ناتوی عربی : الزامات و واقعیتها

ماه ها پیش از سی و پنجمین نشست سران کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در دوحه قطر در هیجدهم آذر ماه 1393، گمانه زنی های بسیاری بویژه از سوی منابع عربی در رابطه با اولویت های موضوعی این نشست صورت پذیرفت. بسیاری از آن ها معتقد بودند که بررسی طرح تشکیل یک ناتوی عربی اصلی ترین دستور کار جلسه سران خواهد بود. ایجاد یک پیمان نظامی برای حفظ امنیت کشورهای عربی در شرایط بحرانی منطقه و مقابله با هرگونه تهدید نظامی خارجی ماهیت اصلی این طرح را شکل می دهد.


حال پرسش این است که چرا این طرح توسط تحلیلگران و مطبوعات منطقه ای در این برهه زمانی مجددا موضوعیت یافته بود؟ آیا می توان چشم اندازی را برای تحقق یک ناتوی عربی در منطقه در آینده نزدیک متصور بود؟ بنظر می رسد گمانه زنی های ماههای اخیر در رابطه با  این طرح عمدتا منبعث از ژئوپلیتیک جدید منطقه خاورمیانه و الزامات ناشی از آن باشد.


طرح تشکیل یک ناتوی عربی با الگو پذیری از پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو)، سه سال پیش در قالب «مینی ناتو» خاورمیانه توسط ایالات متحده جهت ایجاد یک «ساختار امنیتی» در منطقه خلیج فارس مطرح گردید. این طرح حاصل تلاش های مشترک عربستان و آمریکا بوده که هدف آن ایجاد ارتش «‌مشترک» با حضور نیروهای نظامی اعضای شورای همکاری خلیج فارس می باشد.  این ارتش، در صورت تحقق، شامل نیروهای زمینی، هوایی و دریایی مشترک خواهد بود.  مقرر شد مرکز عملیات این پیمان نظامی، که مشابه ‌ناتو  عمل خواهد کرد، ریاض باشد و شاید کشورهای دیگری همچون مصر ،‌اردن و مغرب نیز به این پیمان ملحق گردند.


با روی کار آمدن دولت اعتدالگرای آقای روحانی و موفقیت این دولت در دستیابی به یک توافق هسته ای با غرب، هر چند موقت، برنامه های برخی از رهبران عرب منطقه بویژه حاکمان ریاض را جهت تشدید فشارها بر ایران با چالش جدی مواجه ساخته است. طی سالهای گذشته، عربستان از  تاکتیکها و روشهای گوناگونی جهت مقابله با ایران و انزوای این کشور در منطقه بهره جسته که غالبا  حاصلی در پی نداشته است. موفقیت دیپلماسی هسته ای ایران و همچنین افزایش  نفوذ استراتژیک این کشور در منطقه بویژه در عراق و موفقیتهای چشمگیر گروههای اسلامی طرفدار و پیرو تهران همچون حماس، حزب الله و انصارالله در جهان عرب موجب گردیده تا برخی از شیوخ منطقه خلیج فارس ایجاد نهاد های  امنیتی جدید منطقه ای را سازوکاری مناسب جهت تحکیم همبستگی ها و مقابله با تهدیدات خارجی قلمداد نمایند.


از سویی دیگر استراتژی منطقه ای آمریکا، بدلیل ناکامی های سالیان اخیر، در مسیری قرار گرفته، که پس از خروج از عراق و افغانستان، پاره ای از مسوولیتها را بر عهده کشورهای منطقه قرار دهد و از ظرفیتها و منابع این کشورها در راستای منافع خود استفاده نماید. در همین راستا، اگرچه این کشور بدلیل اهمیت حیاتی منطقه خلیج فارس بطور کلی از منطقه خارج نخواهد شد، اما با پیشنهاد و حمایت از  تشکیل ناتوی عربی در صدد نوعی تقسیم وظایف و توزیع هزینه ها بین کشورهای منطقه می باشد.  همچنین با عنایت به این موضوع که مقابله با تهدیدات ایران محور اصلی این طرح را شکل می دهد، آمریکا قادر خواهد بود با تشویق رقابت تسلیحاتی و  متعاقبا فروش تجهیزات نظامی به کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس یکی از بهره برداران اصلی این پروژه باشد.


تشکیل ناتوی عربی را همچنین می توان ناشی از الزامات و نیازهای کشورهای کوچک عربی منطقه همانند بحرین و امارات متحده عربی نیز برشمرد. بحرین در پی تحولات بهار عربی در منطقه، دستخوش بحرانهای سیاسی داخلی شده که بنیانهای حکومت آل خلیفه را با تهدید جدی مواجه ساخته است. ایجاد یک پیمان نظامی جدید با گستره فعالیت بیشتر و منسجم تر می تواند به عنوان یک بازوی نظامی برای سرکوب اعتراضات داخلی شیعیان بکار رفته و  نهایتا مانع از شکل گیری یک حکومت شیعی جدید، با حمایت ایران، در منطقه شود. تاکید محمد عبدالغفار، مشاور پادشاه بحرین در امور دیپلماتیک، بر الگوپذیری از ناتو برای تلفیق منابع برای مقابله با چالش‌هایی نظیر ایران و  لزوم اتحاد بین کشورهای عضو شورا در همین راستا ارزیابی می شود.  همچنین با توجه به دعاوی دیرینه امارات متحده عربی با ایران بر سر حاکمیت جزایر سه گانه -ابو موسی، تنب بزرگ  و تنب کوچک، یک پیمان نظامی قدرتمند احتمالا رهبران این شیخ نشین را برای پیگیری ادعاهای خود بیشتر ترغیب خواهد کرد. مضاعف بر اینکه ناتوی عربی با حمایت آمریکا از این پتانسیل برخوردار خواهد بود تا  ضعف نظامی این کشورها را در برابر قدرت نظامی ایران بطور قابل ملاحظه ای پوشش دهد.  


بنابراین، همانطور که نیویورک تایمز نیز برآن تاکید نموده، هدف اصلی از پیشنهاد تشکیل ناتوی عربی اساسا «مقابله با ایران» و گسترش نفوذ آن کشور در منطقه می باشد. با این وجود بنظر می رسد ایجاد «موازنه تهدید» در مقابل ایران از طریق تشکیل یک اتحاد نظامی، با چالشهای جدی مواجه باشد. بسیاری از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس دارای اختلافات مهم مرزی و ارضی بوده که هر از گاهی آتش آن بین اعضاء شعله ور می شود.


به علاوه، آنها از یک رهیافت منسجم و مشترک در زمینه استراتژی امنیتی منطقه خلیج فارس برخوردار نمی باشند. برخی از اعضاء همانند قطر حتی رویکرد بسیار متفاوتی با سایر اعضاء بویژه عربستان در مورد اولویت تهدیدهای منطقه ای  در پیش گرفته و همچنین در جستجوی استقلال بیشتری در سیاست خارجی و نقش آفرینی مستقل در تحولات منطقه ای می باشد. حمایت قطر از اخوان المسلمین طی سالیان اخیر، و همچنین ابراز رضایت امیر این کشور ، شیخ تمیم بن حمد آل ثانی، در مراسم آغاز سی و پنجمین نشست شورای همکاری خلیج فارس،  از توافق هسته ای ایران با گروره 1+5 و نیز درخواست وی از سازمانهای بین المللی برای افزایش فشار بر اسرائیل در حمایت از مردم فلسطین دلیلی دیگر بر رویکردهای متفاوت منطقه ای اعضاء شورا می باشد.


همچنین خواست عربستان جهت کنترل فرماندهی ناتوی عربی، بدلیل قدرت نظامی برتر، برای برخی از اعضاء قابل پذیرش و قبول نخواهد بود.  نکته قابل اهمیت دیگر آنستکه، با استعفای چاک هیگل از وزارت دفاع آمریکا، عربستان اصلی ترین مشوق خود را برای ایجاد ناتوی عربی از دست داده است. این مساله چالش دیگری در مسیر واقعیت بخشیدن به این پژوه نظامی- امنیتی می باشد. بعلاوه، عدم همراهی احتمالی برخی از اعضاء مانند کویت و عمان که دارای تعاملات خوبی با ایران هستند معضل مهمی در تشکیل ائتلاف نظامی فوق الذکر قلمداد می گردد.


در مجموع و با توجه به واقعیتهای موجود و اختلافات نسبتا عمیق و گسترده اعضای شورای همکاری خلیج فارس در بسیاری از مسایل و موضوعات، می توان نتیجه گیری نمود که به رغم الزامات موجود ایجاد یک ناتوی عربی در آینده نزدیک بعید بنظر برسد. شایان ذکر است که در اجلاس اخیر این شورا در دوحه قطر، سران عربستان، عمان و امارات حضور پیدا نکردند. 


نویسنده

رضا اختیاری امیری

 رضا اختیاری امیری پژوهشگر ارشد مهمان سابق در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی فارغ التحصیل دکتری رشته روابط بین الملل از دانشگاه پوترای مالزی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر اختیاری مطالعات سیاست خارجی ایران، مطالعات خلیج فارس و مسائل خاورمیانه است.