع اعمال آن، موضوع آن و شیوههای تحققاش، به اقسام مختلف قابل تقسیم است که ذوق خشونت، فقط یکی از آنهاست. هنوز بسیارند افرادی که سرمست از لذتی خونبار به تماشای نمایش در سیرک میپردازند، هیجان دارند صحنه یک تصادف یا اعدام را ببینند و از بازتعریف آن حظی ببرند. آنچه داعش را به وصلهای ناجور و زمانپریش در خاورمیانه بدل کرده، همین است یعنی در شرایطی که وجد جهانیان میرود تا شیفتگی به نمایشهای خونین را طرد و تحدید کند، اینان از نمایش خشونت لذت میبرند و ذوق خشونت داشتن را نه علامت انحطاط که نشانه حقانیت میشمارند و برای دفاع از حقانیت این اقدامات مخوف، توجیه عظیمتری لازم است که داعش از طرح آن عاجز است. ناتوانی در توجیه این قبیل جنایات، سبب تنهایی بیشتر و تبعاً خشونت مضاعفتر میشود. یعنی این بار داعش و رسانههای آنها نه تنها جسم رقبای خود که رسوم، عقاید، مناسک، کاشانه، اموال و میراث فرهنگی – عقیدتی آنها را تحقیر و تاراج میکنند.
4. ابزار خشونت
ابزارهای اعمال خشونت یا عینی و ملموس هستند مانند تازیانه زدن یا مصادره کردن و به دار آویختن و یا ذهنی و روانی هستند. در خشونت روانی / ذهنی، آنچه هدف قرار میگیرد نه بدن و خانه و مسجد که هویت، فکر و مجموعه باورهای معنا دهنده به زندگی است. در این قسم از خشونت (روانی یا ذهنی)، معمولاً به طرق زیر عمل میشود:
- طرد گفتمانی از طریق سرکوب سازمانیافته، مخفیکاری و نادیده گرفتن دیگری
- تحریف و دستکاری قواعد معنابخش
- تحقیر نمادهای رقیب و پر هزینه کردن اصالت و تعلق ازلی
کسانی که این اقسام خشونتها را تحمل کرده اند در تحمیل این خشونتها، درنگ نمیکنند و استثناهایی مانند گاندی و ماندلا، متأسفانه تبدیل به قاعده نمیشوند. اگر دقت کرده باشید، افراد داعش، مخالفین خود را تکفیر میکنند، شیعیان را صفوی خطاب مینمایند و با غارت اموال غیر مسلمانان، مدعیاند که غیر مسلمانان و غیر سنیها حق حیات ندارند مگر به انقیاد و پرداخت خراج و جزیه.
در این خصوص نکته دیگری هم قابل توجه است که در خشونت ذهنی / گفتمانی، معمولاً طرف مسلط با بهرهگیری از ابزارهای گوناگون اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک، طرف مقابل را به صورت ساختاری مغلوب میکند یعنی برای کنترل و مهار این طرف، حجم انبوهی از معانی تولید میشود و طرف غالب اطمینان مییابد که بر ترجیحات طرف مغلوب تسلط دارد و نیازی به زور و اجبار فیزیکی و سانسور آشکار ندارد. درست مانند چهره سوم قدرت در آرای فوکو که در آن به جای اعمال کیفر یا ترغیب به اطاعت انقیاد، ترجیحات و انتخابهای ابژه مهندسی میشود و مخاطب ما بدون این که بداند در کمند ما دست به انتخابهایی میزند که دستپخت خود ماست.
5. مؤلفههای تعیینگر در شدت و حدت خشونت
خشونت در انواع مختلف (حذفی، قانونی، انقلابی، گفتمانی، ...) خود، همواره منتهی به انقیاد نمیشود. آنچه سبب مؤثر بودن خشونت میشود این است که اولاً نمادهای توجیه خشونت به صورت کافی شیوع و وضوح داشته باشد. به عبارت دیگر، حکمی که طبق آن اعمال خشونت میشود مرجعیت داشته باشد و بتواند وجدانهای پرشماری را قانع کند. فرض ما این است که خشونت همواره وجود داشته است و حتی ساخت دولت مدرن نیز سازماندهی خشونت در جامعه انسانی است تا تحمیل و تحمل خشونت، قاعدهای داشته باشد. حال اگر، دولت به عنوان نماد انحصار اعمال خشونت بتواند به صورت گسترده و آشکار از رهگذر خشونتی که اعمال میکند موجب امنیت جسم و روان تعداد بیشتری شود، آنگاه خشونت مزبور شکل قانون به خود میگیرد. با تداوم درجه موفقیت خشونت، آستانه تحمل جامعه نیز افزایش یافته، نهادهای خشن اولیه به نیروهای رهاییبخش بدل میشوند. ثانیاً آنچه راهزنان دیروز را در قامت پلیس چهارراه امروز مقبول میسازد وضوح اختیارات – تعهدات و گذر از فردمحوری به قاعدهمحوری است. ثالثاً طرح و تحکیم تعلقات فرافردی و گروهی، معمولاً ارتکاب خشونت را تسهیل میکند. بر این اساس گروههای غیرایدئولوژیک صنفی استعداد خشونتورزی دارند. بالاخره باید به نهادهای توجیهگر خشونت و بنیادهای ماورایی توجیه خشونت توجه داشت که در پرتو آن ارتکاب خشونت، معاملهای است برای رهایی از این جهان و برخورداری در جهان جاویدان دیگر. غالب عملیاتهای انتحاری گروه داعش بر همین اساس است و انفجار خود راهی تلقی میشود برای تقرب به وجود و عالمی بهتر و دیگر.
6. سخن آخر
فراخوانی گذشته به اکنون، که از سوی داعش صورت میپذیرد، افسانهای بیش نیست. این که ابوبکر بغدادی بسان خلیفه دوم خطبه میخواند، پیش از آغاز خطبه با وسیلهای چوبین مسواک میزند و عبا و عمامه سیاهرنگ به روال خلفای عباسی به تن کرده است، او و گروهش را سنتی نمیکند. او حداکثر میتواند «سنتگرا» یا «اصلگرا»، باشد. تفاوت سنت گرا و سنتی در این است که اولی به صورت آگاهانه و در مقابل یک «دیگری»، پوشش و کوششی را در پیش میگیرد در حالی که دومی بازیگر سنتی در خود است و هنوز دیگری را برای خود تعریف نکرده و غافلانه، راه و مناسک خود را دوست دارد. درست مانند دو مردی که یکی به روال سنتی فکر، پوشش و سیمای سنتی دارد و دیگری با نگاهی به رقیب (غریبه یا دیگری) به گونهای میپوشد و میکوشد خط و مرزی با آن دیگری داشته باشد. علاوه بر این، عقلانیت حاکم بر تصمیمات داعش، کاملاً مدرن است یعنی معطوف به نتیجه است. تفکر نتیجهگرا، به شدت در جهانبینی پیشامدرن بیگانه است. این که داعش، مخالفان خود را اولویتبندی کرده است و به استخدام اینترنتی نیرو و استرداد گروگانهای خطرناک مبادرت میکند، نشان میدهد که کاملاً به نتایج چشم دوخته است و نه تکالیف. بالاخره این که داعش و تفکرش یک عکسالعمل است تا کنش آگاهانه و سنجیده. خشونتی که داعش مرتکب میشود نیز، پاسخ به خشونتی پیچیده و درازمدت است. اسلامگرایان رادیکال در حسرت یک جامعه اسلامی سنتی، مدتهاست که منتظر نشستهاند. آنها نظامات مدرن، سکولار و وابسته به الگوهای غربی را نامشروع میشمارند اما آنچه خود در سر دارند اصلا سنتی نیست. اسلام سنتی و نخستین این نیست که تازیانه بزنند، سنگسار کنند و گردن بزنند. داعش این کارهای ظاهری را طبق فرمان عقل مدرن انجام میدهد تا خود را جدی جلوه دهد و اعتراضها را در نطفه خفه کند و در نهایت با تصرف سرزمینهایی و بسیج هوادارانی، یک کشور جدید به تعداد کشورهای جهان اضافه کند.
نویسنده
قدیر نصری (رئیس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه)
قدیر نصری از شهریور 1399 رئیس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه ، ناظر علمی گروه مفاهیم و متن های اساسی در خاورمیانه شناسی است. نامبرده دانش آموخته اندیشه سیاسی از دانشگاه تربیت مدرس و هم اکنون دانشیار اندیشه سیاسی کاربردی در دانشگاه خوارزمی تهران است.