خلیج فارس و چین؛ عرضه و تقاضا

نوع مطلب: مقاله

 

نویسنده: مهدی سلامی، پژوهشگر مهمان و عضو گروه مطالعات خلیج فارس و کشورهای همجوار

در این یادداشت قصد داریم تا به مهم ترین متغیر در رابطه بین منطقه خلیج فارس و چین بپردازیم که انرژی است. زیرا کشورهای موجود در منطقه خلیج فارس صادرات فناوری و... را در فهرست صادرات خود نمی بینند اما این منطقه به مرکز ذخایر نفت و گاز جهان شهرت دارد و از طرفی چین نیاز خود به نفت را روزافزون می بیند و یکی از بزرگترین متقاضیان این محصول از خلیج فارس است.

متغیر انرژی به عنوان پل ارتباطی بین خلیج فارس و چین از دو قسمت تشکیل می شود که عبارتند از: 1-انرژی و نیاز به انرژی 2-امنیت انرژی.

یادداشت حاضر به سه قسمت تقسیم می شود تا با ایجاد یک درک پارادایمی و مرحله به مرحله، وضعیت چین در خلیج فارس را مورد مطالعه قرار بدهد. سه قسمت مذکور عبارتند از: 1-سابقه چین در خلیج فارس 2-علت نیاز چین به خلیج فارس 3-وضعیت کنونی چین در خلیج فارس.

در مورد قسمت اول یعنی سابقه چین در خلیج فارس می توان اینگونه بیان داشت که چین از کشورهایی است که با منطقه خلیج فارس روابط سنتی و دیرینه داشته است. در زمان امپراطوران سلسله تانگ، راه دریایی خلیج فارس و تنگه هرمز تا بندر کانتوندر چین کشیده شده و به صورت یکی از طویل ترین راههای دریای جهان درآمده بود و حکمرانان دو منطقه با تلاش در راه تضمین امنیت آن درحوزه نفوذ خویش، بازرگانان را به مبادله کالا تشویق می کردند و کار به جایی رسید که دراین دوران راه دریایی مزبور رقیب جاده ابریشم شد و در گسترش مناسبات اقتصادی و فرهنگی بین چین و کشورهای خاورمیانه و اروپا نقش اساسی را ایفا کرد. ظهور اسلام مصادف با رونق راه دریایی بین خلیج فارس و چین بود واسلام از طریق راه آبی و بیشتر توسط ایرانیان به چین راه یافت و در این مسیر به هند، اندونزی، تایلند و ویتنام نیز سرایت نمود. البته در این مورد مقالات و کتاب های باارزشی از اساتید علم سیاست چه در خارج و چه در داخل کشور وجود دارد و اساسا پرداختن به آن نمی تواند یک مسئله و افق جدی و جدید تلقی شود. زیرا مفاهیم در روابط بین الملل در طول زمان دچار تحول معنا شده اند و تحول مفاهیم در زمینه روابط بین الملل، چرایی و علل متعددی دارند که عبارتند از: فروپاشی نظام دو قطبی و به تبع آن به وجود آمدن بحران معنا و از دست دادن کارکرد مفاهیم، شکل گیری تهدیدات نوین مثل تهدیدات سایبری و زیست محیطی، نیازهای جدید ،حیات متفاوت بشری(جهانی شدن)، گسترش علم و فناوری، تراکم زمان و مکان، گسترش کنشگران بین المللی، تحول در حقوق بین الملل مانند تحول در مسئولیت بین المللی، مداخله بشر دوستانه، حقوق بشر و... از عواملی هستند که باعث تحول مفاهیم شده اند.

بنابراین در صورتی که به دنبال سابقه چین در خلیج فارس با مفاهیم مرده و از بین رفته باشیم (مفاهیمی که همه مسائل را در چارچوب قدرت سخت معنا می کرد) از بحث اصلی خود دور شده ایم و اطاله کلام انجام داده ایم. به همین دلیل از این قسمت وارد دو مرحله باقی مانده و مهم در تشریح وضعیت کنونی چین در منطقه مورد مطالعه (خلیج فارس) خواهیم شد.

مرحله دوم، علت نیاز چین به خلیج فارس و نیازهای این کشور در این منطقه می باشد. طبق فکت های مذکور در مرحله اول مبنی بر تحول مفاهیم در روابط بین الملل، چینی ها از سال 1970 به این نتیجه رسیدند که واقعیت های موجود در جهان با آنچه که آن ها می پندارند تفاوت می کند. آن ها متوجه شدند جهان بر اساس ایدئولوژی آن ها اداره نمی شود بلکه بر اساس تولید ناخالص ملی، فن آوری و بالابردن توان اقتصادی بر مبنای جهانی شدن است که می توان در تصمیم گیری های بین المللی تاثیرگذار باشد.

کشور چین به سه علت به خلیج فارس نیاز دارد که می توان از آن ها به عنوان نیازهای این کشور در این منطقه نام برد. که عبارتند از:الف(موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیکی خلیج فارس؛ب(ذخایر عظیم نفت و گاز؛ج(بازار مصرف. اما مهم ترین و موثرترین عامل در گرایش چین به منطقه خلیج فارس را می توان همان مورد دوم، یعنی ذخایر عظیم نفت و گاز خلیج فارس عنوان کرد. چین به دلیل اتخاذ سیاست های اقتصادی خود به انرژی بیشتر نیاز دارد و مهم ترین منطقه برای نائل آمدن به آن، خلیج فارس است. در میزان مصرف، این کشور بعد از آمریکا در رتبه دوم قرار دارد .بر اساس پیش بینـی هـاي صـورت گرفتـه هـر روز بـر میـزان مصرف انرژي چین افزوده می شود و در سالیان آینـده ایـن کشـور بـه بزرگتـرین مصـرف کننـده جهان تبدیل خواهد شد .چنانکه این موضوع در گزارش چشـم انـداز بـی پـی در سـال 2014 نیـز مطرح شده است .بر اساس گزارش چشم انداز بی پی، چین از ایالات متحده)کـه در سـال 2014 به عنوان بزرگترین واردکننده انرژي در جهان بود( پیش خواهد افتاد و در سال 2029 بزرگتـرین مصرف کننده انرژي در جهان خواهد بود. نکته قابل توجه در مورد چین آن است که این کشور تا سال 1993 یکـی از صـادرکنندگان نفـت بود، اما از همان سال با تغییر در مصرف انرژي و افزایش تولیـدات صـنعتی جریـان صـادرات نفـت در این کشور معکوس شده و چین در کمتر از یک دهه به یکی از بزرگتـرین واردکننـدگان انـرژي بـه ویژه نفت تبدیل شد.

امروزه 58 درصد واردات نفت چین از خلیج فارس صورت می گیرد. چین راهبرد تنوع جغرافیایی را پذیرفته است و در بیش از بیست کشور در زمینه نفت و گاز سرمایه گذاری کرده است. نیاز نفتی چین به طور حیرت انگیز افزایش یافته و به طور متوسط در هر سال بیش از یک میلیون بشکه نفت در هر روز افزایش نشان می دهد که حدود 40 درصد افزایش تقاضای جهان را شامل می شود که تاثیر زیادی بر افزایش قیمت جهانی نفت خواهد داشت.

چین سه شرکت نفتی اصلی خود را مشخص کرده تا به طور چشمگیر در خلیج فارس سرمایه گذاری کنند.این سه شرکت عبارتند از:

CNOOC(Petrochina و Petrochemical Crop) Sinopec(China و CNPC(China National Offshore Oil Corp)

به طوری که در سال 2004 شرکت Sinopec بیشتر از شرکت های عمده آمریکایی برای توسعه میدان نفتی جدید عربستان پیشنهاد قیمت داد. از طرفی صادرات نفت ایران و عربستان سعودی به چین باهم حدود دو سوم واردات نفت چین از خلیج فارس را شامل می شود. این بدان معنا است که روابط چین با خلیج فارس و به خصوص این دو کشور اهمیت حیاتی دارد. در سال 1990 نفت خلیج فارس 39 درصد از میزان کل واردات نفت چین و در سال 2020 حدود 6/53 درصد از میزان کل واردات نفت چین را تشکیل می داد. در این میان از واردات نفت چین 53/11 میلیون تن سهم عربستان سعودی و 73/10 میلیون تن سهم ایران بوده است.

بنابراین عامل انرژی از عوامل اصلی شکل دهنده سیاست خارجی چین در خلیج فارس است. به ویژه همسایگی دریای خزر و منطقه آسیای مرکزی با منطقه خلیج فارس برای چین بسیار مهم و در سیاست خارجی چین به عنوان پل ارتباطی تعریف شده است و تامین ثبات حضور در آن و برقراری روابط نزدیک با کشورهای منطقه به ویژه خلیج فارس می تواند برای چین بسیار حیاتی باشد. بنابراین پکن ضمن توسعه همکاری های خود با همه کشورهای منطقه، برای حضور در خلیج فارس سعی در تعامل و نه تقابل با قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای به ویژه آمریکا داشته است. چین در فرایند بحران های سیاسی خلیج فارس، همیشه بر حل و فصل مسالمت آمیز و از طریق مذاکره تاکید کرده و سعی داشته با به وجود آمدن ثبات در امنیت منطقه بتواند دسترسی مداوم و مطمئن به منابع انرژی خلیج فارس را تضمین کند.

تجارت میان چین و شوراي همکاري خلیج فارس در سال 1991 بالغ بر یک میلیارد و پانصد میلیون دلار بود، اما این رقم در سال 2004 به 20میلیارد دلار و در سال 2005 با 36 درصد رشد نسبت به سال قبل از آن به33/8 میلیارد دلار افزایش یافت. این رقم در سال 2008 به 70 میلیارد دلار رسید.

خلیج فارس از نظر ذخایر نفتی در مقایسه با سایر نقاط جهان دارای مزایای زیادی مانند سهولت استخراج، هزینه پایین تولید، مازاد ظرفیت تولید، کیفیت بالای نفت خام منطقه، سهولت حمل و نقل، توان بالای تولید چاه‌ها و امکان کشف ذخایر جدید نفتی وسیع در منطقه است. طبق آخرین برآوردهای انجام شده حوزه خلیج فارس در حدود ۷۳۰ میلیارد بشکه ذخیره نفت اثبات شده و بیش از ۷۰ تریلیون مترمکعب گاز طبیعی را در خود جای داده است.

 

جهت ارجاع علمی: مهدی سلامی، « خلیج فارس و چین؛ عرضه و تقاضا»، تاریخ انتشار در سایت مرکز: 1401/4/12


نویسنده

مهدی سلامی

مهدی سلامی، پژوهشگر مهمان و عضو گروه مطالعات خلیج فارس و کشورهای همجوار می باشد. وی دانش آموخته مقطع دکتری در رشته روابط بین الملل دانشگاه آزاداسلامی واحد قم است. حوزه مطالعاتی آقای سلامی جامعه و سیاست عربستان سعودی و مسایل چین است.


1.دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
2.پیام هایی که حاوی تهمت یا بی احترامی به اشخاص باشد منتشر نخواهد شد
3.پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد