سوریه محور ژئواستراتژیک جهان

سوریه محور ژئوپلیتیک خاورمیانه از تحولات بهار عرب به امروز، می رود تا به محور ژئواستراتژیک جهان تبدیل شود. زیرا اهمیت این کشور به دلایل موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیکش توانسته دو ابرقدرت نظام دوقطبی سابق را یک بار دیگر در مقابل یکدیگر قرار دهد. بحران در سوریه توانست روسیه را از انزوای سیاسی دوران تک قطبی و امریکا را مواضع عدم مداخله در امور داخلی کشورها بیرون بکشاند.
 
در سال های پسا بهار عرب رقابت ها در سطوح مختلف در منطقه خاورمیانه بنیادهای استقرار نظام ژئوپلیتیکی جدیدی را پایه گذاری کرده که با بی نظمی، بحران و فقدان مدیریت منسجم همراه بوده است.  بنظر می رسد با بحران های ایجاد شده در دنیای عرب زمینه برای ایجاد یک نظام نوین جهانی توسط دو ابرقدرت روسیه و امریکا مهیا شده است.
 
برای امریکا جغرافیای خاورمیانه با استراتژی هایی پیوند می خورد که منجر به حفظ قدرت جهانی اش خواهد بود. این ژئواستراتژی ایالات متحده را وادار می نماید که با تغییر در یارگیری ها بیشترین نقش و نفوذ را در منطقه داشته باشد.
 
برای روسیه حضور نظامی در سوریه به مثابه تغییر نظم ژئوپلیتیکی حاکم است. می توان سالهای پس از فروپاشی شوروی را به عنوان یک دوره گذار ژئوپلیتیکی در نظر گرفت که حاصلش نظم تک قطبی بود و امروز روسیه با حضور نظامی در سوریه و مداخله در امور کشورهای خاورمیانه دنیا را برای نظمی جدید از دو قطبی بودن دوباره آماده می کند.
 
کارشناسان معتقدند که مسکو و واشنگتن وارد فاز جدیدی از برخوردها شده اند که مسلما بر نظم جهانی تاثیر گذار خواهد بود. علت اصلی فاصله گرفتن دو کشور از یکدیگر را می توان در مسایل اکراین جستجو کرد که توانست در بحران سوریه نمود پیدا کند. ناآرامی های اوکراین در آخرین روزهای 2013 نمایی از جنگ سرد میان روسیه و غرب بود که در تصاحب کریمه از سوی روسها تقویت شد و زنگ خطری برای امریکا که مسایل سوریه را جدی تر از قبل دنبال نمایند.
 
 اگرچه روابط دو کشور در دوران ریاست جمهوری اوباما بهتر از همیشه بوده، اما برای روسها قدرت نمایی در قلمروهای نزدیک از علایق اولیه و ضروری ژئوپلیتیکشان محسوب می شود. خروج از محاصره نظامی ناتو و رهایی از تحریم های اقتصادی دلایل مناسبی برای رها شدن از انزوای سیاسی روسها محسوب می شود. علاوه براین بازنگری علایق ژئوپلیتیک برای احیای دوباره، موجبات بیداری روس ها شده و نه تنها خود به بازیگری مشغول شده بلکه با یارگیری هایی برگرفته از سیاست کانتیمنت بازیگران دیگر را نیز به کنشگری ترغیب کرده است. بازیگری های هوشمندانه پوتین برای احیای امپراطوری فرو ریخته سابق تنها یک پازل خالی داشت و آن به میدان آوردن حریف بزرگ سابق بود که می توانست با به میدان آوردن امریکا به صورت علنی و نظامی در خاورمیانه پیروزی استراتژیک خود را به نمایش بگذارد.
 
حوزه ژئواستراتژیک ایجاد شده توسط تقابل دو ابرقدرت امریکا و روسیه در خاورمیانه حول محور سوریه می چرخد. دو ابرقدرتی که هر یک برای مهار دیگری و حفظ منافع خود هیچگونه پایبندی به حقوق دولت- ملت ها ندارند. پوتین برای حفظ قلمرو های نزدیک خود پس از اشغال شبه جزیره کریمه و واکنش در برابرتحرکات موجود در اکراین به منظور نزدیکی بیشتر به اتحادیه اروپا و ناتو، حضور در سوریه را کاملا ضروری می داند. سوریه نه تنها پایگاهی برای روسها در خاورمیانه بلکه شریک تجاری گازی برای انتقال گاز روسیه به سوی اروپا قلمداد می شود.
 
در مقابل برای امریکا مهار روسها در پیشروی به سوی خاورمیانه و کنترل منابع انرژی و مسیر انرژی در دستور کار قرار می گیرد. در این حوزه بازیگران منطقه ای در دو جبهه مخالف به رهبری هر یک از این دو ابرقدرت فرمول بازی را به اجرا گذاشته اند. از میان سه عنصر این حوزه ژئواستراتژیک یعنی صحنه بازی، بازیگران و فرمول بازی، روسیه توانسته با فرمول بازی مبتکرانه ابتکار عمل را بدست گیرد و حریف را از مواضع حضور نیابتی به میدان عمل بکشاند. لازم به ذکر است که پس از فروپاشی شوروی این اولین بار است که روسیه وارد عملیات نظامی خارج از خاک خود می شود.
 
روسیه همچنین برای افزایش توان بازدارندگی خود اقدام به استقرار سامانه سپر دفاع موشکی از نوع اس 300 در سوریه نموده است. این سیاست تهاجمی اقدامی تلافی جویانه در برابر سپر دفاع موشکی ناتو در ترکیه است. از سوی دیگر پوتین با گرفتن رای دومای روسیه برای استقرار نیروی نظامی توان بیشتری برای تسلط بر سوریه خواهد داشت.
 
تکاپوی رقابت و بهبود بخشی موقعیت هر یک از بازیگران سیاسی در منطقه، سیستم منطقه ای و جهانی را تحت تاثیر قرار می دهد. از آنجایی که برای دستیابی به هر گونه نظمی، بی نظمی هایی مورد انتظار است، پویایی ها در خاورمیانه با همه بحران های ایجاد شده موجب تغییر در نظام ژئوپلیتیکی جهانی خواهد شد.


نویسنده