پنجمین نشست گروه مطالعات هیدروپلیتیک

هیدروپلیتیک ایران و افغانستان: یک تحلیل سیستمی، یک راهکار سازنده

نوع مطلب: گزارش

 

پنجمین نشست گروه مطالعاتی هیدروپلیتیک؛ مرکز پژوهش‌های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه روز پنجشنبه 31 تیرماه ۱۴۰۰ با عنوان «هیدروپلیتیک ایران و افغانستان: یک تحلیل سیستمی، یک راهکار سازنده» با ارائه دكتر محمد رضا شهبازبگيان (عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس و رئیس انجمن هیدروپلیتیک ایران)، دکتر قدیر نصری (رئیس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه) و دکتر حسین ربیعی (مدیر گروه مطالعاتی هیدروپلیتیک) و جمعی از اساتید، پژوهشگران و دانشجویان برگزار شد.

دکتر شهبازبگیان در این نشست با ارائه یک راهکار جدید و با تلحیل سیستمی به دنبال حل مسئله آب ایران و افغانستان بود که در ادامه متن سخنرانی ایشان را می‌خوانیم.

مسئله آب در شرق کشور از حساسیت زیادی برخوردار است و بیشتر صحبت‌هایی که در شرق کشور به عنوان راهکار ارائه می‌شود دچار تکرار شده است و به سمتی پیش می‌رویم که شاید نورآوری لازم در این زمینه وجود نداشته باشد. بنابراین تلاش من این است که از تکرار پرهیز کرده و روشی نو ارائه کنم.

ما طی تحقیقات خود در سال 2016 نظریه "هیدروپلیتیک خودسامان" وارد ادبیات مربوط به مطالعات آب های مرزی کردیم.

در تعریف الهانس هیدروپلیتیک، "علم مطالعه سیستماتیک تنش‌ها و همکاری‌ها بین دولت‌هایی که منابع آب مشترک دارند" است. در اینجا به وضوع از همکاری و تنش صحبت شده است. اجماع نسبتا خوبی بر روی این تعریف آقای الهانس وجود دارد. در سطح دنیا 2 نظریه بسیار مهم در حوزه هیدروپلیتیک وجود دارد. نظریه اول hydropolitical security complex است که افرادی مانند آقای شولز طرفدار این نظریه هستند و گاها دیده می‌شود که متخصصینی مانند پیتر گلیک و پیتر‌هاگت مطالعاتی را منتشر می‌کنند که منابع آب مشترک منبع بروز تنش در یک منطقه است. نظریه بعدی نیز hydropolitical complex است که در مقابل نظریه قبلی بوده و منابع آب مشترک را مایه همکاری می‌داند. بر اساس این دو نظریه بزرگ که مطرح بود نظریه hydropolitical Drivers توسط آنتونی تورتون مطرح شد. تورتون در این نظریه مطرح می‌کند که یک سری نیروهای محرک در طول زمان فعالیت می‌کنند و اینها هستند که وضعیت هیدروپلیتیک (situation hydropolitic‌) را تعیین می‌کنند که به سمت تنش یا همکاری در حال حرکت است. ایشان این نظریه را در حوزه آبریز اوکاوانگو در آفریقای جنوبی استخراج کرد که به لحاظ شباهت با حوزه آبریز هیرمند ما با آقای تورتون مطالعاتی انجام دادیم که منجر به ارائه hydropolitical self-Organization Theory شد.

ما برای طرح self-Organization Theory از دانش بیولوژی الهام گرفتیم. علمی به نام self-Organization به معنای خود-سامانده یا خود-سامان می‌گوید یک سلول یا واحد زنده با اینکه در طول زمان همان سلول یا واحد زنده است اما پیچیدگی آن بیشتر می‌شود و قابلیت وفق پیدا کردن با شرایط را دارد. در واقع یک سلول در زمان T1 بسیار پیچیده‌تر از همان سلول در زمان T است. بر این اساس ما این را در نظر گرفتیم که مسئله ایران و افغانستان در حوزه هیرمند از مکانیسم self-Organiz تبعیت می‌کند و با این hydropolitical Drivers وضعیت هیدروپلیتیک را به سمت همکاری یا تنش هدایت می‌کند و ما تلاش کردیم این رابطه را کشف کنیم.

 

در تعریف رودخانه مرزی، گفته می‌شود که رودخانه ای که مرز کشورها را تشکیل دهد یا حداقل از دو کشور عبور کند رودخانه فرامرزی یا Transbondary rivers است.

 

 

 در ایران ما 6 رودخانه فرامرزی داریم که رودخانه‌های فرامرزی شرق کشور یعنی هیرمند و هریرود برای ما بسیار مهم است چرا که در این حوزه ما کشور پایین دست و وابسته هستیم و مسئله ما در واقع بخش سیستان است که بدنه آبی‌ هامون‌ها و رودخانه سیستان را در خود جای داده و به هر حال معیشت منطقه به آن وابسته است.

 

 

رودخانه هيرمند از دو سرشاخه اصلي هيرمند و ارغندآب در افغانستان سرچشمه می‌گيـرد و پس از ورود به مرز ايران به دو شاخه پريان مشترك و سیستان تقسيم مي‌شود. از تاسیسات اصلي رودخانه هيرمند در كشور افغانستان سد كجكي و سد ارغنداب و از تأسيسات مهم ايـن رودخانه در کشور ایران می‌توان به سه مخزن چاه‌نيمه، سد كهك، سد زهك و سد سيستان كـه همگی بر روی رودخانه سیستان است اشاره کرد.

 

 

شکل بالا شکل شماتیک رودخانه هیرمند از از افغانستان تا انتهای آن در‌ هامون است. رودخانه هیرمند از کوهای هندوکش در افغانستان سرچشمه می‌گیرد. 90 درصد آورده این رودخانه مربوط به ذوب برف است و با پیوستن دو شاخه هلمند و ارغنداب تشکیل می‌شود و به سمت ایران حرکت می‌کند. طبق معاهده 1972 ما 820 میلیون متر مکعب در سال و معائدل 26 مترمعکب در ثانیه حق آبه ما از هیرمند است. این حق آبه به سمت ما می‌آید ومقداری از آن به سمت‌ هامون پوزک در بالا می‌رود. در سال‌های پر آب این سه‌ هامون به هم می‌پیوندند و در مواقعی بسیار نادر به تالاب گود زره در افغانستان سرریز می‌شوند.

تالاب گود زره، تالاب آب شور بوده و هر آبی که وارد این تالاب شود از بین می‌رود و کارکرد محیط زیستی هم ندارد. در حال حاضر سرریز آب از‌ هامون به سمت گودزره وجود ندارد. هرچند این امکان وجود دارد که دولت افغانستان به صورت مستقیم آب را به سمت گود زره هدایت کند.

 

 

وابستگی هر دو کشور به دریاچه‌ هامون مشخص است. هرچند وابستگی ایران بیشتر است اما از آنجایی که ‌ هامون یک دریاچه بین المللی است، حق آبه ان بسیار مهم است. هرچند حق آبه 820 میلیون مترمکعب اصلا جوابگوی نیاز این تالاب نیست. ما تنها 160 میلیون مترمکعب در سمت ایران تبخیر داریم. بنابراین لازم است که حداقل حق آبه‌ هامون داده شود.

تئوری hydropolitical Driverer که ما تئوری self-Organiz را بر اساس آن ارائه کردیم، بیان می­دارد که در تاریخ منطقه دو نقطه کریتیکال (Critical) را مد نظر قرار دهیم که ما در تاریخ افغانستان دو نقطه کریتیکال 1857 و 1972 میلادی را شناسایی کردیم. چرا که این دو تاریخ برای ما مهم است. در تاریخ اول افغانستان از ایران جدا شد و در تاریخ دوم ما آخرین معاهده را منعقد کردیم. در طی این مدت درایورهایی را شناسایی کردیم که در مهار آب از سوی افغانستان اثرگذار هستند. این سیر زمانی معاهداتی است که از زمان جدایی افغانستان از ایران تا بستن آخرین معاهده رخ داده است. در این مطالعه درایورهای مختلف محیط زیستی، کشاورزی و توسعه را استخراج کردیم.

 

 

 

ما به این نکته رسیدیم که مسئله مهار آب در افغانستان، مستقل از بحث نیاز به آب است. شکل پایین این مسئله را تایید می‌کند. نمودار بالا، نمودار مشاهداتی تخلیه سالانه آب است. خط آبی رنگ جریان طبیعی آب هیرمند را اندازه گیری کرده است و خط قرمز رنگ ورودی آب به ایران را نشان می‌دهد. نمودار پایین نیز سطح زیر کشت در افغانستان است. این نمودار نشان می‌دهد که بین سال‌های 1964 تا 1965 منابع آب افغانستان خیلی زیاد شده است، سطح زیر کشت هم ثابت بوده اما منابع آب ورودی به ایران کاهش پیدا کرده است. برعکس مورد دیگری را داریم که سطح آب کاهش پیدا کرده، سطح زیر کشت نیز زیاد شده است اما آب وارد شده به ایران افزایش داشته است. این نشان می‌دهد که مهار آب در افغانستان مستقل از نیاز افغانستان است.

 

 

این مسئله با حساب سرانگشتی قابل محاسبه نیست و ما باید قبول کنیم که مهار آب در برخی از نقاط تاریخی وابسته به نیاز آب افغانستان نبوده است. این مسئله نقطه عطفی بود که ما تعریفی به نام Negotiabel water یا آب قابل مذاکره ارائه دهیم. در تعریف اینگونه گفته می‌شود که آب قابل مذاکره آبی است که کشور بالادست می‌تواند آن را کنترل کند اما نیازی به آن ندارد.