آینده‌نگاری استراتژیک: عبور از غافلگیری با تفکر سناریویی

نوع مطلب: مقاله

 

نویسنده: احدرضایان، پژوهشگر مهمان سابق مرکز، دانش آموخته دکتری و پسادکتری آینده‌پژوهی دانشگاه تهران.

 

آینده‌ نگاری استراتژیک یعنی داشتن دیدگاهی راجع به اینکه سازمان امروز چه کاری می‌تواند بکند تا بر آینده تأثیر مثبت بگذارد. آینده‌ نگاری روشنگر فقط سازمان را در نظر نمی‌گیرد، بلکه شامل بررسی اقداماتی می ‏شود که سازمان می‌تواند از آنها در کمک به خود و جامعه بهره برد. لازمه آن این است که افراد حاضر در سازمان دیدگاهی درباره کاری که سازمان باید برای بهبود موضع خود انجام دهد و از آسیب به خود و اطرافیان خود جلوگیری کند، داشته باشند.

 

هرگاه کسی به آینده می‌اندیشد، داستان‌هایی راجع به اینکه چه اتفاقی ممکن است در گام بعد بیافتد خلق می‌کند. سناریوها عبارتند از داستان‌هایی درباره آینده که افراد حاضر در سازمان‌ها مطرح می‌کنند. آنها این داستان‌ها را هم به‎ طور تلویحی و غیررسمی و هم به‏ طور تصریحی و رسمی تهیه می‌کنند.

 

سناریو یکی از تکنیک‌های رایج است، ولی استفاده از آن در کسب‌ وکار اغلب با سوء تفاهم همراه می‌شود. هدف از سناریو پیش‌بینی یا پیشگویی آینده نیست، بلکه تصور آن چیزی است که احتمالاً در گام بعدی رخ می‌دهد. سناریوها را می‌سازند تا بر روند رویدادها اثر بگذارند، نه اینکه از آنها پیروی کنند. نباید این تلاش را، بر اساس دقت پیش‌بینی‌ها، موفق یا ناموفق قلمداد کرد.

 

افراد حاضر در سازمان‌ها مجبورند امروز تعهداتی بدهند که ثمره‌اش فقط در آینده مشخص می‌شود، ولی آینده اصلاً قطعی نیست. داستان‌های گوناگون درباره آینده باعث می‌شود افراد حاضر در سازمان به این احتمال توجه پیدا کنند که آینده الزاما شبیه به گذشته نیست. آنها آماده آینده‌ای می‌شوند که ممکن است شبیه به امروز نباشد. سناریوها بازنمایش‌ حالات مختلف برای آینده‌اند و می‌توان از آنها برای اهداف زیر استفاده کرد: ۱. کمک به کسب‌ وکارها برای تولید گزینه‌هایی جهت اقدامات بعدی؛ ۲. کمک به آنها برای آزمودن این گزینه‌ها. با توجه به حالات گوناگون برای آینده، کسب‌وکارها چه باید بکنند؟ و این اقدامات تا چه اندازه موفق خواهند بود؟ سناریوها به یافتن پاسخ برای این دو سؤال در مورد کسب‌وکارها و افراد حاضر در سازمان‌های مختلف کمک می‌کنند.

 

دوره‌های آشفته

مدت‌هاست که وقوع عوامل غافلگیرکننده تبدیل به امری عادی در کسب‌وکارها شده است. موارد زیر را در نظر بگیرید:

دهه ۱۹۵۰. در این دوره، اقتصاد آمریکا بر جهان مسلط بود و تا پنجاه درصد از تولید ناخالص جهان متعلق به این اقتصاد بود. جنگ سرد به‏تازگی آغاز شده و در حال شدت گرفتن بود. مخارج وزارت دفاع ایالات متحده بیش از نیمی از مخارج کل دولت فدرال را در بر می‌گرفت. رئيس‌جمهور آیزنهاور سخنرانی معروفش درباره مجتمع نظامی صنعتی را ایراد کرده بود. گرچه ناخرسندی‌هایی وجود داشت، آن دوره دوره انطباق و «انسان» سازمانی بود. در جامعه کسب‌وکار، کارمندان IBM می‌بایست پیراهن سفید بپوشند و کراوات بزنند. جنرال موتورز موفق‌ترین و تحسین‌شده‌ترین شرکت ایالات متحده بود. کسی که در آن دوره زندگی می‌کرد تصور می‌کرد آن شرایط تا ابد برقرار خواهد بود. کسب‌وکارها بر اساس این باور، که آن شرایط همواره برقرار خواهد بود، اقدام می‌کردند.

 

دهه ۱۹۶۰. کمتر کسی هیاهو و آشفتگی دهه ۱۹۶۰ را پیش‌بینی کرده بود – جنبش حقوق مدنی و پس از آن جنبش‌های حقوق زنان و همجنسگرایان، ترور جان اف کندی، رابرت کندی، و مارتین لوتر کینگ، جنبش قدرت سیاه، هیاهو در دانشگاه‌ها، اعتراضات علیه جنگی که در آن بیش از پنجاه هزار آمریکایی کشته شدند، و خشونت در کنوانسیون ملی حزب دموکرات در سال ۱۹۶۸. به‏ علاوه، کمتر کسی انتظار تغییرات فرهنگی مرتبط با این مشکلات را داشت، از جمله پیدایش موسیقی راک، فستیوال‌هایی مانند وودستاک، مصرف مواد مخدر، و آزادی‌های خیالی‏ای که جوانان در پی آنها بودند.

 

در دهه ۱۹۶۰، نهاد کسب‌وکار در رکود بود. چه کسی تصور می‌کرد این وضعیت تغییر کند؟

دهه ۱۹۷۰. در پی مشکلات دهه ۱۹۶۰، آشفتگی‌های دهه ۱۹۷۰ پیش آمد که به همان اندازه شدید بود. توافق برتون وودز، که پس از جنگ دوم جهانی صورت گرفت، پول رایج ایالات متحده را به استانداردی برای سایر پول‌های رایج تبدیل کرد. در عین حال، تحت فشار کسری تجاری ایالات متحده، دلار سقوط کرد و شناور شد. پس از آنکه دلار ارزشش را از دست داد، کشورهای تولیدکننده نفت درآمد خود را از دست دادند و سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) را تأسیس کردند. در سال ۱۹۷۳ و زمانی که نیروهای مصری و سوری به اسرائيل حمله کردند، اوپک تحریم نفت را اعمال کرد که منجر به چهار برابر شدن قیمت گازوئیل در آمریکا شد. اقتصاد به هم ریخت. مقامات دولتی و فدرال رزرو راه حلی برای تورم افسارگسیخته و بیکاری نداشتند. در آن زمان بود که رویداد مهم دیگری به وقوع پیوست – شاه ایران سقوط کرد، رژیم دینی رادیکالی بر آنجا حاکم شد، و جنگ خونینی میان ایران و عراق درگرفت. دوباره قیمت نفت و نرخ‌های بهره به‎شدت بالا رفت. در آن زمان، به نظر می‌رسید مشکل اصلی آمریکایی‌ها عبارت است از کنار آمدن با اقتصاد ضعیف‎شان و قیمت‌ بالای نفت. کسب‌وکارها نمی‌دانستند چه باید بکنند و در تقبل تعهدات درازمدت تردید نشان می‌دادند.

 

دهه ۱۹۸۰ با این حال، اوضاع تغییر کرد. چه کسی تصور می‌کرد، پس از رکود شدید اوایل دهه ۱۹۸۰، اقتصاد با این قدرت احیا شود؟ احیای اقتصاد مبتنی بر ترکیبی از سیاست‌های محدودکننده پولی برای مهار تورم و سیاست‌های مشوق مالی برای افزایش رشد اقتصادی بود. سیاست مشوق مالی عبارت بود از اینکه دولت برای بخش دفاعی هزینه کرد و نرخ مالیات ثروتمندان را نیز کاهش داد. قیمت نفت به‏شدت کاهش یافته بود و علتش تا حدی رکود، تا حدی افزایش بهره‌وری مردم از انرژی، تا حدی برنامه‌های جدید دولت در صرفه‌جویی در انرژی، و تا حدی کشف نفت در دریای شمال، آلاسکا و جاهای دیگر بود. در همین حین، ارزش دلار در مقایسه با سایر ارزها بالا رفت و در نتیجه، کالاهای وارداتی به ایالات متحده نسبتاً ارزان تمام می‌شدند. ژاپن و سایر کشورهای آسیا از این موقعیت بهره جستند. در پایان دهه ۱۹۸۰، سؤال اصلی بسیاری از مردم این بود که ژاپن چگونه خود را به عنوان قدرت اقتصادی جهان مطرح کرد. کسب‌وکارها پیوسته در این فکر بودند که چطور با مشکل ژاپن روبرو شوند. پیش‌بینی می‌شد که اگر تولید ناخالص ژاپن همچنان با همین سرعت افزایش یابد، جایگزین ایالات متحده به عنوان قدرت برتر اقتصادی جهان خواهد شد.

 

دهه ۱۹۹۰. چه کسی تصور می‌کرد حباب اقتصاد ژاپن این‌قدر سریع بترکد؟ در همین حین، شوروی، که دشمن دیرین ایالات متحده بود، همه را شگفت‌زده کرد. شوروی فروپاشید و برگ جدیدی را در جهانی‌شدن ورق زد. مردم، ایده‌ها، پول، فناوری، کالاها و خدمات به‎طور آزادانه جریان یافت. به‎واسطه پیشرفت‌های فناوری در ارتباطات، فناوری اطلاعات و الکترونیک، استاندارد زندگی افزایش پیدا کرد. در حالی که اقتصاد ژاپن در جا زد، سایر اقتصادهای آسیا جان گرفتند. علت اصلی سفر نیکسون و کیسینجر به چین آن بود که پس از شکست ایالات متحده در ویتنام، آمریکا به متحدی آسیایی برای مواجهه با شوروی نیاز داشت. نیکسون و کیسینجر پیش‌بینی نمی‌کردند مردم چین سرمایه‌داری را این‌چنین با آغوش باز پذیرا شوند و با شدت و حدت فراوان با غرب تجارت کنند. در آغاز هزاره جدید، آینده روشن می‌نمود. سرمایه‌های خطرپذیر آزادانه در گردش بودند و مردم به آینده امید داشتند. اکثر فعالان کسب‌وکار آینده‌ای روشن را تصور می‌کردند.

 

دهه ۲۰۰۰. چه کسی تصور می‌کرد که پیشرفت دهه ۱۹۹۰، با وجود در اختیار قرار گرفتن اینترنت، کشف کد ژنتیکی انسان، و سایر دستاوردهای علمی، کند شود؟ اگر تاریخ را به معنای نزاع بی‌پایان میان ایدئولوژی‌های رقیب بدانیم، در آن زمان، مفسران از پایان تاریخ صحبت می‌کردند. ایالات متحده، تنها ابرقدرتی که هنوز برجا بود، با شکست دادن ارتش عراق در جنگ اول خلیج فارس، توانسته بود قدرت نظامی برتر خود را به رخ بکشد. در عین حال، اتفاقی که در گام بعد افتاد رسوایی در کسب‌وکار بود: حباب فناوری ترکید. سپس، حملات تروریستی یازده سپتامبر، حمله‌ای دیگر به عراق، آشفتگی‌های ناشی از آن جنگ تراژیک و نامشخص، و آب رفتن اقتصاد در سال ۲۰۰۸ اتفاق افتاد. سایر پس‌لرزه‌های این رویدادها، که در اواخر دهه مذکور رخ دادند، عبارت بودند از شکست وام‌های رهنی مسکن، افزایش قیمت خانه‌ها و افزایش شدید و سپس کاهش قیمت نفت. نرخ بیکاری در ایالات متحده و سایر کشورها افزایش یافت.

 

آیا این به معنای تکرار گذشته و بازگشت به رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰ بود، و آیا حکومت ایران، که با ایدئولوژی خاص و برنامه هسته‌ای نگران کننده جهان را تهدید می‌کرد، می‌بایست شبح آلمان نازی و نشانه شوم بازگشت به آن دوران تلقی شود؟ آیا این مشکلات مستمراً و به شکلی بی‌پایان ادامه می‌یافت یا اینکه تمام می‌شد و کنار می‌رفت؟ پس از آن، چه مشکلاتی پیش می‌آمد؟

هر اتفاقی که می‌افتاد، فعالان کسب‌وکار تحت تأثیر قرار می‌گرفتند. آنها چگونه باید استراتژی‎های سازمان‎ هایشان را با رویدادهای احتمالی تطبیق می‎دادند؟ باید چه سرمایه‌گذاری‌هایی می‏کردند و از کدام سرمایه‌گذاری‌ها دست می‏کشیدند؟ کدام‌ها سودمند بودند و کدام‌ها نه؟ شکی نبود که محیط کسب‌وکار پیوسته تغییر می‌کرد. شکی هم نبود که این تغییرات را نمی‌توان با دقت بالا پیش‌بینی کرد.

 

برگرفته از کتاب «آینده نگاری استراتژیک: نگاهی نو به سناریوها، نوشته آلفرد مارکوس (2016)، ترجمه احد رضایان و یاسر حمزه نژاد، در دست چاپ».

Marcus, A. (2016). Strategic foresight: A new look at scenarios. Springer.

 

 

جهت ارجاع علمی: احد رضایان، « آینده‌نگاری استراتژیک: عبور از غافلگیری با تفکر سناریویی»، تاریخ انتشار در سایت مرکز: 1400/12/7


نویسنده

احد رضایان

احد رضایان قیه باشی دانش آموخته دکتری و پسادکتری آینده پژوهی دانشگاه تهران و پژوهشگر مهمان سابق است. حوزه مطالعاتی دکتر رضایان آینده پژوهی و تصمیم گیری در شرایط عدم قطعیت است.


1.دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
2.پیام هایی که حاوی تهمت یا بی احترامی به اشخاص باشد منتشر نخواهد شد
3.پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد