سازمان ملل و بحران سوریه

حضور نظامی خارجی و مستشاری و نیابتی، جنگ در سوریه را به پنج سال کشانده و این کشور را به جولانگاه گروههای افراطی مانند جبهه النصره و القاعده و دولت اسلامی یا داعش تبدیل نموده است. این در حالی است که توافق بر سر آتش بس که بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل ازآن به عنوان "انتظار طولانی مدت برای امید" یاد کرده بود نیز نتوانست نوید بخش بازگشت صلح و آرامش به سوریه باشد. می توان یکی از دلایل چرایی تداوم بحران هایی چون بحران سوریه را فقدان یک سازمان بین المللی بی طرف و تأثیر گذار دانست که در پی میانجیگری و حل و فصل مسائل باشد. 

 

از آغاز جنگ در سوریه بیش از 470 هزار نفر کشته شده اند، 4/1 میلیون نفر کشور را ترک نموده و 6/5 میلیون نفر بی خانمان شده اند. اکثر پناهندگان به اردن و لبنان گریخته و در شرایط بد و محدودیت منابع بسر می برند و بیش از دو میلیون سوری به ترکیه گریخته و تلاش دارند تا از طریق مدیترانه به اروپا رفته و پناهنده شوند. این در حالی است که کشورهای اروپایی ظرفیت پذیرش این میزان پناهنده را ندارند.

 

با توجه به اینکه هر یک از بازیگران منطقه ای یا فرامنطقه ای، دولتی یا غیر دولتی در جستجوی منافع خود  عرصه را برای گفتگوهای دیپلماتیک تنگ می کنند، جای یک سازمان بین المللی بی طرف برای حل و فصل مسایل، خالی بوده و بن بست سیاسی در مسایل و مشکلات سوریه، عدم کارایی سازمان ملل در حل بحران های بین المللی را یادآوری می کند.

 

آشکار است که سازمان ملل متحد به منظور حفظ صلح و امنیت بین المللی طراحی شده و هدف از تشکیل آن قبول اصول و روش هایی بر مبنای عدم استفاده از نیروی نظامی در راستای منافع عمومی ملتها بوده است. بنابراین می بایست نقش کلیدی را به عنوان یک نیروی قابل دسترس برای حفظ نظم بین الملل داشته باشد. در حالیکه با توجه به بحران سوریه می توان گفت که نظام بین المللی برای همه دولت هایی که قوانین را زیر پا می گذارند صدق نمی کند و حضور نظامی روسیه در سوریه به بهانه مبارزه با گروه های تروریستی گواهی بر این مدعاست.

 

از سویی، یکی از چالش های عمده سازمان ملل در دنیای امروز وظیفه جهانی آن برای جلوگیری از برخوردها و حفظ صلح از طریق ایجاد راه حل در مقابل علل منجر به خشونت است. این برخوردهای خشونت بار که امنیت جهانی را تحت تاثیر قرار می دهند، می توانند منجر به تروریسم، کشتار و نابودی بی هدف دسته جمعی شوند. این در حالیست که تروریسم، بنیادگرایی و رادیکالیسم برای پنج سال متوالی است که حملات بی وقفه و بی امانی را به هدف های نظامی و غیرنظامی سوری وارد می کند.

 

علاوه براین، پیگیری مسایل حقوق بشر از دلایل اصلی ایجاد سازمان ملل بوده و کمک به کشورهایی با فرایند گذار به سوی دموکراسی از وظایف آژانس های سازمان ملل عنوان شده است. بنابراین مقابله با حکومت های تک رو که تنها برای پایداری خود رودرروی ملتهایشان قرار می گیرند و پتانسیل ایجاد ویرانی و هرج و مرج را به طور چشمگیری دارند، از دیگر وظایف سازمان ملل است که در واکنش اسد در برابر اعتراضات مدنی مردم سوریه و کشتار غیرنظامیان توسط وی این مورد از وظایف سازمان ملل نیز زیر سوال می رود.

 

واضح است که هدف عمده سازمان های بین المللی پیشگیری از جنگ به همراه دیدگاه های مثبت، قضاوت عادلانه و حفاظت از صلح و امنیت است. بنابراین می بایست اساسی ترین سیاست در دنیای امروز را به رغم انتزاعی بودن آن دستیابی به وضعیت صلح جهانی دانست. زیرا این سیاست به دنبال آن است که کشورها، الگوهای رفتاری جدیدی را برای همراهی متقابل با وجود منافع متضاد ایجاد نموده و متعاقب آن همه کشورها ارزش های مسالمت آمیز را به جای زور و اجبار ارتقا دهند. این در حالی است که مشاهده می شود دیدگاه جهانی در خصوص صلح و امنیت در حال تغییر است و راه حل ها عمدتا با بن بست روبه رو می شوند، عدم امنیت روز به روز تشدید شده و خشونت به یک رخداد جهانی به خصوص از دیدگاه سیاسی تبدیل شده است.

 

نتیجه آن که وضعیت کنونی سوریه نشان از نقش کمرنگ نظام بین المللی است. زیرا نتوانسته در راستای حل مسائل ملتی قدم بردارد که درگیر مطامع حکومت، کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای و گروههای افراطی بوده و با هزاران کشته و میلیونها بی خانمان بزرگترین فاجعه حقوق بشری را تجربه می کند. باید گفت که این شکاف عمیق میان واقعیات موجود و عدم کفایت سازماندهی بین المللی، برگشت به اصل وجودی تشکیل سازمان ملل و  همچنین نیاز به بازنگری در ضمانت اجرایی قوانین منشور سازمان ملل را یادآوری می کند.


نویسنده