ظرفیت شکننده چین به مثابه تکیه گاه سیاست خارجی ایران

نوع مطلب: مقاله

 

نویسنده: علی عیدی پور، عضو گروه مسایل استراتژیک خاورمیانه

 

در هر نظام بین المللی دولتهایی که از نظم و نظام موجود ناراضی هستند، استراتژی تجدیدنظر طلبی را در دستور کار خود قرار می دهند تا نظم و نظامی مطابق با خواست و آرمان خود را مستقر سازند.جمهوری اسلامی ایرانِ ناراضی از نظم موجود نیز از زمان شکل گیری،جهت گیری تجدید نظرطلبانه را در سیاست خارجی خود در پیش گرفت، اما این استراتژی نه تنها به نظم مورد نظر نینجامید بلکه باعث آسیب پذیری‌هایی برای کشور شده است.

اتخاذ استراتژی تجدیدنظرطلبانه در برابر نظم مستقر نیازمند برخورداری از توان مادی لازم است تا از آن طریق بتوان در برابر نظم مستقر ایستاد و آن را به چالش کشید یا حتی نظمی در برابر آن ایجادکرد.جمهوری اسلامی از بدو تاسیس تا کنون فاقد فاکتورهای مادی لازم برای پیشبرد سیاست خارجی تجدیدنظرطلبانه خود بوده است. در این میان مهمترین فاکتور مورد نیاز،در مرحله اول توان اقتصادی است که در مراحل بعدی باید قابلیت ترجمه شدن در عرصه های تکنولوژی و نظامی را داشته باشد.این عدم برخورداری از توانایی های مادی،موجب شده که اهداف و ابزارهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی با یکدیگر همخوانی نداشته باشند.به عبارت بهتر، ایران اهدافی را در دستور کار سیاست خارجی خود گنجانده که ابزارهای لازم برای دستیابی به آنها را ندارد و این نشان دهنده عدم واقع بینی در سیاست خارجی و نسبت به نظام بین الملل است.

پافشاری در مخالفت با نظم و نظام موجود در قالب سیاست«آمریکا ستیزی»باعث رویارویی جمهوری اسلامی با آمریکا و متحدان آن و نزدیکی به کشورهای ناراضی از نظم موجود همانند روسیه و چین در قالب سیاست«نگاه به شرق»شده است. پیامد سیاست«آمریکا ستیزی» در قالب تحریم های همه جانبه آمریکا،اقتصاد ایران را به چالش کشیده و تبعات سیاسی و اجتماعی گوناگونی را به جامعه تحمیل کرده است. بنابراین جمهوری اسلامی با اتخاذ سیاست«نگاه به شرق» سعی در جبران آسیب پذیری‌های ناشی از سیاست«آمریکاستیزی» دارد. اینک این سوال اساسی مطرح است که آیا روسیه و چین توان و اراده لازم برای جبران آسیب پذیری‌های ناشی از سیاست خارجی ایران را دارند؟

  • اتخاذ سیاست«نگاه به شرق»از سوی تصمیم گیران جمهوری اسلامی این استدلال است که چین و روسیه در آینده،نظمی در برابر نظم بین المللی موجود تشکیل می دهند و ایران با قرار گرفتن در اردوگاه این نظم،هم می تواند از فشارهای آمریکا علیه خود بکاهد و هم به عنوان بازیگری کلیدی در نظم چینی-روسی ایفای نقش نماید. نکته ای که نخبگان سیاسی کشورمان نادیده گرفته اند این است که خود چین و روسیه در یک نظم بین المللی حضور دارند که در آن قدرتهای بزرگ جهانی بر سر منافع مشترک چانه زنی می کنند.

همان‌گونه که اشاره شد، ایجاد نظم،مستلزم داشتن توانایی های اقتصادی،تکنولوژیک و نظامی است.شرایط فعلی روسیه نشان دهنده این است که این کشور در دو زمینه اقتصادی و تکنولوژیک به شدت دچار ضعف است. صرف نظر از سلاح های هسته ای و جغرافیای کلان سیاسی روسیه،این کشور توانایی مادی لازم برای برقراری یک نظم موثر را ندارد.در زمان اتحاد جماهیر شوروی نیز این کشور به عنوان یک ابرقدرت توسعه‌نیافته شناخته می شد.در زمان حاضر نیز توانایی های روسیه به‌ویژه در زمینه اقتصادی و تکنولوژیک با چالش‌های جدی مواجه است و از این‌رو، ارتقای روسیه به جایگاه ابرقدرتی و احراز موقعیت تاریخی اتحاد شوروی با تردیدهایی مواجه است. آنچه مسلم به نظر می‌رسد آن است که روسیه در منطقه قفقاز وآسیای میانه قادر به ایفای نقشی جدی است نه فراتر از آن. شایان ذکر است که چالش‌گری روسیه در برابر امریکا به‌ویژه از منظر توانمندی سخت‌افزاریِ نظامی و سایبری موضوع تأمل‌برانگیزیست.

چین اما شرایط متفاوتی نسبت به روسیه دارد.رشد اقتصادی بی نظیر چین علاوه بر این که این کشور را به دومین اقتصاد جهان تبدیل کرده، پتانسیل تکنولوژیک و نظامی این کشور را نیز افزایش داده است.اما آیا چین می تواند نظمی بین المللی ایجاد کند؟

در خصوص چین باید به دو نکته مهم دقت داشت.اول اینکه همه اشکال توسعه سرمایه داری تا اندازه ای با یک الگوی موفقیت و شکست همراه هستند.هیچ دلیلی وجود ندارد که تصور کنیم رشد اقتصادی چین برای مدت زمانی طولانی ادامه داشته باشد،پس باید منتظر دوره هایی از وقفه و آشفتگی در روند رشد اقتصادی این کشور باشیم.نکته بعدی،رابطه چین با منطقه اش است که اساسی ترین مورد برای کسب جایگاه ابرقدرتی و ایجاد نظمی بین المللی است.اگر چین تسلط موثر خود را بر همسایگانش به منصه ظهور برساند،می تواند خودش را به عنوان قدرت برتر آسیای شرقی جا بیندازد و بدین ترتیب مسیر احراز جایگاه ابرقدرتی اش را هموار کند.

هرچند چین در شرق آسیا از نفوذ بالایی برخوردار است اما به نظر نمی رسد که بتواند بر این منطقه سلطه یابد. سه مانع اصلی برای تسلط چین در شرق آسیا وجود دارد.اولین مانع،همسایگان چین از جمله ژاپن،کره جنوبی و هند هستند.ژاپن و کره جنوبی هردو قدرت های اقتصادی بزرگی هستند که توانایی بالقوه دست یابی به سلاح هسته ای را نیز دارند.چنانچه چین قصد سلطه بر آسیای شرقی را داشته باشد ناگزیر از سلطه براین دو کشور است و قطعا ژاپن و کره جنوبی در برابر این اقدام چین واکنش نشان خواهند داد.از سوی دیگر،هند دومین کشور پرجمعیت جهان که دارای سلاح هسته ای است و اقتصاد رو به رشدی دارد نیز مانع جدی برای تسلط چین بر شرق آسیا است. سلطه منطقه ای چین در آسیای شرقی به معنای از دست رفتن موقعیت هند برای تکیه زدن بر کرسی قدرت بزرگ منطقه ای در آسیای جنوبی تلقی می‌شود. این در حالیست که ایالات متحده نیز گرانیگاه سیاست خود را از غرب آسیا به شرق آسیا و حتی فراتر از آن به ایندو-پاسیفیک معطوف ساخته است. بنابراین، چین برای هژمون شدن با طیفی از اتحادها و ائتلاف‌های دوجانبه و چندجانبه منطقه‌ای به رهبری امریکا رویارو است.

دومین مانع،مسئله بغرنج تایوان است.هرچند که چین آن را یک مسئله داخلی می داند اما بخش اعظمی از کشورهای جهان و از جمله آمریکا،آن را یک موضوع بین المللی می دانند.این موضوع قطعا پاشنه آشیل چین برای تسلط بر آسیای شرقی خواهد بود.سوم،مانع روسیه که قطعا از دو مانع پیشین برای چین سخت تر خواهد بود.روسیه تحت هیچ شرایطی حاضر به پذیرش تسلط چین بر شرق آسیا نخواهد شد.کسب جایگاه هژمونی منطقه ای توسط چین به معنای هموار شدن راه چین برای احراز موقعیت ابرقدرتی است و این درحالیست که روسیه در حال حاضر با ابرقدرت آمریکا (هرچند رو به افول) مواجه است و تمایل ندارد که با یک ابرقدرت دیگر آنهم در نزدیکی مرزهای خود سروکار داشته باشد.این سه مانع در شرایطی که امریکا حضور خود را در آسیا-پاسیفیک و در گستره وسیع‌تر در ایندو-پاسیفیک بسط می‌دهد، مشکلات چین برای سلطه منطقه ای بیشتر خواهند بود.

پس ملاحظه می شود که راه چین هم برای برقراری یک نظم بین المللی مطلوب و دلخواه چندان مهیا و هموار نیست.چین نهایتا بتواند نظمی محدود در قالب سازمان همکاریهای شانگهای ایجاد کند که البته روسیه نیز در این نظم سهیم خواهد بود. در آخر باید توجه داشته باشیم نظم هایی که چین و روسیه قادر به ایجاد آن هستند صرفا به عنوان یک مُسَکّن عمل می کنند که قادر به مداوای درد نیستند. به عنوان مثال سازمان همکاریهای شانگهای یا هر سازمان دیگری قادر به دور زدن تحریم های آمریکا علیه ایران است؟آیا چین،روسیه یا هر کشور و سازمانی این اراده را دارد که بخاطر حمایت از ایران خود را با آمریکا درگیر کند؟آیا کشوری یا سازمانی این ریسک را می‌کند که از بازار 330 میلیونی آمریکا بخاطر بازار 80 میلیونی ایران،صرف نظر کند؟آیا شرکت های فناورانه چینی که در حال تلاش برای ارتقای سطح تکنولوژی خود و رقابت با رقبای آمریکایی هستند،حاضرند از منافع حضور در بازار آمریکا دست بکشند؟ جواب تمام این سوالات منفی است.

منطق قدرت ایجاب می کند که کشورها با اتخاذ جهت گیری مناسب در سیاست خارجی خود در پی تامین حداکثری منافع ملی شان باشند.ایران کشوری در حال توسعه است و کشورهای در حال توسعه اهداف و تعهدات محدودتری نسبت به کشورهای توسعه یافته دارند. منافع این کشورها بیشتر محلی و منطقه ای است تا جهانی. قدرت محدود این کشورها،آنها را وا می دارد که از طریق دوستی با همسایگان و عدم درگیری و تقابل با قدرت های بزرگ،در پی حفظ و ارتقای منافعشان باشند.

بنابراین جمهوری اسلامی نیازمند تجدید نظر در سیاست خارجی تجدیدنظرطلبانه خود است و در این مسیر،الگوی چینی می تواند بهترین راهنما برای ایران باشد.چین با عبور از ایدئولوژی جهان وطن گرا و بازگشت به ملی‌گرایی، برای مدتها توانست از امکاناتی که غرب برای پیشرفت آن مهیا کرده بود، استفاده نموده و اهداف خود را در راستای تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ پیگیری نماید.چین به جای درگیری با آمریکا و کشورهای غربی، تمام توان و انرژی خود را بر روی نیل به اهدافش متمرکز کرده است. این درست برعکس مسیری است که جمهوری اسلامی در پیش گرفته است.

شرایط نظام بین الملل ایجاب می کند که جمهوری اسلامی با اتخاذ سیاست«نگاه همزمان به شرق و غرب»به جای سیاست «نگاه یکجانبه به شرق»،از رقابت کشورهای غربی و شرقی در جهت افزایش توانمندی های خود بهره گیرد تا بتواند در آینده جایگاهی متناسب با نقش تاریخی و تمدنی خود در عرصه بین المللی کسب نماید. لزوم تجدید نظر در سیاست خارجی جمهوری اسلامی از این جهت دارای اهمیت است که درک شود ایران هیچ شریک و متحد استراتژیکی در جهان ندارد. ممکن است این تصور وجود داشته باشد که چین و روسیه شرکای استراتژیک ایران هستند.رای مثبت چین و روسیه به تمامیقطعنامه های تحریمی(1737،1747،1803،1929) وغیرتحریمی (1696،1835) شورای امنیت علیه ایران،تاخیر حدود یک دهه ای روسیه در تحویل سامانه دفاع هوایی اس 300 به ایران و عدم موافقت 13ساله چین و روسیه بادرخواست عضویت کامل ایران در سازمان همکاری های شانگهای که به تازگی با این درخواست موافقت شده، ثابت می کند که این دو کشور نمی توانند شرکای استراتژیکی برای ایران باشند. بنابراین ایران باید توانایی و قابلیت بازی تاکتیکی با همه طرف ها در نظام بین الملل را داشته باشد و این میسر نخواهد بود مگر با ارتقای سطح توانایی های اقتصادی،تکنولوژیکی و نظامی درچارچوب الگوهای تعاملی متعارف در نظام بین‌الملل.

 

چهت ارجاع علمی: علی عیدی پور، « ظرفیت شکننده چین به مثابه تکیه گاه سیاست خارجی ایران»، تاریخ انتشار در سایت: 1400/8/23

 


نویسنده

علی عیدی پور

علی عیدی پور  دانشجوی مقطع دکتری در رشته روابط بین الملل دانشگاه علوم و تحقیقات تهران می باشد. وی عضو گروه بررسی مسایل استراتژیک خاورمیانه است. حوزه مطالعاتی آقای عیدی پور ایران و مسائل استراتژیک خاورمیانه است.


1.دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
2.پیام هایی که حاوی تهمت یا بی احترامی به اشخاص باشد منتشر نخواهد شد
3.پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد