چین و بحران سوریه

نوع مطلب: مقاله

بعد از روی کار آمدن دنگ شیائوپینگ در سال ۱۹۷۹ اصلاحاتی بنیادین در سیاست خارجی چین به وقوع پیوست. پس از آن دو اصل کلی صلح و منافع اقتصادی در دستور کار سیاست خارجی چین قرار گرفت. از آن زمان تا کنون چین از سیاست خارجی "تقابلی" پرهیز و از هر فرصتی در راستای رشد اقتصادی خود بهره گرفته است. اما با تکیه زدن شی جین‌‌پینگ به جایگاه ریاست جمهوری در سال ۲۰۱۲، تغییرات قابل توجهی در رفتار بین‌‌المللی چین با عنوان سیاست خارجی "قاطعانه" رخ داده است. این تغییر رفتار در بحران سوریه هم قابل مشاهده است.

 

از نمودهای قاطعیت در رفتارهای چند ساله اخیر چینی‌‌ها می‌‌توان به مواردی مانند قدرت نمایی پکن در دریای جنوبی چین، افزایش قابل توجه مانورهای نظامی، افزایش هزینه‌‌های نظامی، تصویب قانون به کارگیری نیرو در بیرون از مرزها و طرح‌‌های بلند پروازنه‌‌ای همچون رویای چینی و پروژه یک کمربند یک جاده اشاره کرد. در مورد بحران سوریه، می‌‌توان به رای منفی چین به چهار قطعنامه ضدسوری در شورای امنیت اشاره كرد که نمودی از قاطعانه‌‌تر شدن رفتار خارجی چین است.

 

علی‌‌رغم موارد مذکور ماهیت کلی رفتار چین در دوره جدید کماکان از اصول سیاست خارجی کم‌‌هیاهو پیروی می‌‌کند. در همین راستا می‌‌توان به «سه نَه» که بعد از روی کار آمدن نسل پنجم نخبگان چینی در سیاست خارجی مطرح شده است اشاره کرد. «نَه به دخالت در امور داخلی کشورها»، «نَه به گسترش حوزه نفوذ» و «نَه به ایجاد هژمونی». این سه اصل حاکی از تداوم رفتار توسعه‌‌گرایانه چین در عین جسورانه‌‌تر شدن سیاست خارجی آن است که به نوعی پاسخ پکن به ترس کشورهای رقیب از حضور قدرتمندانه چین در عرصه بین‌‌المللی است.

 

چینی‌‌ها بر اساس این «سه نَه» کماکان منافع اقتصادی را در صدر اولویت‌‌ سیاست خارجی خویش قرار داده‌‌اند و بیش از این‌‌که نگاه ژئوپلیتیک به بحران سوریه داشته باشند با تفکر بلند مدت اقتصادی به آن می‌‌نگرند. رفتار پکن در بحران سوریه نشان می‌‌دهد که چینی‌‌ها منافع بلند مدت اقتصادی خود را هرگز قربانی رقابت‌‌های ژئوپلیتیکی و سیاسی نخواهند کرد. چه بسا که اگر روسیه قطعنامه‌‌های شورای امنیت بر علیه سوریه را وتو نمی‌‌کرد و ایران نیز بخشی از توان مالی و نظامی خود را در بحران سوریه به کار نمی‌‌گرفت چین هرگز به طور یک‌‌جانبه قطعنامه‌‌های ضدسوری را وتو نمی‌‌کرد.

 

چین در حال حاضر هزینه ایستادگی در برابر طرف‌‌های درگیر در بحران سوریه را به دوش ایران و روسیه افکنده است و بر اساس منطق نئومرکانتلیستی خویش چشم به عرصه اقتصادی سوریۀ پسا بحران دوخته است. در حالی که روسیه و ایران با نگاه تامین منافع ژئوپلیتیک و ایدئولوژیک خود در بحران سوریه حضور نظامی یافته‌‌اند.

 

با این وجود چین نیز به موضوعات ژئوپلیتیک بی‌‌توجه نیست. بلکه بر اساس اصل "هزینه فایده" راه‌‌کارهای کم هزینه‌‌تر اما بلندمدت (حداقل ۴۰ ساله) را برای نفوذ ژئوپلیتیک انتخاب کرده است. چین از رهگذر نفوذ اقتصادی به تقویت حضور ژئوپلیتکی خود می‌‌اندیشد. به عبارت دیگر، چین مسیری طولانی اما مطمئن‌‌تر را انتخاب کرده است.

 

شایان ذکر است که چین قبلا راهبردی مشابه را در مورد دو منطقه ماکائو و هنک کنگ به کار برده است که باعث الحاق دوباره آن‌‌ مناطق به سرزمین چین شد. چین از طریق راهبرد مذکور از بحرانی شدن موضوع تایوان نیز جلوگیری کرده است و با استفاده از قدرت اقتصادی خویش به طور موقت استراتژی «یک سرزمین دو حاکمیت» را در قبال تایوان در پیش گرفته است تا نهایتاً با کم‌‌ترین هزینه بازگشت تایوان به دامن سرزمین مادری را نیز تضمین کند.

 

به نظر می‌‌رسد که چین قصد دارد الگویی شبیه به آنچه را که در قبال هنک کنگ، ماکائو و تایوان به کار گرفته است برای افزایش نفوذ ژئوپلیتیک درقبال مناطق حساسی مانند غرب آسیا و سوریه نیز به کار گیرد. اما همان‌‌گونه که ذکر شد این راه‌‌کار یک استراتژی بلند مدت است که نیازمند «حرکت با چراغ خاموش» و «پنهان کردن توانایی‌‌ها در میان بوته‌‌ها» است. به عنوان مثال چین بدون هیچ‌‌گونه هیاهویی در اثنای بحران سوریه ۶ میلیون دلار در این کشور سرمایه‌‌گذاری کرده است و وعده سرمایه‌‌گذاری ۴ میلیون دلار دیگر را به مقامات دمشق داده است.

 

چین بدین‌‌وسیله نه تنها در حال تحکیم حضور اقتصادی خود در سوریه است، بلکه جاپایی مطمئن برای خود در سوریه پسابحران ایجاد کرده است. البته ذکر این نکته نیز ضروری است که فاصله سرزمینی چین از کانون بحران سبب شده است که این کشور با معضلاتی همچون تسری ناامنی و سیل پناه‌‌جویان مواجه نباشد. با این وجود حضور جنگجویان اویغور در سوریه باعث نگرانی چین از بازگشت آن‌‌ها به استان سین‌‌کیانگ و ایجاد ناامنی شده است. اما چین در نهایت ترجیح داده که در سوریه مداخله نظامی نکند و این مسئولیت را به ایران و و روسیه احاله كند. چین بدین وسیله از یک سو خود را به عنوان سهامدار مسئول در نظام بین‌‌الملل معرفی می‌‌کند و از سویی دیگر با رویکرد نظامی ایران و روسیه نیز موافق بوده است. پکن از موازنه سخت‌‌افزارانۀ روسیه و ایران بر علیه یک‌‌جانبه‌‌گرایی آمریکا در سوریه سواری رایگان می‌‌گیرد.

 

رفتار چین در بحران سوریه درس های ارزشمندی در حوزه سیاست خارجی و روابط بین الملل دارد: نخست، ایجاد عمق استراتژیک در مفهوم ژئوپلیتیکی آن راهبردی هزینه‌‌بر است. پیش از تقویت توانایی‌‌های داخلی، حرکت در این مسیر می‌‌تواند به اضمحلال درونی منجر شود. به‌‌طوری‌‌که چین به عنوان دومین قدرت اقتصادی جهان (با ۱۲ تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی) کماکان از گام نهادن در این مسیر اکراه دارد.

 

دوم، ایجاد اعتدال میان توانایی‌‌ها و مسئولیت‌‌های خارجی تبدیل به اصلی بنیادین در سیاست خارجی چین شده است. مشارکت چین در مدیریت بحران‌‌های بین‌‌المللی تابعی از اصل مذکور است.

 

سوم، ایجاد عمق استراتژیک اقتصادی در بلندمدت میسر است و به تدریج با کم‌‌ترین هزینه باعث ایجاد عمق استراتژیک پایدار ژئوپلیتکی نیز خواهد شد.

 

چهارم، چین در قالب چندجانبه‌‌گرایی در مدیریت بحران‌‌های بین‌‌المللی مشارکت دارد و با احاله مسئولیت به شرکای خود از پیامدهای احتمالی و هزینه‌‌های گزاف اجتناب ورزیده است.

 

پنجم، علی‌‌رغم این که شواهد نشان می‌‌دهد که سیاست خارجی چین جسورانه تر شده است، اما این کشور تلاش می‌‌کند که در سیاست‌‌های اعلامی خود (سه نَه) اطمینان خاطر کشورهای رقیب را جلب کند. پکن دشمنی خود را با هیچ کشوری حتی در بحران‌‌ها فریاد نزده است.

 


نویسنده

1.دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
2.پیام هایی که حاوی تهمت یا بی احترامی به اشخاص باشد منتشر نخواهد شد
3.پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد