سخنرانی دكتر كیهان برزگر در کنفرانس «مجمع امنیتی خاورمیانه» چین

مزایای چندجانبه‌گرایی منطقه‌ای

نوع مطلب: مقاله

دکتر کیهان برزگر، استاد روابط بین‌الملل و رئیس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه در کنفرانس «مجمع امنیتی خاورمیانه» وزارت خارجه چین و در پنلی مربوط به مزایای چندجانبه‌گرایی منطقه‌ای سخنرانی کرد که متن آن در ادامه می‌آید:

 

تردیدی نیست که کاربرد رویکرد «چندجانبه گرایی» به منظور تقویت همکاری‌های سیاسی - اقتصادی منطقه‌ای و شکل گیری سیستم امنیت دسته جمعی گام مهمی در پیشبرد صلح و ثبات در خاورمیانه است. اما به منظور کارآمدی بیشتر و سازگاری با محیط پویا و متحول ژئوپلتیک منطقه ای، متدولوژی بکارگیری آن باید تغییر کرده و از جنبه «پایین به بالا» (bottom to up) نظر گرفته شود.

 

اکنون کاربرد چند جانبه گرایی در منطقه در قالب سنتی و متعارف آن، یعنی «از بالا به پایین» (up to bottom) و در قالب «جهانی شدن» و بهم پیوستگی اقتصادی - سیاسی کشورها، در قالب انتقال سرمایه، کالا و تکنولوژی از سطح جهانی به سطح منطقه‌ای و ملی است. در این راستا، قدرت های بزرگ فعلی جهان یعنی آمریکا، چین، اروپا و روسیه در یک نگاه زنجیره‌وار، البته هرکدام با اهداف ویژه خود، حل مشکلات فعلی خاورمیانه را از زاویه تامین منافع خود در پرتو تعاملات سیاست جهانی و چندجانبه گرایی موجود در نظر می گیرند.

 

البته آمریکا در زمان ترامپ از این اصل رویگردان شد، اما بنظرم ساختار و بوروکراسی عمیق سیاسی - اقتصادی آمریکا، رئیس جمهور فعلی را مجبور به بازگشت به این روند غالب می کند. هرچند روسیه و چین به جهانی شدن از نوع غربی همچنان بی اعتمادند، اما از منافع این روند (به ویژه چین) به نفع تامین منافع ملی و تقویت جایگاه خود در سیاست جهانی استفاده می کنند. اروپا هم فلسفه صلح جهانی را در حفظ نهادها و ساختارهای غرب-محور می داند که بعد از جنگ جهانی دوم ایجاد شده اند. بر این مبنا، حکومت های اروپایی تقویت «روابط فرااتلانتیک» را برای حفظ قدرت هژمونیک غرب در معادله سیاست جهانی ضروری دانسته و مخالفت سختی را با سیاست های «درون-محور» ترامپ در پیش گرفته اند.

 

اما نتیجه کاربرد این نوع چندجانبه گرایی غرب - محور برای منطقه خاورمیانه پیدایش نوع جدیدی از «رئالیسم سیاسی» و افزایش رقابت های ژئوپلتیک کشورها برای تامین منافع انفرادی و در نتیجه تداوم تنش و بی ثباتی منطقه ای بوده است. دو مثال بارز، سرنوشت برجام (توافق هسته ای ایران با قدرت های بزرگ) و بحران های منطقه ای مثل سوریه و یمن هستند. برجام به موفقیت نرسید، چون آمریکا و بعضی از کشورهای غربی و متحدان محافظه کار عربی آنها، ترکیب انتقال تکنولوژی و سرمایه با ژئوپلتیک برتر ایران را مساوی با افزایش نقش و قدرت منطقه ای این کشور و در نتیجه به هم خوردن توازن قوای منطقه ای را به نفع ایران می دانند. بحران های منطقه ای همانند سوریه و یمن هم با ایفای نقش نهادهای بین المللی همچون سازمان ملل یا نقش غربی ها نه تنها به سرانجامی نرسیده، بلکه بر پیچیدگی آنها هم افزوده شده است. تنها وقتی قدرت های منطقه ای و درگیر در بحران مثل ایران، روسیه و ترکیه با در نظر گرفتن ویژگی های محلی، ملی و منطقه ای این بحران ها به میدان آمده اند، تا حدودی شاهد فروکش کردن این بحران ها بوده ایم. به واقع، چندجانبه گرایی به شکل متعارف غربی آن بر شدت بحران های جاری از طریق فروش و انتقال تسلیحات یا زد و بست‌های سیاسی-امنیتی ناشی از رقابت های ژئوپلتیک در مسائل منطقه ای افزوده است. چون غربی ها افزایش نقش منطقه ای قدرت های رقیب مثل ایران، روسیه و حتی ترکیه را به ضرر توازن قوای منطقه ای و جایگاه غرب و متحدان منطقه‌‌ای‌شان در منطقه می دانند. توجیه اصلی ترامپ برای خروج از برجام بر همین مبنا قرار داشت.

 

بنابراین، اتصال به مفهوم «وابستگی متقابل اقتصادی»، یعنی اصول اولیه اقتصاد لیبرال جهانی، با محدودیت های سیاسی اعمال شده از سوی غرب در انتقال تکنولوژی و سرمایه با رفع تحریم ها، در مدل مذاکرات ایران به نتیجه مثبتی نرسید. هرچند روسیه، چین و اروپا مخالف سیاست های فعلی آمریکا هستند، اما در نهایت مجبورند به شبکه های اقتصادی جهانی، سیستم های بانکداری قدرتمند و روندهای غربی موجود برای تامین منافع خود، حداقل در شرایط فعلی اتکا داشته باشند. حکومت های اروپایی اگرچه تاکید می کنند که خواهان حفظ برجام هستند، اما توان درگیری با شبکه های مستقل مالی و بانکی خود، یعنی صاحبان تکنولوژی و ثروت، در یک اقتصاد جهانی بدون چهره را ندارند که در نتیجه چندجانبه گرایی «از بالا به پایین» بوجود آمده اند. در واقع، آنها خود در کنترل این شبکه های قدرتمند هستند. لذا امید چندانی به کارآمدی و راه حل ایجاد مکانیسم های مستقل آنها همانند «اینستکس» (مکانیسم مستقل برای انتقال مالی به ایران) نیست.

 

چندجانبه گرایی متعارف دو مفهوم «همکاری تکنولوژیک» و «منافع ژئوپلتیک» (بازدارندگی تهدیدات) کشورها را در منطقه خاورمیانه در تضاد آشکار قرار داده است. نتیجه این امر، ضرورت حرکت به سوی «چندجانبه گرایی منطقه ای»، یعنی نگاه به ادغام اقتصادی، سیاسی و امنیتی از «پایین به بالا» است. این روش ضمن در نظر گرفتن واقعیات میدانی سیاسی-اقتصادی جاری، با محیط پویا و متحول ژئوپلتیک منطقه ای هم سازگار است. در این رویکرد، نقش و روابط همزمان بین نهادهای ملی برای ادغام اقتصادی، ارتباطاتی و سیاسی-امنیتی، به منظور هماهنگی در دو سطح ملی و منطقه ای و سپس ورود به ادغام بین المللی حائز اهمیت بیشتری می شود. به عبارت دیگر، ادغام مثلث گونه و توجه بر پویایی های همزمان بین "جامعه"، "دولت"، و "منطقه" در مرحله اول و سپس «جامعه بین المللی» در مرحله دوم در اولویت قرار می گیرد.

 

به همین منظور، ایجاد «اجماع سیاسی» در سیاست داخلی کشورها برای اقناع عمومی در مورد منفعت ورود به همکاری های منطقه ای برای منافع ملی یک کشور بسیار حائز اهمیت می شود. به عبارت دیگر، راه موفقیت «چندجانبه گرایی منطقه ای» از تقویت سیستم های مستقل سیاسی-امنیتی و اقتصادی می گذرد. حاصل تقویت سیستم های ملی، تجمیع اقتصاد، سیاست و امنیت در قالب ملی و منطقه ای است که به دلیل جبر و اهمیت اتصال جغرافیایی و تاریخی در ایجاد ثبات و رشد اقتصادی کشورها خود اولویت اصلی روابط خارجی کشورها در جهان کنونی شده است. کاربرد این رویکرد سبب می شود که هر بازیگری سهم خود را ایفا کرده و در نتیجه، «هماهنگی» لازم برای «تجمیع» تلاش های ملی و منطقه ای برای برقراری صلح و ثبات ایجاد گردد. برای بازیگران بین المللی هم، اگر بطور واقعی خواهان ثبات و صلح منطقه ای باشند، بهترین روش حمایت از «چندجانبه گرایی منطقه ای» و پیشگیری از تهدیدات توسط خود کشورهای ملی در منطقه است. طرح «ابتکار صلح هرمز» بر همین مبنا از سوی ایران پیشنهاد شده است. ویژگی های «موضوع محوری»، «امنیت درون زا» و «فراگیر بودن» این طرح خود ترجمانی از ضرورت بکارگیری چندجانبه گرایی منطقه ای است.

 

یک مثال بارز در تداوم تنش میان ایران و عربستان سعودی توسل به چندجانبه گرایی متعارف موجود است. ایران در نتیجه تحریم های غربی که نتیجه عملکرد شبکه های قدرتمند مالی-اقتصادی و فشار آنها به دولت‌های خود است عربستان را مقصر اصلی تحریک ترامپ به سیاست فشار حداکثری یا به قول وزیر خارجه ایران، محمد جواد ظریف، «تروریسم اقتصادی» می داند و منطقا انتظار کاهش تنش با سعودی ها را منوط به توقف حمایت سعودی ها از سیاست «فشار حداکثری» ترامپ می کند. این سیاست ترامپ، خواهان فروپاشی اقتصادی و به تبع فروپاشی کشور است که ایران آن را یک «تهدید وجودی» امنیت ملی در نظر می گیرد. در مقابل، عربستان سعودی، انتقال تکنولوژی و سرمایه های غربی به ایران در نتیجه اجرای کامل اصول برجام را یک تهدید امنیت ملی از طریق بهم خوردن توازن قوا به نفع ایران در منطقه در نظر می گیرد. عربستان به خوبی واقف است که ترکیب تکنولوژی با ژئوپلتیک برتر، سایز، جمعیت و سرمایه های قوی و گسترده انسانی ایران، توازن قدرت را به نفع ایران در منطقه به هم می زند و لذا با تمام قوا خواهان پیشگیری از آن است. به واقع، تمرکز به «جهانی شدن» از نوع غربی جز تنش برای دو کشور دستاورد دیگری نداشته است. تردیدی نیست که ایران و عربستان نهایتا به دلیل «جبر جغرافیایی همسایگی» و «نگرانی مشترک» از گسترش بی ثباتی در منطقه نهایتا به توافق خواهند رسید. اما راه حل واقعی رسیدن به چنین توافقی تغییر متدولوژی و تمرکز بر چند جانبه گرایی منطقه ای است.

 


نویسنده

کیهان برزگر

کیهان برزگر رئیس سابق پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی دانشیار روابط بین‌الملل در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی می‌باشد. حوزه مطالعاتی دکتر برزگر مطالعات سیاست خارجی، مسائل خاورمیانه و خلیج فارس، روابط ایران و آمریکا، و مسائل هسته‌ای ایران است.


1.دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
2.پیام هایی که حاوی تهمت یا بی احترامی به اشخاص باشد منتشر نخواهد شد
3.پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد