چهار جریان فکری بارز؛ اواخر دوره عثمانی تا ظهور جمهوری در ترکیه

نوع مطلب: مقاله

 

 

نویسنده: محمد ریگی درخشان پژوهشگر مهمان و عضو گروه جامعه و سیاست در ترکیه

 

برای ریشه‌ یابی جریان‌های فکری حاکم در قلمرو عثمانی باید به دوره مشروطه دوم در اواسط قرن نوزدهم میلادی مراجعه کرد. جریان‌هایی مانند اسلام‌گرایی و ملی‌گرایی در تاریخ این سلسله از ابتدای دهه ۶۰ قرن ۱۸ میلادی همزمان با تغییرات سیاسی در دولت عثمانی پدیدار شد. در مشروطه دوم شاهد شکل‌گیری اکثر جنبش‌های سیاسی، از جمله اسلامگرایی، غرب گرایی و ترک‌ گرایی هستیم.

از دیدگاه «ظفر تونیا»، مشروطیت دوم میراثدار حرکت سیاسی در تحولات نوعثمانی است. به عبارت دیگر، اندیشه‌ها و تفکرات در دوره مشروطه دوم خودنمایی کردند. لذا، مشروطه دوم در تاریخ عثمانی به پلی می‌ماند که سازه سیاسی سلطنت را به جمهوری تغییر شکل داده است. یکی از مسائل اصلی این بازه زمانی، بحث پیرامون این چگونگی نجات دولت عثمانی بود. برای شناخت این مسئله، ابتدا باید به ریشه‌ یابی و سپس دو جنبه تاریخی و جامعه‌ شناختی آن پرداخت.

 

عثمانی گرایی

افزایش قدرت نظامی و توسعه سیاسی-اجتماعی و اقتصادی اروپای غربی موجب شد تا روشنفکران و بوروکرات‌های عثمانی به مقایسه این سلطنت با اروپایی‌ها و جستجوی دلایل عقبماندگی آن بپردازند. عثمانی های جوان (نامیق کمال٬ مدحت پاشا و ضیاء پاشا) گرایشات دینی داشتند و در تلاش برای تلفیق سنت و تجدد بودند٬ لذا ناسیونالیست های مذهبی به شمار می آمدند.

شکست برنامه‌های توسعه‌گرایانه عثمانی‌ها تقریبا از اواخر قرن هفدهم میلادی آغاز شد. شکست‌های پیاپی آنها در مقابل اروپا منجر به تدوین اصلاحاتی در ابتدای قرن نوزدهم شد که به آن «تنظیمات عثمانی» گفته می شود. دوره اصلاحات (تنظیمات) بیشتر بر اصلاحات نظامی و مالی متمرکز شد و هدف از آن جبران شکست های نظامی از مهاجمان خارجی و بحران های اقتصادی که باعث زوال عثمانی شده بود.

ارتش عثمانی مدت‌ها درگیر جنگ با روسیه بود. انگلستان و فرانسه در ازای حمایت از عثمانی‌ها خواستار مساوات بین اهالی غیرمسلمان (مسیحی) با مسلمانان در قلمرو آنها شدند. فرمان «تنظیمات» در این بازه زمانی و در نتیجه تدوین سیاست عثمانی‌گرایی یعنی برابری در امور اداری و سیاسی برای همه ادیان و اقوام ساکن این امپراتوری تاحدودی به معنای قدردانی از حمایت انگلستان و فرانسه در مقابل روسیه بود.

بعد از اینکه دولت عثمانی دچار ترس از فروپاشی شد، گروهی به حمایت از هویت عثمانی‌گرایی شتافتند تا مانع نابودی کامل آن شوند. آنها نگران بودند که مبادا اقوام و اقلیت‌های زیرمجموعه عثمانی اقوام گوناگونی، خواهان استقلال شوند و لذا کوشیدند تا راهکاری مبتنی بر وحد زیر پرچم عثمانی‌گرایی بیابند.

لذا هدف اصلی عثمانی‌گرایی؛ حفاظت از ملت عثمانی در سراسر مرزهای امپراتوری بود. براساس این گرایش سیاسی، مسلمان و غیرمسلمان در ممالک عثمانی باید از حق مشترک و مساواتی برخودار باشند و مذاهب و ادیان آزادانه به فعالیت مذهبی خود بپردازند.

بعد از انقلاب فرانسه، ملی‌گرایی در اروپا گسترش سریعی یافت بود و به قلمرو عثمانی نیز رخنه کرد. ایده عثمانی‌گرایی برای مقابله با جنبش‌های استقلال‌طلبانه اقوام و مذاهب تحت سلطه عثمانی مطرح شد.

البته در بین این نحله شاهد دو طیف فکری هستیم؛ کسانی مانند علی پاشا، فواد پاشا و جودت پاشا خواستار مدرن‌سازی عثمانی با تاکید بر هویت اسلامی و ضمن حفظ تمامیت ارضی بودند، درحالی که ترک‌های جوان از آزادی رایج در غرب و اندیشه مشروطیت دفاع می‌کردند.

هدف از عثمانی‌گرایی؛ حفظ حاکمیت سیاسی امبراتوری، برابری همگان در مقابل قانون، رعایت حقوق اولیه و اساسی و بهبود اوضاع اقتصادی و اجتماعی تمام مردم بود و در نتیجه سیستم مشروطیت باید حاکم می‌شد. یگانه هدف عثمانی‌گرایان از این پیشنهادها، تقویت حس وطن‌دوستی و تشکیل دولتی کارآمد بود.

همزمان با اعلام مشروطیت دوم، بلافاصله شعارهایی مانند آزادی، مساوات و برادری نیز توسط «ملت عثمانی» مورد بهره‌برداری قرار گرفت. از میان اقوام گوناگون زیرمجموعه عثمانی، ترک‌‌ها پیش و بیش از دیگران حامی و مدافع عثمانی‌ٰگرایی شدند. سپس مسلمانان و غیرمسلمانان نیز به این نحله و جنبش پیوستند. حتی اهالی غرب آنادولی و سوریه و روشنفکران و نویسندگان که تحت تاثیر فرهنگ عثمانی نیز بودند هم از این جنبش حمایت کردند و برخی از موسویان (یهودیان) نیز به آنان پیوستند.

از سوی دیگر، آغاز جنگ بالکان در سال‌های ۱۹۱۲-۱۹۱۳، سقوط سرزمین‌های روم‌نشین، کاهش جمعیت غیرمسلمان و اعلام استقلال آلبانی باعث افول ایده عثمانی‌گرایی شد. شروع جنگ جهانی اول و اقتدار جنبش «اتحاد و ترقی» در سال‌های ۱۹۱۳ تا ۱۹۱۸ باعث شد تا عثمانی‌گرایی از صفحه سیاست محو شود.

منابع موثق نشان می‌دهد که مسلمانان هندوستان نیز در آن زمان از جنبش «اتحاد و ترقی» ترک‌ها متاثر شده و علیه استمعار بریتانیا قیام می‌کنند. آنها به دربار عثمانی پیام همکاری فرستادند، اما رابطه نزدیک استانبول-لندن باعث شد تا عثمانی‌ها به حمایت از قیام مسلمانان هند نپردازند.

 

 

اسلام گرایی

پس از آغاز سلطنت عبدالحمید دوم، اتحاد بین انگلستان و فرانسه با عثمانی از بین می‌رود و دیگر شاهد عدم حمایت طرفین از یکدیگر هستیم. در این برهه، امپراتوری عثمانی شاهد سقوط سرزمین‌های تحت سلطه‌اش بود. عبدالحمید دوم نیز پس از قطع همکاری و اتحاد با اروپایی‌ها از سیاست عثمانی‌گرایی فاصله می‌گیرد و استراتژی اسلامگرایی را در دستورکار سیاست داخلی و خارجی خود قرار می‌دهد و به همین دلیل از سیدجمال‌الدین اسدآبادی افغانی در استانبول استقبال می‌کند. نه تنها او، بلکه محمد عبده نیز مورد حمایت معنوی عبدالحمید دوم قرار گرفت.

جنبش اسلامگرایی برای دفاع از امپراطوری عثمانی در مقابل مدرنیته اروپایی شکل گرفت و راهکاری متاثر از تعالیم اسلام جهت مقابله با تهدیدها و نجات از فروپاشی بود.

اسلامگرایی یکی از تاثیرگذارترین جنبش‌های فکری بعد از مشروطیت دوم به شمار می‌رود و با ایده «اتحاد اسلام» شکل گرفت. فلسفه شکل‌گیری اسلامگرایی با عثمانی‌گرایی رابطه مستقیمی داشت. عثمانی‌ٰگرایی به دلیل ضعف ایدئولوژیک در مقابل ملی‌گرایی اروپایی، از مفهوم اتحاد اسلامی به‌عنوان یک ایدئولوژی برای توصیف ساختار سیاسی و اجتماعی مورد استفاده قرار گرفت. ازاین‌رو، اسلامگرایی از مفهوم «ملت» در بحث دینی آن بهره می‌برد.

در دنیای اسلام پادشاه به‌عنوان خلیفه، قدرت معنوی و دنیوی خود را از ایدئولوژی اسلامی می‌گرفت. جنبش اسلامگرایی در جستجوی جوابی برای چگونگی نجات دولت براساس مفاهیم اسلامی بود. به همین دلیل اسلامگرایان در مقابل مفاهیم جدید اروپایی مانند پارلمان و انتخابات از مفاهیمی شورا و بیعت در مباحث تئوریک استفاده می‌کردند.

افرادی مثل موسی کاظم، محمد شمس‌الدین، محمد عاکف؛ فیلیبلی احمد، سعید علیم و بابانزاده احمد نعیم از جمله روشنفکران جنبش پان‌اسلامیسم بودند که کوشیدند در امپراتوری رو به زوال عثمانی در مقابل دیگر پان‌ها طرفدارانی بیابند.

اسلامگراها می‌خواستند خرافاتی را که وارد عقاید مسلمانان شده بود، بزدایند و قوانین اولیه را دوباره جاری و معرفی کنند. لذا، پیشنهاد گشودن باب اجتهاد برای بازگشت به خویشتن اسلامی مطرح کردند، اما اسلامگرایی با شعار اتحاد اسلام نتوانست در امپراتوری رو به زوال عثمانی طرفداران زیادی بیابد و در نتیجه به اهدافش نرسید. از دیدگاه «ایلبر اورتالی»، اسلامگرایی در حد شعار و حرف باقی ماند و نتوانست در بین اقوام فرهنگ‌های متفاوت قلمرو عثمانی به‌عنوان یک ایدئولوژی فراگیر از حالت بالقوه به بالفعل دربیاید.

تضعیف دولت عثمانی در مقابل اروپاییان، دربار و خلیفه را به واکنش‌هایی واداشت که اسلامگرایی یکی از مهم‌ترین آنها بود. در حقیقت، اسلام‌گرایی نسخه و راهکاری برای تقویت امپراتوری چندملیتی و چنددینی بود. ایده اتحاد اسلامی نیز استراتژی تقویت تدوین سیاست‌های داخلی و خارجی دربار عثمانی بود.

در این بازه زمانی؛ عبدالحمید به‌عنوان خلیفه از شورش مسلمانان در مستعمرات انگلستان و فرانسه حمایت می‌کند. وی علاوه بر هویت جدید اسلامی، به حمایت ملی‌گرایی مسلمانان نیز پرداخت. او با این سیاست قصد داشت شورش علیه انگلستان و فرانسه را کنترل و از آن به‌عنوان اهرم فشار در زمان مناسب استفاده کند.

در همین راستا، خلیفه برای ایجاد نفوذ و ارتباط بیشتر با مسلمانان در قلمرو امپراتوری بریتانیا، تصمیم به ارسال سفیر به آن سرزمین‌ها می‌گیرد. همچنین به منظور اجرای سیاست‌های مبتنی بر هویت اسلامی از افغانستان گرفته تا اندونزی شاهد توزیع رساله‌های دینی اسلامی، قرآن کریم و حتی متون ملی‌گرایانه در بین مسلمانان هستیم، تا جایی‌که استانبول و قاهره تبدیل به مرکز اسلامگرایی می‌شوند، اما چندی بعد و با شروع جنگ جهانی اول این استراتژی خلیفه نیز به شکست انجامید.

 

جنبش «غرب گرایی» در اواخر دوره عثمانی

این جنبش در اواخر قرن ۱۸ و وایل قرن ۱۹ شروع شد. طرفداران این جنبش جنگ‌های ناکام دولت عثمانی و عدم توسعه نظامی امپراتوری عثمانی را نتیجه عقب‌ماندگی از اروپا می‌دانستند و در نتیجه خواستار اصلاحات در دربار شدند. ابتدا بر توسعه نظامی تاکید می‌شد و معتقد بودند که ارتش باید از اروپا الگوبرداری بکند تا عقب‌افتادگی جبران شود. از دیدگاه آنها توسعه پیشرفت توسعه ارتش؛ باعث تحول در آموزش، طب و مهندسی نیز خواهد شد. این جنبش بر آن بود که مدرنیزاسیون دربار عثمانی باعث می‌شود تا ابتدا تغییرات در دستگاه‌ها و نهادهای دولتی شکل بگیرد و بعد بر زندگی مردم و حتی گروه های سیاسی نیز تاثیر مثبت بگذارد.

هرچند عبدالحمید دوم موافق مدرنیزاسیون و مخالف مدرنیته بود، ولی با تشکیل مدارس حربیه؛ ملکیه و طب موافقت کرد. اصلاحات اساسی قرن نوزدهم در برخی از نهادهای حکومتی، بصورت کمی و کیفی جنبش‌های اجتماعی را نیز تحت تاثیر قرار می‌داد.  غربگرایان در مجلات خود به نقد سنت‌گرایی و حتی شریعت اسلامی می‌پرداختند، چون معتقد بودند که مانع هرگونه تغییر و تحول می‌شوند. اشخاصی مانند عبدالله جودت، غرب را یگانه تمدن و تنها مسیر مدرنیزاسیون را در تقلید از غربی‌ها می‌دانستند.

جنبش‌های ناسیونالیستی در اروپا پس از انقلاب فرانسه گسترش یافت و مورد استقبال شهروندان امپراتوری عثمانی نیز قرار گرفت و در نتیجه خواستار استقلال و تشکیل دولت ملی در سرزمین‌های خود شدند. در واکنش به این گرایش، در داخل امپراتوری عثمانی نیز جنبش‌های سیاسی برای جلوگیری از فروپاشی شکل گرفت.

 

ترک گرایی

در همین راستا، ترک‌گرایی با پیروزی سیاسی ترک‌های جوان در سال ۱۹۰۸ در قلمرو عثمانی رونق یافت. پیروزی داخلی این ایدئولوژی آغازگر رسمیت یافتن آن در تدوین سیاست‌های داخلی و خارجی ترک‌های جوان بود. بعد از جنگ جهانی اول و با گسترش فعالیت‌های هویت‌طلبانه در مناطق دور از مرکز امپراتوری، ترک‌ها اعلام کردند که اعزام نیروی نظامی برای دفاع از سرزمین‌هایی مانند یمن و فلسطین لازم نیست و باید اقتدار سیاسی را در محدوده مورد نظرشان متمرکز کرد. ترک های جوان نوگرا و طرفدار تجدد و غرب گرا بودند و همچنین ناسیونالیست افراطی به شمار می رفتند. جنبش ترکان جوان تحت تاثیر رومانیسم فرانسوی و فلسفه روشنگری بودند.

جنبش «ترک‌ گرایی» در اواخر قرن نوزدهم از عنصر فرهنگ وام گرفته و ابتدا یک گرایش ادبی به شمار می‌رفت و بیشتر معطوف به زبان بود. تاکید بر اصل زبانی، برای جلب نظر اهالی ترک‌زبان امپراتوری عثمانی و یکی از دلایل اصلی آن کاربرد زبان ترکی در باب عالی (دربار) بود. ترک‌گرایی یکی از آخرین جنبش‌هایی بود بود که در برهه زوال امپراتوری عثمانی رونق یافت. این جنبش در ابتدا از نوشته‌ها و آثار ترک‌شناسی در اروپا درباره فرهنگ و زبان ترکی الهام گرفت. ترک‌ها به‌عنوان موسس دولت عثمانی و عنصر اصلی اقتدار، چاره را در اتخاذ گرایش هویتی دیدند.

ترک‌گرایی در تضاد با اسلامگرایی و عثمانی‌گرایی بود. در اواخر قرن نوزدهم شاهد توزیع مطالب ناسیونالستی در بین دانشجویان ترک هستیم. جنبش «اتحاد و ترقی» نیز از اینجا نشات گرفت و حرکت سیاسی خود را آغاز کرد. در تداوم سیاست قومگرایی واژه سیاسی «ترکی»، جایگزین مفهوم «عثمانی» شد. گروهی از دانشجویان پزشکی مبادرت به تشکیل انجمنی در ارتش کردند که بعدها اساس تشکیل جنبش «اتحاد و ترقی» شد. بعد از خلع سلطان عبدالحمید، اتحاد و ترقی قدرت را در دست گرفت و از خلافت جز اسمی نمادین چیزی باقی نماند، تا جایی‌که شاهد تغییر سه خلیفه در این دوره هستیم. جنگ جهانی و همراهی دولت اتحاد و ترقی با آلمان‌ها نیز موجب فروپاشی خلافت شد. پایان جنگ، به معنی نهایت خلافت عثمانی و آغاز رهبری مصطفی کمال (آتاتورک) بود.

جنبش ترک‌گرایی ابتدا با اتحاد و ترقی همراهی کرد و بعدها برای تشکیل یک «دولت ترک» قدم برداشت. تاکید این جنبش بیشتر بر مسائل تاریخی و فرهنگی با بیداری بحث زبانی و هویتی بود. فعالیت‌های هویت‌طلبانه مسلمانان مهاجر از روسیه مثل تاتارها و قفقاز ها که گرایش‌های ترک‌گرایانه بودند نیز تاثیر زیادی داشت. در دوران تنظیمات نیز با ساده‌انگاری زبان برای تسهیل ارتباط بین مردم و دولت سعی زیادی صورت گرفت. در سال ۱۸۵۱ به احمد جودت پاشا و محمد فواد پاشا ماموریت داده شد تا گرامر زبان ترکی را مجزا از کلمات عربی و فارسی تهیه کنند.

 

فرجام سخن

پس از بازگشت مشروطه، ترک‌ها دیگر یکپارچه نبودند. گروهی بر هویت اسلامی و گروه دیگر نیز بر هویت قومی ترکی تاکید می‌کردند. برخی هم خواستار ادامه اقتدار دولت عثمانی بودند. به گفته «ایلبر اورتالی»، جنبش‌های استقلال‌طلبانه و ملی‌گرایانه همزمان با تسریع روند مدرنیزاسیون در درون دولت عثمانی، باعث فروپاشی این امپراتوری شد. هرچند جنبش اتحاد و ترقی طرفدار تداوم امپراتوری عثمانی بود، اما نگاهی لیبرالی داشت تا همه گروه‌های قومی و دینی را به‌صورت مسالمت‌آمیز زبر سلطه داشته باشند، ولی با گسترش قومگرایی میان اهالی قلمرو امپراتوری، آرمان‌های این جنبش نیز بر باد رفت. از دیدگاه شریف ماردین، در این دوران مورد هیچگونه بحث تئوری عمیق و فرمول سیاسی مستقل که بتواند اذهان را دگرگون کند شکل نگرفت .

به نظر ایلبر اورتالی، گفتمان لیبرالیسم موجود در قانون اساسی، مبحث مدرنیته، اسلامگرایی و حتی ترک‌گرایی نارس و سوسیالیسم همگی به تفکرات نامنسجم مبتلا بودند تا جایی‌که اندیشه و تفکر قابل تمایز نبودند. علی سوهاوی مثال جالبی در این زمینه به شمار می رود؛ او یک جا از عثمانی‌گرایی و اسلامگرایی دفاع و و ناسیونالسیم ترکی را انکار می‌کرد و در جای دیگر به دفاع از تر‌ک‌گرایی و مخالفت با عثمانی‌گرایی می‌پرداخت.

 

منابع:

سیاست و حکومت در خاورمیانه(غرب آسیا) و شمال آفریقا٬ حمید احمدی٬ نشر نی٬ ۱۴۰۰

دولت عثمانی از اقتدار تا انحلال؛ اسماعیل احمد یاقی؛ ترجمه رسول جعفریان؛ قم پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛ ۱۳۸۲

 

Topçu nurettin, milliyetçiliğimizin esasları, dergah yayınları 1999, İstanbul.

Ortaylı ilber, imparatorluğu en uzun yüzyılı, iletişim yayınları, 2001, İstanbul.

Ortaylı ilber, gelenekten geleceğe, hil yayınları, 1982, İstanbul.

Şerif mardin, jön türklerin siyası fikirleri, iletişim, 1996.

Gökalp ziya, türkçülüğün esasları, kültür bakanlığı, ziya Gökalp yayınları, 1976, İstanbul.

 

 

 

جهت ارجاع علمی: محمد ریگی درخشان، « چهار جریان فکری بارز؛ اواخر دوره عثمانی تا ظهور جمهوری در ترکیه»، تاریخ انتشار در سایت: 1401/3/7


نویسنده

محمد ریگی درخشان

محمد ریگی درخشان، پژوهشگر مهمان مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه در گروه جامعه و سیاست در ترکیه می باشد. وی فارغ التحصیل مقطع دکتری در رشته روابط بین الملل از دانشگاه دولتی مدنیت استانبول می باشد. حوزه مطالعاتی آقای ریگی درخشان مسایل ترکیه می باشد.


1.دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
2.پیام هایی که حاوی تهمت یا بی احترامی به اشخاص باشد منتشر نخواهد شد
3.پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد