گزارش نشست تخصصی گروه مطالعات جامعه و سیاست خارجی افپاک

جنگ قدرت در پاکستان: ابعاد و پیامدها

نوع مطلب: گزارش

 

در تاریخ شنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۱ نشست تخصصی گروه مطالعات جامعه و سیاست خارجی افپاک تحت عنوان «جنگ قدرت در پاکستان: ابعاد و پیامدها» با حضور دکتر عبدالرضا فرجی راد استاد ژئوپلیتیک دانشگاه و سفیر سابق ایران در نروژ و مجارستان و دکتر نوذر شفیعی استاد علوم سیاسی دانشگاه و مدیر گروه افپاک مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه برگزار شد.

 

در این نشست، دکتر نوذر شفیعی سخنرانی خود را با تشریح موارد قانونی رای عدم اعتماد به عمران خان آغاز کردند؛ دو نکته را به عنوان صورت مسئله بحث و نقطه آغازین بحران در پاکستان بیان کردند: اول اینکه؛ برگزاری جلسه رای عدم اعتماد به عمران خان در چارچوب قانون اساسی است یا خیر، و دوم آنکه؛ آیا تقاضا از رئیس جمهور برای انحلال مجلس جایز بوده یا خیر. در اینجا دو قرائت در مورد مسائل مورد اختلاف در پاکستان مطرح می­شود که، تا حدی پایه ای است و ریشه این مباحث است. قرائت دوم به چالش­ در سیاست داخلی پاکستان بر می­ گردد.

 

از سال ۱۹۴۷ که پاکستان در زمانی که شبه قاره هند تجزیه شد و پاکستان به عنوان یک کشور تازه استقلال­یافته رسمیت پیدا کرد، حکومت­های انتخابی نتوانسته اند دوره زمامداری قانونی خود را بدون چالش پشت سر بگذارند. از عمده دلایل این ناکامی ها تعارض­های حزبی بیان شده است. به این معنا که زمانی یک جریان قدرت را در دست می­گیرد بعد از مدتی به بهانه های مختلف با توسل به مکانیزم های دموکراتیک و شیوه های قانونی در نهایت فرد حاکم را برای ادامه حکومت دچار چالش می­کنند. برای مثال احزاب مخالف به بهانه شیوه مدیریت و ایجاد بحران اقتصادی فرد حاکم را متهم به ناکارآمدی می­کنند. وجه دوم از قرائت داخلی، به نقش ارتش در این برکناری توجه می­کند چون ما در پاکستان سه رکن قدرت داریم؛ ارتش ، احزاب و جریان­های مذهبی این سه رکن فعل و انفعالات سیاسی در پاکستان را رقم می­زنند. ارتش پاکستان بر اساس قانون اساسی خود را حافظ نظم و ثبات و دفاع از تمامیت ارضی این کشور می­داند. و احزاب هم در همین مسیر حرکت می­کنند. یعنی از گذشته تا به­حال چراغ سبز ارتش به یک حزب به معنی قدرت گرفتن آن حزب بوده است و زمانی-که یک حزب در ادامه راه از ارتش تبعیت نکرده باشد محکوم به سقوط بوده است. بنابراین، یکی از دلایل سقوط عمران خان را تضاد او با فرماندهان ارتش در مورد جابجایی رئیس ISI و پست فرماندهی ارتش به حمید فیض رئیس سابق ISI بیان می­کنند. به این ترتیب، اگر ما قرائت داخلی را مبنا قرار دهیم؛ روند آتی تحولات نیز مشخص است. اگر اختلاف سیاسی و در میان احزاب باشد ممکن است عمران خان شانس مجدد برای کسب قدرت داشته باشد. در غیر این صورت، زمانی که ارتش در این برکناری نقش داشته باشد بازگشت به قدرت برای عمران خان بعید به نظر می­رسد.

 

برای ورود جریان­های مذهبی به این تحولات در حال حاضر اطلاعاتی در دست نیست، یعنی تا حدی دو علل فوق به عنوان علل این تحولات برشمرده شده است. هرچند در آینده ممکن است جریان­های مذهبی نیز به میدان بیایند. اوج گیری اختلافات عمران خان با نهادهای تصمیم­گیری از نگاه خود او در مورد سیاست خارجی مستقلی است که در پیش گرفته است. او معتقد است: اختلاف بر سر سیاست خارجی وابسته و مستقل علت برکناری او است. او خود را دارای یک رویکر مستقل در سیاست خارجی می­داند و خواهان ارتباط متوازن با همه دنیا از جمله چین و روسیه است. در حالیکه، دیگران را متهم می­کند که برای سیاست خارجی خود به آمریکا وابسته هستند.

 

از سوی دیگر در ارتش پاکستان، معتقد است ارتباط با آمریکاییان همواره وجود داشته و نظرات عمران خان در این زمینه درست نیست. در واقع ارتش به همان اندازه که در درون خود، گرایش­های رادیکال افراطی اسلامی وجود دارد به همان اندازه هم تمایل غربی هم وجود دارد. بنابراین، آن بخش از ارتش که به سمت آمریکا گرایش دارد و آمریکا نیز با آن بخش ارتباط نزدیکی از حیث دریافت کمک­های نظامی دارد، تمایل دارند پیوندشان حفظ شود. به همین علت در زمان سفر عمران خان به روسیه در ابتدای جنگ روسیه و اوکراین ارتش پاکستان در کنار آمریکایی ها عمران خان را مورد انتقاد قرار دادند. از جمله دلایل انتقاد آمریکا به گسترش روابط پاکستان و چین و پاکستان و روسیه تقابل آمریکا در آینده با چین است. و امروزه که همه ائتلاف­ها در جهان حول چین و آمریکا در حال شکل­گیری است در کنار انواع محورهای نظامی و امنیتی که آمریکا از شرق دور تا آسیای جنوب شرقی و جنوب آسیا علیه چین به وجود آورده است، سیاست ایالات متحده آمریکا این است به موازات شکل­دهی به این اتحاد­ها کشورهایی که در آغوش استراتژیک چین هستند را از این پیوند خارج کند.

 

همانطور که شاهد هستیم در کمال ناباوری با وجود پیوندهای اقتصادی چین و پاکستان و وجود یک دشمن مشترک مانند هند، آمریکا هنوز توانایی آن را دارد در پاکستان، ارتش را علیه یک نیروی سیاسی که تمایل به روابط با چین دارد را به این شکل تهدید کند. بنابراین، بسیار مهم است در چارچوب نظام بین الملل در مورد شرایط داخلی پاکستان بحث کنیم در واقع رقابت اصلی میان چین و آمریکا است و کشور پاکستان محور استراتژیک است. به این ترتیب، تسلط بر محورهای استراتژیک برای این دو کشور بسیار با اهمیت است. با برتری هریک از این کشورها در زمینه تسلط بر محورهای استراتژیک، آینده این رقابت­ها قابل توضیح خواهد بود. با همه این اشاره ها ذکر این نکته ضروری به نظر می­رسد که ادعای های عمران خان در مورد توطئه خارجی فقط یک ادعای صرف و در جهت تحریک افکار عمومی نبوده و واقعیت­هایی در پس آن وجود داشته است.

 

آنچه که امروز در پاکستان در در حال رخ دادن است، مشابه همان طرحی است که آمریکایی ها در افغانستان به شکل دیگری پیاده کرده بودند، و امروز تحولات پاکستان را جهت­دهی می­کنند. به این ترتیب، آن حلقة محاصره ای که علیه چین وجود دارد در حال تکمیل شدن است. هرچند، این قضاوت ممکن است زودهنگام باشد اما، نشانه ای را در این مسیر به ما می­دهد که اگر شکل بگیرد، دیگر خیلی لازم نیست ما درباره رقابت آیندة چین و آمریکا سناریوپردازی کنیم. شاید نتیجه از پیش مشخص باشد که چگونه از طرف آمریکا به عنوان یک قدرت مسلط و چین به عنوان یک قدرت نوظهور در تنگنای محاصره قرار گرفته و همین موضوع ابتکار عمل چین را برای رقابت با آمریکا و تبدیل شدن به هژمون با مشکل مواجه خواهد کرد.

 

در ادامه نشست، دکتر عبدالرضا فرجی راد سخن خود را در ارتباط با عنوان بحث نشست آغاز کردند: در ابتدای بحث دکتر فرجی راد به تصور قالبی که از وضعیت حکمرانی پاکستان در ایران وجود دارد اشاره کردند، و بیان داشتند بر اساس این تصور دموکراسی موجود در پاکستان یک مقوله صوری است و نظامیان بر سیاست این کشور حاکم است. به اعتقاد دکتر فرجی راد؛ این تصور کاملا درست نیست و به واسطه فعالیت جدی احزاب در پاکستان و روند انتخابات در این کشور دموکراسی وجود دارد. در واقع، ارتش پاکستان نیز در یک دهه اخیر به این نتیجه رسیده است اگر قصد ایجاد تحولی در پاکستان را دارد بهتر است از طریق کودتا نباشد. بلکه، از طریق مجاری قانونی این تحولات صورت پذیرد. بنابراین، پاکستان با توجه به این ساختار نوعی از فدرالیسم را نیز تجربه می­کند که چهار ایالت سند، پنجاب، بلوچستان و خیبرپختونخوا به عنوان ایالت­های مهم این فدرالیسم را شکل می­دهند. در این مناطق نیز به تناسب چهار نوع قدرت وجود دارد؛ استاندار(نماینده دولت مرکزی) دوم؛ دیوان عالی ایالتی( تا حدی مستقل هستند) متشکل از قضات عالیرتبه مشابه سیستم ایالات متحده آمریکا، سوم؛ سر وزیر به عنوان یک فرد مهم سیاسی که توسط احزاب انتخاب می­شود و ممکن است از حزب حاکم نیز نباشد که همین عامل ممکن است در ایجاد بسیاری از تضادها نقش داشته باشد. از حیث اهمیت این مقام سیاسی نظارت بر عملکرد پلیس، انتخاب و عزل روسای دانشگاه ها و بسیاری از مناصب دولتی دیگر است. چهارم؛ مجلس ایالتی است که مانند مجلس ملی از طریق انتخابات و احزاب محلی انتخاب می­شوند. بنابراین، در پاکستان یک دموکراسی حاکم است که اتفاقا تا حدی منسجم است.

 

بر همین اساس، درست است نظامیان نیز در این روند مداخله می­کنند اما دو عنصر آزادی احزاب و آزادی رسانه هم در پاکستان نقش مهمی در تغییر و تحولات این کشور دارند. یعنی هر فردی در چارچوب ضوابط می­تواند حزب تشکیل بدهد و مانعی برای تشکیل حزب وجود ندارد. از سوی دیگر رسانه هم به همین ترتیب زیر نفوذ نهاد خاصی نیست و دولت فقط یک کانال تلویزیونی را اداره می­کند و بقیه شبکه­ها خصوصی هستند. لذا، در هر ایالتی که باشید به وضوح خواهید دید مقامات ارشد به راحتی مورد انتقاد قرار می­گیرند. در این ساختار پارلمانی مکانیزمی وجود دارد که در این مکانیزم رای اعتماد اهمیت بسیار بالایی دارد. همین فرآیند نخست وزیر را زیر ذره بین قرار خواهد داد و هر سوء مدیریت و یا اقدام چالش برانگیزی از ناحیه نخست وزیر توسط احزاب مخالف رصد می­شود و در رسانه ها بازتاب خواهد داشت. بنابراین، در صورت برکناری نخست وزیر یا حزب مخالف روی کار خواهد آمد یا در جریان انتخابات یک دولت ائتلافی شکل گرفته و روی کار خواهد آمد. با توجه به این مسائل، به این پرسش می­رسیم که چرا در پاکستان هیچ نخست وزیری نتوانسته این دوره را کامل به اتمام برساند؟ برای پاسخ به این سوال؛ دلایلی را مطرح کردند که سیاست داخلی و سیاست خارجی را در بر می­گیرد.

 

در مورد مسائل داخلی می­توان به این مورد اشاره کرد که؛ در حال حاضر، حزب مردم احساس کرده از یک­سو با توجه به تحولاتی که در منطقه در حال وقوع است و از سوی دیگر، مشکلات اقتصادی عدیده مصلحت نیست در این ائتلاف باقی بماند. با خروج این حزب دولت از اکثریت افتاده و عامل اصلی برکناری عمران خان هم در اصل خروج این حزب بوده است. دومین علت هم اختلافی است که عمران خان با آقای قمر جاوید بجوا ( رئیس ستاد ارتش پاکستان ) پیدا کرده است. این اختلاف، از اواسط دوره عمران خان آغاز شد که به خاطر داشتن روحیه و شخصیت خاص عمران خان برای محبوبیت بیشتر نزد جامعه دست به اقداماتی می­زد که موجب بروز اختلافات شد. با این وجود، علیرغم این تلاش­ها، عمران خان هنوز آن درجه از وابستگی و حمایت خارجی را پیدا نکرده بود که اگر اتفاقی در داخل پاکستان افتاد از بیرون از او حمایت شود. برخلاف دولت آقای نواز شریف که وابستگی بسیار زیادی به عربستان به عنوان پایگاه دوم داشت.

 

عامل بعدی و سومین علت که در این بحث باید به آن اشاره کرد؛ تورمی است که احزاب از آن به عنوان دستاویز برای چالش کشیدن عمران خان استفاده کردند. رابطه با هند نیز به عنوان عامل چهارم مطرح است. در واقع، زمانی که قانون تجارت بین هند و پاکستان امضا شد و ارتش نیز موافق آن بود بعد از آن عمران خان این قانون را لغو کرد. ارتش نیز مخالف این اقدام بود. با همه این اوصاف نمی­توان ارتش را عامل اصلی این بحران تلقی کرد اما به عنوان یکی از عوامل بحران می­توان به آن اشاره کرد.

 

در ارتباط با علل خارجی، آنچه به پیشبرد بحث کمک می­کند این است که ما به یاد بیاوریم در سال­های اخیر دوستی زیادی بین ترکیه و پاکستان ایجاد شده است. مراد ما ترکیه فعلی نیست، سیاست­های ترکیه دو سال گذشته مد نظر ما است. آن زمان که ترکیه بر روی رخدادهایی مثل قتل خاشقچی تأکید می­کرد و روابط تیره­ای با عربستان داشت. در خلال همین رخدادها ترکیه و پاکستان با تمایل عمران خان بسیار به هم نزدیک شده بودند. برای مثال، مانورهای مشترکی نیز در منطقه به همراه دولت آذربایجان داشتند. از طرفی، روابط عربستان و پاکستان که در این دوره تا حد زیادی تیره شده بود یک عامل مهم به شمار می­رود. از این جهت که رابطه این دو کشور استراتژیک است به این دلیل که سالیانه حدود ۱۲ میلیارد دلار پول از حوزه خلیج فارس از طریق نیروهای کار وارد پاکستان می­شود. به این ترتیب، عربستان هرگاه بخواهد اقتصاد پاکستان را ضعیف کند از این طریق وارد می­شود. زمانی که عمران خان روی کار آمد در سخنرانی های خود انتقاداتی به عربستان وارد کرد و در مقابل در حمایت از ایران نیز سخنانی به میان آورد، واکنش عربستان بعد از این صحبت­ها این بود که از ورود نیروهای کار به عربستان جلوگیری کرد و بعد از آن عمران خان مجبور شد سفری به عربستان داشته باشد و از آن طرف، محمد بن سلمان را نیز به پاکستان دعوت کردند. هرچند تا امروز رابطه این دو کشور مانند گذشته نشد. به همین جهت، عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس از رفتن عمران خان چندان ناراضی نیستند و اتفاقا از حضور شهباز شریف در قدرت استقبال خواهند کرد.

 

عامل دوم در این دسته؛ از یک­سو، نزدیک شدن به مسکو بود درست زمانی که روسیه با یک اجماع جهانی علیه خود مواجه بود. با سفر عمران خان به مسکو خشم آمریکا و غرب را برانگیخت. از سوی دیگر، گسترش روابط اقتصادی چین و پاکستان بود که تابه حال در این زمینه، چین در پاکستان حدود ۱۰ میلیارد دلار هزینه کرده است. و در ماه های اخیر نیز نشست­هایی میان وزاری خارجه دو کشور صورت گرفته که در شرایط فعلی می­تواند به عنوان یک زنگ خطر برای آمریکا تلقی شود.

 

در نهایت با اشاره به برکناری عمران خان از قدرت، معتقد هستند؛ با توسل به برانگیختن احساسات جریان­های ضد آمریکایی داخل پاکستان می­تواند تا حدی صحنه را به نفع خود تا زمان انتخابات تغییر دهد. در مورد ائتلاف با احزاب نیز بعید به نظر می­رسد بتواند با احزاب بزرگ به توافق برسد. اما می­توان گفت: این امکان وجود دارد برای دوره های بعدی با توجه به ضعف هایی که در آینده دولت بعد از عمران خان از خود نشان دهد، او مجددا بتواند به قدرت بازگردد.

 

نویسنده گزارش: ویدا یاقوتی، دبیر گروه مطالعات جامعه و سیاست خارجی افپاک


نویسنده

ویدا یاقوتی (دبیر گروه افپاک)

در تاریخ شنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۱ نشست تخصصی گروه مطالعات جامعه و سیاست خارجی افپاک تحت عنوان «جنگ قدرت در پاکستان: ابعاد و پیامدها» با حضور دکتر عبدالرضا فرجی راد استاد ژئوپلیتیک دانشگاه و سفیر سابق ایران در نروژ و مجارستان و دکتر نوذر شفیعی استاد علوم سیاسی دانشگاه و مدیر گروه افپاک مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه برگزار شد.


1.دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
2.پیام هایی که حاوی تهمت یا بی احترامی به اشخاص باشد منتشر نخواهد شد
3.پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد