تحولات سیاسی در افغانستان: نقش آفرینی کنشگران منطقه ای و چشم اندازهای آینده

نوع مطلب: مقاله

 

نویسنده: ویدا یاقوتی، عضو گروه مطالعاتی افغانستان-پاکستان

 

با خروج نیروهای آمریكا و ناتو و دستیابی سریع طالبان به شهرستان های افغانستان، دولتهای روسیه، چین و دولت های آسیای میانه بیش از هر چیز نگران هستند كه بی ثباتی افغانستان به منافع آنها در منطقه آسیب وارد کند. درست است که تلاش ها و امیدها برای صلح به طور کامل از بین نمی رود، اما روز به روز چشم انداز صلح و مذاکرات تیره تر خواهد شد. در اوایل ژوئیه، ارتش آمریكا كنترل گسترده پایگاه هوایی بگرام را به دولت افغانستان واگذار كرد. و شبانه آن را تخلیه کرد. اکنون، همسایگان افغانستان ( پاکستان، ایران، چین، هند و کشورهای آسیای میانه) از خود می پرسند؛ حفظ امنیت پس از رفتن ایالات متحده برای آنها چه میزان هزینه در بر خواهد داشت. بسیاری از تحلیلگران بر این باور هستند: دولت افغانستان می تواند ظرف شش ماه پس از عقب نشینی آمریكا سقوط كند. هم زمان با یورش های طالبان در شمال و غرب افغانستان و تصرف دهها ولسوالی (شهرستان های کوچک) و شهرهای بزرگ، که حتی در نقاطی از آن نیروهای امنیتی افغانستان اغلب بدون جنگ تسلیم شده اند. بر اساس گزارش ها طالبان اکنون کنترل مستقیم بیش از نیمی از مراکز اداری منطقه ای تحت تصرف خود را اعمال می کنند.

 

به این ترتیب، لرزه های حاصل از پیشروی طالبان در سراسر منطقه احساس می شود. درگیریهای شدید اخیر نیز تنها با فاصله چند ساعته با شهر دوشنبه، پایتخت تاجیکستان رخ داده است. شبه نظامیان طالبان مستقر در نیروهای دولتی را در «کندز»، ششمین شهر بزرگ کشور (۳۰۰هزار نفر جمعیت) محاصره کردند و سپس، پاسگاه مرزی افغانستان و تاجیکستان از شیرخان بندر را بدون هیچ گونه درگیری تصرف کردند.

 

تصرف کامل رودخانه «آمو دریا» و «پنج» توسط طالبان که افغانستان را از ازبکستان و تاجیکستان تقسیم می کند، احتمالاً طی چند هفته اتفاق می افتد. از آنجا که این تصرفات به طالبان توان و اجازه می دهد تا مرزهای بین المللی افغانستان را در امتداد این جبهه کنترل کنند و همین عامل موجب می شود سیل پناهندگان از افغانستان به آسیای میانه و سپس روسیه و اروپا به شدت افزایش یابد روسیه پس از حمایت مخفیانه از طالبان به عنوان ابزاری برای تضعیف تلاش های جنگی ایالات متحده، اکنون از بی ثباتی گسترده تر در آسیای میانه و فراتر از آن می ترسد. در اين گزارش تلاش خواهد شد از چشم اندازي راهبردي، نقش آفرینی کنشگران منطقه ای ( روسیه، چین، پاکستان، ایران و هند) و آینده سیاسی افغانستان مورد تحليل قرار گيرد.

 

همان طور که ایالات متحده پس از ۲۰ سال افغانستان را ترک می کند، عدم دستیابی به یک نقطه مشترک سیاسی بین گروه های درگیر ممکن است منجر به ایجاد هرج و مرج شود. ایجاد یک کشور چند قومی در خطوط لیبرال-دموکراتیک به دلیل عدم توانایی نخبگان حاکم افغانستان در هماهنگی عقاید دینی - اسلامی، تنوع قومی، ملی گرایی و مدرنیته در این کشور تقریبا غیرممکن است. اگرچه تغییرات اندک اما مثبتی از سال ۲۰۰۱ به بعد در افغانستان رخ داده است، مانند انتخابات منظم، پیشرفت آهسته در زیرساخت ها، آموزش و مراقبت های بهداشتی؛ توانمندسازی زنان و ایجاد یک نیروی نظامی آموزش دیده ملی و هرچند این دستاوردها گسترده نیست و اغلب در شهرهای بزرگ قابل مشاهده است اما از بین رفتن این دستاوردهای هرچند اندک به راحتی قابل بازگشت نیست.

 

واقعیت تلخ این است که افغانستان هم چنان کشوری جنگ زده است که با آینده ای نامشخص روبرو است. آینده ای مملو از خشونت تروریستی، بی ثباتی سیاسی، فساد دولتی، قاچاق مواد مخدر و شورش های محلی است. وضعیت امنیتی چنان ناامیدکننده است که دولت افغانستان شروع به جمع آوری شبه نظامیان محلی کرده است. افغانستان نه یک دموکراسی ریشه دار است و نه کشوری است که مرزهای بین المللی خود را کنترل کند. بنابراین عقب نشینی کامل ارتش ایالات متحده آمریکا را به همدست طالبان تبدیل کرده و باعث ظهور و قدرت یابی مجدد تروریسم جهانی خواهد شد. به این ترتیب، افغانستان تقریباً بیش از آنکه درگیر مذاکرات صلح و حل و فصل اختلافات شود، در ماه های آینده با جنگ و درگیری مواجه است. عدم پیشرفت در گفتگوهای صلح و تقسیم قدرت درون افغانی از یکسو نشان دهنده تمایل دولت برای دستیابی به قدرت و از سوی دیگر هدف طالبان از ایجاد امارت اسلامی است.

 

خروج نهايي ارتش آمریكا از افغانستان تا پايان ماه سپتامبر، به احتمال زیاد رقابت میان قدرت های منطقه را برای ترسیم آینده آن كشور تشدید خواهد كرد. در واقع، قدرت های منطقه در رابطه با این که در افغانستان و آسیای میانه چه منافعی دارند و چگونه ممکن است در مسیر آینده منطقه، خوب یا بد، سهیم شوند طرح و برنامه های آتی را در دستور کار خود قرار خواهند داد. روسیه، چین، پاکستان ایران و هند، در صدر این لیست قرار دارند. از نگاه روسیه و ایران طالبان امروز همانند طالبان دهه ۱۹۹۰ نیست و می توان با آنها وارد گفتگو شد. این تغییر در نگرش های احتمالی کشورهای منطقه نسبت به طالبان از رفتارهای اخیر طالبان و گفتگوهای جاری آنها با مقامات ایران و روسیه ناشی می شود. به این ترتیب، برخلاف دهه۱۹۹۰، چین نیز احتمالاً در مرحله خروج پس از آمریکا به طور قابل توجهی در افغانستان درگیر خواهد شد.

 

به همین ترتیب، چین پس از یک انعطاف محدود با طالبان، اکنون از بی ثباتی بیشتر منطقه که ناشی از خروج نظامی ایالات متحده است، ترس دارد. امروز باید پذیرفت طالبان احیا شده و همین امر، علاوه بر ایجاد اختلال در طرح یک کمربند یک جاده تحت پوشش اوراسیا، می توانند تهدیدهای افراط گرایان اسلامگرا را در «سین کیانگ» غربی چین دوباره فعال کنند. با اینکه چین، مانند ایران و هند، آینده افغانستان را به محاق رفته و در انزوا نمی داند و با توجه به خصوصیت منحصر به فرد چینی ها در فرصت سازی و داشتن طرح و برنامه مشخص به آینده این منطقه با شک و تردید نگاه نمی کند. در واقع بخشی از منافع بیشتر آن و پویایی در منطقه گسترده تر آسیای میانه را در نظر می گیرد و قطعا برای تحولات منطقه اهداف مشخصی از ابتدا در برنامه خود قرار داده اند. اما در مسئله افغانستان به شدت «محافظه کارانه» و با دقت عمل خواهد کرد. با توجه به طرح های توسعه ای چین برای تعمیق روابط تجاری، سرمایه گذاری و زیرساختی خود در سراسر اوراسیا، این چشم انداز شانس این را که به واقعیت تبدیل شود پیدا می کند. اما در درجه نخست برای چین، صلح باید بیش از هر چیز در افغانستان حاکم باشد. این در حالی است که یکی از اهداف آمریکا از خروج ایجاد هزینه برای سایر کشورها در مسئله امنیت افغانستان است و درگیر کردن چین در این منطقه میتواند تاحدودی سرعت عمل چین و روسیه را برای ایجاد کمربند آسیای میانه کاهش دهد.

 

در بحران افغانستان، روسیه، که در واقع یکی از طرفین اصلی این روند است "به استثنای ترکمنستان، کشوری بی طرف اما «موثر در آینده» که با افغانستان هم مرز است"، روسیه با همه کشورهای آسیای میانه دارای روابط دیپلماتیک و تجاری است. قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان اعضای سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO)، اتحاد دفاعی و امنیتی جمهوری های شوروی سابق به رهبری روسیه هستند. یکی از دیگر اهداف عمده سازمان پیمان امنیت دسته‌جمعی، محدود کردن زمینه گسترش سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و نفوذ ایالات متحده آمریکا در حوزه کشورهای همسایه و متحدان پیشینِ آن است. و دولت روسیه می‌خواست بازیگر اصلی در منطقه آسیای میانه و قفقاز باشد.

 

روسیه مدت هاست به فکر حضور افراط گرایان اسلامگرا در نزدیکی مرزهای خود یا در مناطق مجاور آن است دلیلی که در گذشته بر مبنای آن با ایالات متحده همکاری نیز کرده است. برای مثال در افغانستان در اوایل سال ۲۰۰۰ و در سوریه در سال ۲۰۱۵ مبارزات خود را برای کاهش این خطر آغاز کرده بود. برای همه این ها، در سال های اخیر بیشتر فضای پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در کنار مرزهای روسیه آنچه مسکو آن را «خطر مرزهای خارجی» می نامد، شعله ور است: جنگ در شرق اوکراین، بی ثباتی در بلاروس، جنگ بین ارمنستان و آذربایجان بر سر ناگورنو- قره باغ و آشفتگی در قرقیزستان. بنابراین چشم انداز بازگشت طالبان به قدرت و به دست گرفتن کامل قدرت یکی دیگر از نگرانی های جدی کرملین است. هرچند روسیه برای تقویت موقعیت ژئوپلیتیک خود و یک نقطه عطف برای چانه زنی در رابطه با آمریکا در آینده به افغانستان نیاز دارد، اما حتی الامکان از درگیر شدن کامل در بحران افغانستان و کمک به قدرت یابی کامل طالبان پرهیز خواهد کرد، در این شرایطی که هیاتی از «جناح سیاسی» طالبان از دوحه به مسکو سفر کرده بودند تا با مقامات ارشد روسیه گفتگو کند. در رسانه های اجتماعی روسیه، این بازدید به سرعت به یک واکنش گسترده بدل شد. طالبان از اوایل سال ۲۰۰۰ به عنوان یک «سازمان تروریستی» در روسیه شناخته شده اند و افکار عمومی و رسانه ها در مورد علل قانونی و میزبانی رسمی این رویداد آنها را تحت فشار قرار دادهاند. توجه رسانه های روسیه، به این نکته جلب شده است که در نشست ها گروه طالبان همیشه از واژه «امارت اسلامی» در مقابل «جمهوری اسلامی» که افغانستان امروز است، استفاده کرده اند و این را به عنوان نشانه ای واضح از چشم انداز آنها در مورد مشارکت در قدرت در نظر گرفته اند و معتقدند در طول این نشست ها تلاش طالبان این بوده که با استفاده از عبارت (امارت اسلامی) خود را « طرف پیروز» و در مقابل «طرف شکست خورده» را (دولت افغانستان) را نشان دهد.

 

به نظر می رسد که تاکتیک های فعلی طالبان در چند محور خلاصه می شود: در حالی که بر سر برخی مناطق افغانستان با نیروهای دولت افغانستان در حال جنگ هستند و بر سر کنترل مناطق دیگر مذاکره می کنند، آنها به دنبال مشروعیت بین المللی و سازش در برابر قدرتهای بزرگ هستند. به نظر می رسد که در مورد دوم با این واقعیت روبرو شده است که بازگشت طالبان به قدرت بسیار  محتمل است، چه کسی آن را دوست داشته باشد و چه نخواهد، و سیاستمداران و رهبران کشورهای کلیدی روسیه، چین و ایران در حال مذاکره با طالبان برای تأمین منافع خود و ترسیم خطوط قرمز خود هستند. نکته قابل توجه، در همان روز گروهی از طالبان در حال مذاکره با روس ها بودند، گروه دیگری در حال گفتگو با ایرانیان بود. روسها از قبل نگرانی های اصلی روسیه را در قبال بحران افغانستان در این مرحله اعلام کرده اند. که شامل چهار مورد عمده است: ۱. گسترش احتمالی بی ثباتی از افغانستان به آسیای میانه. ۲. تهدید داعش و ظهور تروریست برای روسیه و متحدانش در آسیای مرکزی.۳. قاچاق مواد مخدر؛ و امنیت نمایندگی های دیپلماتیک و کنسولی کشور.

 

طالبان در محور این گفتگوها در روسیه تلاش کردند تا اطمینان خاطر را در مورد هر چهار مورد ارائه دهند به این ترتیب که: ۱. قوانین مرزی کشورهای آسیای میانه را نقض نخواهند کرد. ۲. تضمین می دهند امنیت نمایندگی های دیپلماتیک و کنسولگری کشورهای خارجی در افغانستان را حفظ نمایند. ۳. آنها همچنین به ریشه کن کردن تولید مواد مخدر در افغانستان متعهد شدند و اطمینان خواهند داد؛ برای جلوگیری از تهدید داعش در افغانستان قاطع و مصمم هستند.

هرچند این تعهدات از سوی طالبان با وجود آنکه بخش بزرگی از درآمد و شغل اعضای این گروه از طریق قاچاق مواد مخدر و سلاح تامین می شود کمی دور از ذهن به نظر میرسد اما قطعا مسکو به یک «تعهد کلامی» از سوی طالبان بسنده نخواهد کرد. در عمل آشکار است؛ ثبات در آسیای میانه، امنیت مرزهای جنوبی روسیه و همچنین گسترش ایدئولوژی های افراطی همه مواردی هستند که پوتین همیشه وقت، منابع و توان لازم برای پرداختن به آنها را دارد. این امر در حال حاضر بیش از گذشته صادق است که ارتش روسیه امکانات بسیار بیشتری نسبت به شوروی برای مقابله با طالبان بدون دخالت مستقیم در کشور داشته است. بنابراین، به نظر میرسد که در مسکو بیشتر از اینکه در مورد صلح افغانستان صحبت شود، بحث درباره تعیین خطوط قرمز بوده است. روسیه ممکن است به تشکیل یک حکومت اسلامی در نزدیکی متحدان خود تمایلی نداشته باشد، اما مادامی که برنامه طالبان در سطح داخلی (افغانستان) باشد و مانند داعش تهدید جهانی نباشد، و تمرکز آنها بر وضع قوانین شرع در افغانستان است هرچقدر هم که بد باشد برای داخل افغانستان است. و سرویس های اطلاعاتی روسیه همچنان مشغول رصد اوضاع خواهد بود، و ردیابی احتمال افزایش نفوذ اسلامگرایان در آسیای میانه و روسیه و کنترل برای قاچاق مواد مخدر در دستور کار قرار دارد. بنابراین این سازوکار در حال حاضر میتواند گزینه بهتری نسبت به درگیری نظامی در این کشور بدون اهداف سیاسی مشخص و هزینه های بالقوه آن برای مسکو باشد.

 

سیاست چین در افغانستان؛ تلاش برای کاهش خطاهای استراتژیک در میانه خروج آمریکا: چین، برای کار با همه ذی نفعان افغانستان، از جمله پاکستان در جهت پیشبرد گفتگوهای صلح و میانجی گری، گفتگوی درون افغانی در زمان مناسب، تلاش میکند و تاکنون نقش میانجی را بازی کرده است. در ادامه چین امیدوار است كه پاکستان همچنان از مزایای خود به عنوان همسایه استراتژیک افغانستان خوبی استفاده كند و تلاش های جدید و سازندهای در ایجاد ثبات در افغانستان داشته باشد. و در مقابل از طرف افغانستانی میخواهد به صداقت و مشارکت پاکستان دید مثبتی داشته باشد."این سخنان نشان میدهد که چین اهمیت ایجاد پل ارتباطی برای حل اختلافات میان افغانستان و پاکستان را تشخیص داده و خود را برای این منظور نقش واسطه می بیند". تا به امروز، چین تا حد زیادی به پاکستان برای انجام سیاست های مربوط به بحران افغانستان اعتماد کرده است. چین از نقش سیاسی آینده طالبان به عنوان یک طرف قدرت هراسی ندارد، اما از احتمال بیثباتی در افغانستان پس از خروج ایالات متحده از ایالات متحده ترس دارد. نگرانی اصلی پکن در افغانستان پس از خروج آمریکا، این است که تجزیه طلبان اویغور و جنبش استقلال ترکستان شرقی (ETIM) ممکن است یک پناهگاه امن در کشور پیدا کنند. بنابراین همه کشورهای منطقه از ایده صلح و راهحل سیاسی درگیریها در افغانستان حمایت می کنند، اما چین و سایر کشورها تمایلی به انجام مداخله منطقه ای برای تثبیت صلح ندارند.

 

این احتمال وجود دارد علیرغم میل چین، افغانستان به نبردگاه منطقه ای برای توازن قدرت جهانی تبدیل شود. دقیقا همان هدفی که ایالات متحده دنبال میکند. به این دلیل که بسیاری از چالشهای افغانستان، كه معمولاً داخلی تلقی می شوند، در واقع دارای ماهیت منطقه ای نیز هستند، و لزوماً با استراتژیها و همکاریهای منطقه ای رفع خواهد شد. اگر درک تحولات تاریخی راهنما و مکمل استراتژی های پیشروی چین باشد، پکن احتمالاً حداقل در کوتاه مدت، برای تصمیم گیری نهایی خود به سناریوهای موجود، به پاکستان اعتماد خواهد کرد. اگرچه پاکستان روند تنظیم مجدد روابط خود با دولت بایدن را آغاز کرده است، اما در صورت عدم توافق اختلافات واشنگتن و پکن در امور افغانستان، و فشار ایالات متحده به پاکستان برای همکاری در استقرار پایگاه هوایی در خاک پاکستان در این مرحله، پاکستان احتمالاً وزنه سیاستی خود را پشت سر چین قرار میدهد. اگرچه ساده است اگر تصور کنیم منافع چین و پاکستان در مسئله افغانستان کاملاً یکسان شده اند، اما نمی توان یک همگرایی رو به رشد را که ممکن است منجر به تعامل عمیق تر بین پکن و اسلام آباد پس از عقب نشینی آمریکا شود، کاملا رد کرد. هرچند نتیجه گیری در این مورد نباید عجولانه باشد چراکه این روند ممکن است در میانه راه تغییر مسیر دهد.

 

در سیاست و رویکرد احتمالی چین به موضوع افغانستان با توجه به منافع پاکستان می توان دریافت، منافع اقتصادی پکن به طور کلی با جاه طلبی های اعلام شده از سوی پاکستان برای تبدیل شدن به یک قطب تجاری منطقه ای هماهنگ است. اما تا آنجا که به ابعاد سیاسی مربوط می شود، به نظر می رسد چین متقاعد شده است که پاکستان پس از خروج نیروهای آمریکایی نقشی اساسی در ایجاد ثبات در افغانستان دارد. در مرحله بعدی منافع در حال تحول پاکستان در افغانستان قابل توجه است. و چین از این واقعیت غافل نیست که پاکستان برای پیشبرد منافع خود با طرفهای درگیر در افغانستان بازی میکند، بنابراین احساس میکند که نفوذ پاکستان در افغانستان را نمیتوان نادیده گرفت و منافع آن باید تأمین شود.

 

برای چین چگونگی شکل دهی خط مشی سیاست های پاکستان در افغانستان، از جمله بحث در مورد تهدیدات مشترک هند و نقش تسهیل کنندگی پاکستان حائز اهمیت ویژه است. بعلاوه یکی دیگر از چالشهای چین در مورد انعطاف پذیری بالقوه آمریکا پس از رهایی از بحران افغانستان است. مورد بعدی نگرانی عمیق پاکستان است اتحاد «تحریک طالبان پاکستان» (TTP) با جدایی طلبان بلوچ است که مانع بزرگ روند صلح افغانستان در حل و فصل اختلافات نظر پاکستان و افغانستان است. بنابراین مثلث چین-هند-پاکستان همچنان دارای یک گسل عمده منطقه ای و تأثیرگذار بر چشم اندازهای ثبات در افغانستان است.

 

ناتوانی دولت افغانستان در یافتن راه حل سیاسی با طالبان منبع درگیری طولانی مدت با اثرات جبران ناپذیر است در نتیجه، مبارزات دو دهه ای به رهبری ایالات متحده در افغانستان به تدریج به یک مسابقه ژئوپلیتیک در منطقه تبدیل شده است. در بحبوحه تقابل استراتژیک ایالات متحده و چین، خروج ایالات متحده از افغانستان می تواند عواقب شدیدی برای کشورهای جنوب و آسیای مرکزی و همسایگان افغانستان داشته باشد. برای ایران، آنچه امروز در تحولات افغانستان حائز اهمیت است وجود یک نگاه دقیق در چارچوب سیاسی، امنیتی، جغرافیایی و فرهنگی است که برای این کار در درجه اول باید سطح تحلیل را بر مبنای ملاحظات زمانی در سه دوره (گذشته، حال و آینده افغانستان) مورد توجه قرار داد. و در هر دوره تحولات و رخدادهای آن را بر مبنای ارزیابی جریانهای سیاسی نقاط اشتراک و اختلافات موجود میان آنها را بررسی کرد. اگرچه رویکرد تهران در مسئله افغانستان همواره امنیت محور است، اما به سختی میتوان مطمئن شد که در بلندمدت این رویکرد غیر قابل تغییر باشد. در واقع، از زمان مداخله نظامی ایالات متحده در افغانستان در سال ۲۰۰۱، در این دوره روابط تهران و کابل مقدار قابل توجهی نوسان داشته است. ایران در مسئله افغانستان با در نظر گرفتن عمق استراتژیکی خود ملاحظات مختلفی دارد مانند:

 

پیامدهای احتمالی روابط با طالبان افغانستان

موضع گیری در مورد آنچه به عنوان اتحاد جبهه عربستان سعودی، ایالات متحده و پاکستان در افغانستان با ظهور طالبان قدرتمند تصور میشود.

زمینه سازی برای حفظ اشتراکات فرهنگی در آیندة سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در صورت تغییرو تحولات سیاسی در افغانستان، از جمله روی کار آمدن احتمالی رادیکالیسم.

نگرانیهای امنیتی مشروع در برابر ماجراجویی کشورهای عربی و خیزش دوباره گروههای تروریستی.

تأمین امنیت آبی و کاهش خطرات احتمالی بحران ناشی از خشکسالی.

همجواری جغرافیایی ایران و افغانستان، روابط زبانی، دینی، قومی علاوه بر تاریخ و فرهنگ مشترک قابل توجه، ایران را به یک متحد ضروری برای افغانستان تبدیل میکند. بنابراین رویکرد ایران در مسئله افغانستان باید با هدف تأمین منافع ملی برای دستیابی به یک برنامه هدفمند باشد. ایران نیز مانند روسیه، چین و پاکستان و سایر کشورها باید با حساسیت بیشتری نسبت به تعیین خطوط قرمز خود، برای طرفین درگیر در افغانستان، خواسته های خود را مطرح سازد. و در این مسئله هوشمندانه در جهت منافع ملی و سنجش فرصتها و چالش های موجود متناسب با آنها اقدام کند.

 

جهت ارجاع علمی؛ ویدا یاقوتی، " تحولات سیاسی در افغانستان: نقش آفرینی کنشگران منطقه ای و چشم اندازهای آینده "، تاریخ انتشار؛ ۱۴۰۰/۴/۲۸


نویسنده

ویدا یاقوتی (دبیر گروه افپاک)

در تاریخ شنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۱ نشست تخصصی گروه مطالعات جامعه و سیاست خارجی افپاک تحت عنوان «جنگ قدرت در پاکستان: ابعاد و پیامدها» با حضور دکتر عبدالرضا فرجی راد استاد ژئوپلیتیک دانشگاه و سفیر سابق ایران در نروژ و مجارستان و دکتر نوذر شفیعی استاد علوم سیاسی دانشگاه و مدیر گروه افپاک مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه برگزار شد.


1.دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
2.پیام هایی که حاوی تهمت یا بی احترامی به اشخاص باشد منتشر نخواهد شد
3.پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد