تعدیل مواضع آمریکا در برابر بحران سوریه

طرح و انجام مذاکره با بشار اسد از سوی ایالات متحده ‏آمریکا، از یک سو، اجماع غربی-عربی و حتی غیر عربی علیه سرنگونی دولت سوریه را دچار گسست و شکاف می‏ کند. از سوی دیگر، می‏ تواند یک برگ برنده برای دولت سوریه و حامیان منطقه ‏ای و فرا‏منطقه‏ ای آن کشور در موقعیت میدانی و دیپلماتیک باشد.

 

در حالی سوریه وارد پنجمین سال درگیری‏ های ویران‏ گر و فلج کننده خود شده است، که منطقه خاورمیانه نیز دچار "فلج استراتژیک" گردیده است. ظهور پدیده افراط داعشی در سوریه و عراق، جنگ داخلی سوریه، ائتلاف نظامی به محوریت عربستان در یمن، ناآرامی در لیبی، تنش سیاسی در مصر و... منطقه را با چالش ‏هایی مواجه ساخته است. به گونه ‏ای که شکل غیر معمولی از اتحاد، دشمنی و رقابت را در خاورمیانه سامان داده است.

 

 این درحالی است که در تمامی مراحل بحران سوریه، ایالات متحده هدف واحد و مشخصی یعنی استراتژی "تضعیف و سرنگونی دولت سوریه" را دنبال کرده است. گرچه آمریکا نه تنها از تضعیف دولت سوریه چندان منتفع نشده، بلکه زمینه نوعی تروریسم بین ‏المللی و افراط‏گرایی را موجب شده است. از سوی دیگر قدرت گرفتن دولت سوریه نیز با اهداف استراتژیک آمریکا و متحدان منطقه ‏ای آن به ویژه اسرائیل هماهنگ نیست.

 

اما پیچیدگی داخلی سوریه به نحوی با پیچیدگی حوزه منطقه ‏ای و بین ‏المللی پیوند خورده است. این ضرورت‏ های استراتژیک توام با اهمیت سال‏های پایانی ریاست جمهوری باراک اوباما، آمریکا را به جهتی سوق داده است؛ تا در استراتژی و مواضع خود نسبت به بحران سوریه تجدیدنظر کند و حاضر به انجام گفتگو با دولت سوریه شود. آن‏گونه که وزیر امور خارجه آمریکا، جان کری، در اظهار نظر رسمی اعلام داشت "بالاخره ما باید با هم حرف بزنیم و تلاش می‏شود تا هر چه زودتر با حمایت‏ از مخالفان میانه ‏رو، بشار اسد مجبور به مذاکره درباره گذار سیاسی و پایان جنگ داخلی شود." آمریکا با همراهی ترکیه از آغاز ماه مارس 2015، آموزش واحد مخالفان میانه ‏رو سوری را نیز شروع کرده است. همچنان که ائتلاف بین المللی ضد داعش با محوریت آمریکا از سپتامبر 2014 رشته حملات هوایی علیه مواضع داعش در درون خاک سوریه و عراق انجام می ‏دهند. کشورهای غربی هدف از این حملات را تقویت مخالفان میانه ‏رو دولت سوریه در برابر داعش محسوب می ‏کنند.

 

اگرچه بشار اسد، در واکنش به گزینه مذاکره از سوی امریکا اعلام داشت،"برای مذاکره با امریکا آماده است، به شرطی که حق حاکمیت کشورش زیر سوال نباشد و مذاکره بر احترام متقابل استوار باشد." اما سخن جان‏ کری، بعضا واکنش ‏هایی را در میان متحدان اروپایی آن کشور به دنبال داشت. به طوری که آمریکا بار دیگر موضوع مذاکره با بشار اسد را منتفی دانست. از جمله ماری هاف، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، تاکید کرد،" منظور جان کری نه شخص بشار اسد، بلکه انجام گفتگو‏ها برای حل بحران با نمایندگان دولت حاکم سوریه بوده ‏اند، که وجودشان در مذاکرات اهمیت دارد و این نمایندگان در مذاکرات صلح نیز حضور داشتند."

 

 آمریکا برای نخستین بار در سال 2014 کمک کرد، تا گفتگوها درباره صلح میان بشار اسد و مخالفان دولت سوریه در ژنو صورت پذیرد. اما پس از برگزاری دو دور گفتگو، مذاکرات بی نتیجه ماند و بحران و جنگ داخلی سوریه نیز ادامه و شدت یافت. به طوری که از مجموع 220 هزار کشته، 76 هزار از کشته ‏ها تنها مربوط به سال چهارم (2014)بحران سوریه بوده است.

 

اما در درجه اول اهمیت، این تغییر مواضع آمریکا در رابطه با بحران سوریه، حاکی از ناکارآمد بودن استراتژی موجود است. عدم سرنگونی و تثبیت دولت بشار اسد در سوریه خود شاهد مستند این مدعا و استدلال است. پیش از این آمریکا حاضر به انجام مذاکره با رییس جمهور سوریه نبود و بر این منطق سیاسی تاکید داشت، که بشار‏اسد از مشروعیت قانونی برخوردار نیست. از این رو با بهره‏ گیری از"منطق معکوس" باید در نظر داشت، صرف طرح مذاکره با بشار اسد، حاکی از آن است که اوباما از مواضع پیشین خود عدول کرده و مشروعیت سیاسی و قانونی نسبی بشار اسد را مورد پذیرش قرار داده است.

 

همچنان که در 14 مارس 2015، جان برنان رییس آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا(سیا)، اعلام کرد "براندازی رژیم اسد در دستور کار نیست." فروپاشی رژیم سوریه، با توجه به ضعف و عدم وحدت رویه و دیدگاه استراتژیک نیروهای میانه‏ رو در میان مخالفان سوریه، بیش از همه می‏ تواند به تسلط نیروهای افراطی بر اهرم‏ های قدرت در سوریه منجر شود.

 

بنابراین، معادلات جدید داخلی و تحولات پیچیده منطقه ‏ای به همه بازیگران موثر در بحران سوریه  به ویژه آمریکا نشان داده است، چشم انداز روشن و قاطعی برای سرنگونی بشار اسد وجود ندارد. اما با تغییر مواضع بین‏ المللی آمریکا در بحران سوریه و انجام مذاکره با دولت سوریه، بشار اسد جزء راه حل بحران سوریه قلمداد خواهد شد. البته کشورهای منطقه ‏ای مانند ترکیه، عربستان و قطر همچنان سرنگونی دولت سوریه را در دستور کار امنیتی دارند و در این زمینه رایزنی ‏ها و ائتلاف های جدیدی را به جریان انداخته ‏اند. به ویژه عربستان، این ترس را متصور است، که بقای بشار اسد، توافق هسته ‏ای و نزدیکی احتمالی آمریکا به ایران، قدرت‏ افزایی بیشتر ایران در عراق و منطقه را به دنبال خواهد داشت. واکنش ائتلاف نظامی و حملات هوایی 19 روزه  عربستان علیه یمن نیز در همین راستا قابل تبیین است.

 

در نتیجه، اتخاذ هر گونه راه حل سیاسی و دیپلماتیک برای پایان دادن به بحران سوریه، مستلزم نوعی همسازی مواضع همه کشورهای درگیر در آن است. همچنان که گسترش شکاف قومی-مذهبی و جنگ فرقه‏ای در خاورمیانه، نتیجه اختلاف مواضع، تضاد منافع و گسست تعاملات کشورهای منطقه ‏ای است. 


نویسنده