بهار عربی، آشکار شدن واقعیات پنهان

وقوع جنبش بیداری عربی واقعیت های پنهان منطقه خاورمیانه را آشکار ساخت به نحوی که می توان میزان قدرت های منطقه ای را و حدود عملکرد و نفوذ این قدرت ها قبل و پس از بهار عربی را بررسی کرد.  باور به این که قدرت و نفوذ هیچکدام از این قدرت های منطقه ای حالتی  نمایشی نبوده است برای هر یک از این قدرت ها مساله ای بغرنج و پیچیده محسوب می شود. بیداری عربی کافی بود نشان دهد که این قدرت ها توانایی مدیریت و استعداد بسط هژمونی لازم برای قبضه کردن کامل بحران را  ندارند. تناقض در گفتارها و رفتارهای سیاستمداران برجسته این قدرت ها و دیپلماسی ناپخته و خشونت بار آنها به حدی بودکه می توان گفت " قدرت های منطقه ای بازندگان اصلی بهار عربی هستند."
با در نظر گرفتن رویارویی قدرت های فرا منطقه ای بخصوص در بحران سوریه می توان به سه واقعیت اصلی پس از بحران بهار عربی اشاره نمود.


1.    خاورمیانه کانون بحرانزای جهان باقی می ماند.
2.    هیچ قدرت منطقه ای در حال حاضر قادر به تسلط هژمونیک بر منطقه خاورمیانه نمی باشد.
3.    دموکراسی و آزادی برای جوامع خاورمیانه یک آرزوی دست نیافتنی باقی خواهد ماند.


خاورمیانه کانون بحرانزا

 

دیگ جوشان خاورمیانه گویی هرگز نیت خاموشی ندارد. جنگ اعراب و اسرائیل، جنگ ایران و عراق، اشغال کویت و جنگ اول خلیج فارس، اشغال افغانستان و عراق و در نهایت مساله فلسطین بهمراه دهها کودتا و بحران همگی نشانه هایی از بازتولید مستمر بحران در منطقه خاورمیانه هستند.


علل اهمیت منطقه خاورمیانه را می توان در چهار بعد زیر بررسی نمود. یکم اتصال شرق به غرب یا همان ژئواستراتژیک بودن منطقه؛ دوم دارا بودن ذخائر عظیم نفت و گاز یا همان ژئواکونومیک بودن منطقه؛ سوم وجود ادیان ابراهیمی و واقع شدن سرزمین های مقدس در منطقه که مشخصه ژئوکالچرال بودن منطقه می باشد. بعد چهارم وجود لابی ها و گروه های ذی نفوذ یهودی و عربی به همراه سه بعد قبلی یا همان ژئوپلتیک بودن منطقه می باشد.


ریشه یابی علل بحران را می توان به ضعف شدید جوامع خاورمیانه در حوزه های مختلف از جمله حوزه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و بویژه آموزشی مرتبط دانست. همچنین می توان به عدم تشکیل دولت- ملت واقعی و عدم عبور از فرهنگ قبیله ای و فرقه ای که ریشه در ساختارهای سیاسی و حکومتی دارند نیز اشاره کرد. دخالت گسترده قدرت های جهانی در امور داخلی این جوامع بهمراه حضور پر رنگ و همیشگی استبداد حاکمان سیاسی و در نهایت ارتجاع و سلفی گری از مهمترین دلایل بروز بحران  منطقه محسوب می شود.


ثمره بحران سازی در منطقه را می توان در چند جمله خلاصه نمود:

 

زبان خشونت در منطقه خاورمیانه تاثیرگذارتر از زبان گفتگو و تعامل است.شکل بندی موازنه ها چه در جامعه و چه در حکومت نه بر اساس تفاهم و دیالوگ بلکه بر اساس تحمیل و اجبار شکل می گیرد.


عصبیت قومی و نژادی، تعصب شدید مذهبی و فرقه ای، استبداد سیاسی و دخالت های مستمر قدرت های فرا منطقه ای جایی برای تعامل و گفتگو باقی نمی گذارد و رویکرد غالب در عرصه بحران ها با توسل به تحمیل و ارعاب به بار می نشیند.
قدرت های منطقه و هژمونی ضعیف


اسرائیل با اینکه در جریان بهار عربی دخالت مستقیمی نکرد اما پس از جنگ های سی و سه روزه دیگر هرگز نتوانست قدرت و عظمت شکست ناپذیری خود را حفظ نماید. بازنمود انزوای سیاسی اسرائیل را می توان در نحوه گفتار خشن و ناپخته دولتمردان این کشور به وضوح مشاهده نمود. تهدیدهای مستمر علیه ایران و عدم تعامل با دولت خودگردان فلسطینی علناً این کشور را خارج از حیطه تسلط و هژمونی منطقه قرار داده است.


عربستان را شاید به جرات بعنوان بزرگترین بازنده بهار عربی دانست. زیرا به دلیل رسیدن بحران بهار عربی به یمن و بحرین  عربستان هزینه هنگفتی را در این خصوص متحمل شد. اخوان المسلمین کابوس عربستان در مصر شد و این کشور را مجبور به هزینه کردن میلیارد دلاری برای احیای دوباره مصر حسنی-مبارکی نمود. بی اثری در اوضاع عراق و عصبانیت دولتمردان عربستانی از حضور پر رنگ ایران در عراق نمونه دیگری از شکست سیاست های منطقه ای عربستان قلمداد می شود. حضور دهها تروریست سلفی و تکفیری در عراق و سوریه به خرج عربستان نیز نتوانست اهداف سیاست خارجی این کشور را محقق سازد. تحقیر عربستان در مجامع جهانی بخصوص در جریان بحران سوریه که توسط برخی قدرت های فرامنطقه ای از قبیل روسیه و چین صورت گرفت عربستان را مجبور به انصراف از عضویت غیردائم در شورای امنیت سازمان ملل متحد نمود. این حرکت اعتراضی عربستان تنها بخشی از شکست -سیاست های منطقه ای محسوب می شود. اختلاف با متحدان سنتی همچون ایالات متحده آمریکا بر سر مذاکرات هسته ای ایران و نزدیکی و تعامل آمریکا با ایران دیگر کاسه صبر عربستانی ها را لبریز نموده است. اختلاف با قطر بر سر نحوه سیاست گذاری منطقه ای از یکسو و اختلاف با ترکیه بر سر مساله مصر همگی نشانه های مبرهن از ناتوانی سیاست گذاری های منطقه ای عربستان محسوب می شود.


ترکیه- دیگر بازنده بزرگ منطقه پس از بهار عربی محسوب می شود. شکست مدل حزب عدالت و توسعه در مصر و تونس را بایستی به شکست طراحان ترکیه ای نسبت داد. این طراحان هرگز پیش بینی نمی کردند که مدل ارائه شده از سوی ترکیه در بستر هیجان زده این جوامع مدلی لوکس و غیر واقعی محسوب خواهد شد و مقاومت های اساسی را بدنبال خواهد آورد. فاجعه سیاست های ترکیه در سوریه فراتر از تصور ظاهر شد و به باتلاقی بزرگ برای ترکیه مبدل گشت. هزاران آواره سوری بهمراه میلیاردها دلار هزینه دستاورد همین سیاست های نادرست ترکیه در سوریه بوده است. اختلاف با دولت نوری المالکی در عراق و اختلاف با ایران بر سر مساله سوریه و همچنین اختلاف با دولت کودتایی مصر همگی از ناپختگی سیاستگذاران منطقه ای ترک حکایت می کند. حتی به جرات می توان اظهار داشت که ترکیه دیگر به همسایه شمالی خود یعنی روسیه نیز به چشم یک تهدید بالقوه پس از بهار عربی می نگرد.و در واقع رویای هژمونی ترک ها در منطقه زودتر از انتظار به پایان رسیده است.


ایران-نیز هزینه های هنگفتی را بابت بهار عربی متحمل شد. سوریه استراتژیک ترین متحد ایران در یک جنگ داخلی گسترده و خانمانسوز وارد شد و صلابت یک دولت مرکزی قوی را کاملاً از دست داد. هزینه های جنگ داخلی سوریه برای ایران نیز فراتر از تصور بود. عدم تاثیرگذاری ایران بر مصر و لیبی و تونس و حتی یمن غم انگیز محسوب می شود. بحرین به یک روایت دراماتیک برای دولتمردان شیعی ایران تبدیل شد. ائتلاف ترکیه، عربستان، قطر و گروه های سلفی و تکفیری بر ضد ایران در منطقه زنگ هشداری مهم محسوب می شود.


مصر- خود درگیر مستقیم بهار عربی و موج تغییرات بود. روی کارآمدن اخوان المسلمین و سپس کودتای نظامیان مصر را به شدت به هرج و مرج کشاند و علناً این کشور را از زمره دولت های تاثیرگذار منطقه خاورمیانه خارج ساخت. هزینه های اقتصادی چنین جریان هایی برای جامعه دولت مصر کمر شکن محسوب می گردد.


دموکراسی و خاورمیانه

 

خروج از دایره استبداد سنتی نوید بهار عربی به ملت هایی بود که سال ها خواستار آزادی و دموکراسی در جوامع خود بودند اما فقدان عوامل مهمی همچون نهادهای حافظ دموکراسی و دخالت مستقیم نیروهای مسلح و سلفی ها سبب گردید این جریان آزادی خواه به سمت عقیم شدن حرکت نماید و پیامد آن ظهور دیکتاتوری های مدرنتر برای این جوامع بود.


آنچه حرکت های مردمی بهار عربی را باعث شد استبدادزدگی متمادی سیاسی و اختناق و سرکوب شدید جنبش های مدنی از یکسو و فقر شدید اقتصادی و رشد روز افزون بیکاری بود که به فساد شدید دستگاه های دولتی مرتبط می شد و در نهایت هیجان زدگی جامعه بر اثر نفوذ شبکه های اجتماعی از قبیل فیس بوک و توئیتر و شبکه های ماهواره ای همچون الجزیره و العربیه بود و پررنگ ترین قسمت این بحران به عدم مدیریت بحران توسط دولت های دیکتاتوری و دستگاه های امنیتی این کشور باز می گردد که همگی دست به دست داد تا شاهد رویدادی به نام بهار عربی باشیم.


با اینکه بسیاری براین باورند که بهار عربی بخشی از یک پروژه تغییر در خاورمیانه محسوب می شود اما باید یادآوری کنیم که این پروژه نیز همچون پروژه های دیگر نتوانست اهداف طراحان خود را محقق سازد و آنچه به میراث گذاشت همانا خاورمیانه ای آشفته و شکننده بود که گویی از قدرت ادعایی خود وامانده اند و پتانسیل های فراوانی از هرج و مرج و تروریسم را آزاد نموده اند.


علل عدم موفقیت بهار عربی در ایجاد و تثبیت دموکراسی را تیتروار ذکر می نمائیم.


-    عدم شکل گیری نهادهای مردمی حافظ دموکراسی و آزادی.
-    هیجان زدگی بیش از حد انقلابیون و داشتن انتظارات فرا واقعی.
-    حرکت سریع جریان آزادیخواهانه به سمت خشونت و انتقام کور.
-    رشد قارچ وار سلفی گری و رادیکانیزم مذهبی.
-    دخالت مستقیم قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای در جریان فرآیند تغییرات.
-    ادامه روند بی ثباتی سیاستی که منجر به وخامت اوضاع اقتصادی این جوامع شد.
-    دخالت مستقیم نیروهای مسلح در روند تغییرات دموکراتیک و سیاسی.
-    ضعف شدید دولت های روی کارآمده و عدم کنترل بحران های پس از بهار عربی.


نتیجه :

روند سریع بهار عربی در شروع بحران بتدریج جای خود را به خشونت کور داد. چهره ریاکارانه رژیم های باصطلاح جمهوری عربی فروریخت و فقدان بسترهای فرهنگی مدرن در این جوامع بوضوح مشخص گشت. هیجان انقلابی اولیه جای خود را به انتقام گیری کور گروه ها و دولت ها داد و پتانسیل ناامنی و خشونت را افزایش داد. بهار عربی قدرت دولت های منطقه ای را عریان نمود و نشان داد که صحنه واقعی اتفاقات متفاوت تر از سخنان و نوشته های سیاستمداران می باشد.


نویسنده

سید اسداله اطهری (ناظر علمی)

سید اسدلله اطهری پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه تركيه شناسی در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه آزاد تاکستان می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر اطهری مطالعات منطقه‌اي خاورميانه، روابط ايران و تركيه و مباحث ديپلماسي دفاعي است.