معنا و پیامد آشکارسازیِ پایگاه‌های مخفی ایران

نوع مطلب: مقاله

 

نویسنده: مسعود رضائی، پژوهشگر ارشد مهمان

 

ظرف پنج سال گذشته، تفکر حاکم بر ساختار بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران، به تدریج، دستخوش تغییر و تحول نسبی شده است. دلیل این ادعا را می‌توان تا حد زیادی به متغیرهای مختلفی- همچون ناکامی برجام، کارزار فشار حداکثری دونالد ترامپ، ترور فرمانده سپاه قدس، ظهور پان‌عربیسم و ملی‌گرایی در عراق- به‌ویژه در میان شیعیان، چالش‌های تجهیز محور مقاومت از گذرگاه قائم - بوکمال، ظهور صف‌بندی‌های عبری-عربی و البته افزایش دامنۀ حمله‌ها و اقدام‌های خرابکارانه اسرائیل در هدف قرار دادنِ مراکز و تأسیسات ایران و متحدان آن-  ارجاع داد.

 

در همین راستا، فرض بر این است که جمهوری اسلامی ایران به‌طور آهسته در حال چرخش از موازنۀ فراساحلی (از راه دور با تکیه بر عوامل نیابتی) به بازدارندگی مستقیم در چارچوب اتکاء حداکثریِ به قابلیت‌‌های داخلی است. شواهدی که امروزه فرضیه مذکور را تأیید می‌کند متعدد و بسیار است. به عنوان نمونه و در گامی نخست، پس از حمله‌های سایبری و خرابکاری‌های متعدد اسرائیل در تیر ماه 1399، که به انفجارها و آتش‌سوزی‌های مختلف در برخی از تأسیسات صنعتی کشور انجامید، ستاد کل نیروهای مسلح در مرداد ماه همان سال، با برگزاری رزمایش پیامبر اعظم 14، برای نخستین بار، یکی از دستاوردهای مهم و استراتژیک نیروی هوافضای سپاه که شلیک موشک‌های بالستیک از اعماق زمین به صورت استتار شده را نشان می‌داد، رونمایی کرد و متعاقب آن در آبان ماه، با هدف تقویت بازدارندگی و اعتبار بخشیدن به امکان مجازات دشمنان، از یک پایگاه زیرزمینی و مخفی با قابلیت خشابگذاری خودکار موشکی پرده برداشت.

 

در ادامه همین روند، تمرکز بیشتر بر بازدارندگی مستقیم را می‌توان با ورود «ارتش» به معادلات موشکی و پهپادی در قلمرو منطقه‌ای و حتی اظهارنظرهای تند برخی از فرماندهان ارتش علیه اسرائیل و متحدان آن مشاهده کرد. پیامد این سیاست‌گذاری دفاعی را قبل از هر چیز باید از تعداد رو به افزایشِ حوزه‌های همکاری مشترک میان دو نیروی سپاه پاسداران و ارتش ارزیابی نمود. به عنوان نمونه، ارتش و سپاه در مهر ماه 1400، به‌طور مشترک رزمایش تخصصیِ پدافند هوایی «مدافعان آسمان ولایت 1400» را برگزار کردند که پیش از آن کمتر مورد توجه و در دستور کار قرار می‌گرفت. علاوه بر آن، رژه ارتش جمهوری اسلامی ایران در 29 فروردین سال جاری را باید نقطۀ عطفی در احیای جایگاه سنتیِ آن در معادلات نظامی و نهادی دید. این رژه که تا حدودی متفاوت از دوره‌های گذشته بود؛ با طرح لبیک -2، تحول در رونمایی از سامانه‌های تسلیحاتی جدید و مأموریت‌های احتمالیِ ارتش (همچون برگزاری رزمایش فاتحان خیبر در مرز ارمنستان و جمهوری آذربایجان) را به خوبی نشان داد. تشکیل فرماندهی پهپادیِ نیروی هوایی ارتش (با در اختیار گرفتنِ پهپادهای سنگینی چون کمان-22، ابابیل-5 و مهاجر-6) و تبدیل راکت‌های سنگین توپخانه‌ای به موشک‌های بالستیک همچون فتح360، حاکی از آن است که ارتش، برای جبران نیروی هوایی قدیمی و رو به زوال ایران، ظرف چند سال گذشته مجوز ساخت و بهره‌برداری از سامانه‌هایی را دریافت کرده است که پیش از این، مشخصاً در انحصار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. به‌همین منظور، یک هفته پس از ترور یکی از فرماندهان سپاه قدس در تهران که اسرائیل به‌طور تلویحی مسئولیت آن را پذیرفت و چهار روز پس از حمله پهپادی به تأسیسات پارچین، ستاد کل نیروهای مسلح در خرداد ماه 1401، برای نخستین بار، از پایگاه 313 ارتش که ظاهراً یک پایگاه زیرزمینیِ پهپادی و سری است رونمایی کرد. موضوعی که در نوع خود بی‌سابقه بود.

 

اما جدیدترین شاهد مثال را می‌توان در تفکر و انگیزۀ ستاد کل نیروهای مسلح در ضرورت رونمایی از پایگاه زیرزمینی نیروی هوایی ارتش (موسوم به پایگاه 44 عقاب) جستجو کرد که آن هم برای نخستین بار و با به رخ کشیدن قابلیت غافلگیری و امکان‌پذیریِ ضربۀ دوم معتبر، بلافاصله پس از حملۀ پهپادیِ منتسب به اسرائیل علیه یک مجتمع نظامی در اصفهان رسانه‌ای شد. اظهار نظر سرلشکر عبدالرحیم موسوی-فرمانده کل ارتش، با این مضمون که این پایگاه زیرزمینی در آیندۀ نزدیک میزبان جنگنده‌های جدید خواهد بود، حاکی از آن است که برای مقابله مؤثر با تهدیدهای هوایی ایالات متحده و اسرائیل—آنگونه که در رزمایش اخیر Juniper Oak انعکاس یافت—ستاد کل نیروهای مسلح، بیش از پیش بر مأموریت جدید ارتش در دفاع هواپایه در قالب تقویت پنج منطقۀ دفاع هوایی کشور و قابلیت حداقل دو اسکادران جنگندۀ Su-35 تکیه خواهد کرد. این یعنی بخشی از استراتژی دفاعی جمهوری اسلامی که پیش از این، پس از حمله‌ها و اقدام‌های مخرب اسرائیل و امریکا علیه منافع و دارایی‌های کشور، برای تلافی‌جویی و اثرگذاری روانی، بر نیروهای نیابتی و محور مقاومت استوار بود و اعتبار خود را از بازدارندگی غیرمستقیم در خارج از مرزها دریافت می‌کرد؛ با محاسبۀ دامنۀ تهدیدها، تنگناها و افزایش ریسک عملیات‌های برون‌مرزی، در یک چرخش انقباضی، جای خود را به رونمایی‌های متعدد از «قابلیت‌های مخفیِ» سپاه و ارتش داده است. ازهمین‌رو به نظر می‌رسد قابلیت‌های مخفی نظامی، در طول زمان به بخش برجسته‌ای از ساختار بازدارندگی و استراتژی دفاعی جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده است.

 

این تصمیم جدیدِ ستاد کل، می‌تواند پیامدهای دوگانه‌ای برای قدرت نظامی و اعتبار بازدارندگی ایران به همراه داشته باشد. بر هیچ ناظر مسائل دفاعی پوشیده نیست که برخی از قابلیت‌های نظامی برای مؤثر بودن در میدان نبرد، بر محرمانه بودن تکیه دارند. اگر توانمندی‌های نظامیِ مخفی (حتی در حوزه پدافند غیرعامل) به هر طریقی آشکار شود، دشمنان ممکن است بتوانند اقدام‌ها و ملاحظاتی را در دستور کار خود قرار دهند که مزیت‌های مورد انتظاری را که قرار است تهران به‌واسطۀ آن محقق کند کاهش دهد. برای مثال، افزایش انگیزه و تلاش برای شناسایی موقعیت‌های جغرافیایی پایگاه‌های زیرزمینی و ارزیابیِ میزان مقاومت تأسیسات حفاظت شده (همچون افشای طول و عرض جغرافیایی پایگاه 44 عقاب و مشاهدۀ فضای درونیِ تأسیسات) می‌تواند عنصر غافلگیری در مقابله با عملیات‌ نظامی دشمنان را تضعیف و هزینۀ عملیات‌های آنها را کاهش دهد. از سوی دیگر، در نگاه نخبگان ارشد نظامی و امنیتی ایران، اگر این قابلیت‌های مخفی آشکار نشود، دشمنان در قالب ایالات متحده، اسرائیل و کشورهای عرب خلیج فارس، از توازن واقعی قدرت غافل و تحت تأثیر قرار نخواهند گرفت. در نتیجه، پنهان نگه داشتن قابلیت‌های نظامی، این مؤلفه را از محاسبه و برآورد سایر رقبا و دشمنان حذف می‌کند و صِرف برخورداری از چنین دستاوردها و دارایی‌های استراتژیک، ویژگیِ اعتبار را برای بازدارندگی یا اهداف سیاسی خنثی می‌کند.

 

به عنوان نمونه و در نگاهی مقایسه‌ای، با اینکه سیاست ابهام استراتژیک اسرائیل در قلمرو هسته‌ای، بر محرمانگی استوار است، مبنای آن تنها حفظ اسرار نیست؛ بلکه، عصارۀ سیاست ابهام اسرائیل این است که در حوزۀ هسته‌ای چندان به چشم نیاید. این به‌چشم نیامدن—که در یک چارچوب مشخص، شاملِ «نه تهدید، نه موضع‌گیری و نه رونمایی» است—به نشان یا «مهر تأیید» سیاست ابهام استراتژیک اسرائیل تبدیل شده است که با هدفِ القاء و تثبیتِ ماهیت کاملاً دفاعی سلاح‌های هسته‌ای خود و نیز بازیگری مسؤلیت‌پذیر، برای چندین دهۀ متوالی، نخبگان سیاسی و نظامی در تل‌آویو تلاش کرده‌اند کشورهای خاورمیانه و جهان، منطق آن را بپذیرند و اغلب نیز پذیرفته‌اند. مواضعی که در طول سال‌ها از اندک مقام‌های اسرائیل در ارتباط با این سیاست نقل شده، تنها تأکیدی بر این استراتژی و تفکر حساب شده است که نخست، برخورداری اسرائیل از سلاح هسته‌ای با حساسیت جامعه جهانی مواجه نشود و در مرتبۀ دوم، این رژیم، انگیزۀ سایر رقبای منطقه‌ای برای پیگیری و کسب سلاح‌‌های کشتار جمعی را تقویت نکند.

 

در مقابل، زمانی که جمهوری اسلامی ایران به‌طور جدی و آشکارا، شعارهای «محو اسرائیل از صحنۀ روزگار»، «ضرورت سقوط رژیم‌های خودکامه عرب» و «اخراج نیروهای امریکایی از منطقه» را به عنوان هدف و آرمان خود معرفی می‌کند و رزمایش‌های متعدد نظامی را با آشکارسازیِ قابلیت‌های مخفیِ متعدد در معرض دید جهانیان قرار می‌دهد؛ در واقع در حال تلاش برای تعمیق ذهنیت مخدوش همسایگان و انعکاس تصویری مخوف و امنیتی از خود در سطح جهانی است تا ماهیت و ابعاد بازدارندگی متعارف آن نیز در تضاد با موضوع صلح و امنیت بین‌المللی دیده شود. اگرچه نیت جمهوری اسلامی در پیگیری این استراتژی دفاعی، ارسال پیام بازدارندگی و امکان‌پذیریِ دفع موج اول حمله‌ها و سپس مجازات دشمنانِ خود با قابلیتِ ضربۀ دوم متعارف است؛ اما از آنجا که برای سالها و دهه‌ها، فعالیت‌های نظامی جمهوری اسلامی ایران در پیوند با مقاصد ایدئولوژیک، مواضع خصمانه و اهداف تجدیدنظرطلبانه برساخته شده است و رونمایی‌های متعدد از قابلیت‌های مخفی نظامی، آسیب‌پذیری و هزینه‌های ایران در پی وقوع جنگ احتمالی را پایین می‌آورد؛ در نتیجه این باور نزد دشمنان آن تقویت می‌شود که جمهوری اسلامی ایران ممکن است با کسب سایر توانمندی‌های مخفی زیرزمینی و عدم پیروی از قاعده ثبات استراتژیک متعارف، موجودیت و منافع آنها را با تهدید جدی مواجه کند.

 

با وجود تجربۀ هزینه‌های امنیتی و اقتصادیِ این چرخۀ معیوب، طیفی از نخبگان همچنان با برداشتی ناقص و گمراه‌کننده از نظریه واقع‌گرایی سنتی، بر این باورند که با خطرناک جلوه دادن قابلیت‌های مخفیِ نظامی، سطحی از توازن و بازدارندگی به نفع امنیت کشور تولید می‌شود؛ بااین‌حال، نکته مهم و کلیدی این است که استراتژی رونمایی از قابلیت‌های مخفی نظامی، اغلب زمانی نزد دولت‌ها به اولویت تبدیل می‌شود که سایر ابزارها و اقدام‌‌های پیشین بازدارنده، بازدهیِ مورد انتظار در زمینۀ کاهش انگیزه و ارداۀ دشمنان در توسل به زور و اقدام‌های خصمانه را تأمین نکرده باشند. در نتیجه، اگر منطق چنین سیاستی با همین روند کنونی و نتایج آن تداوم پیدا کند؛ نه تنها ممکن است استراتژی رونمایی از قابلیت‌های مخفی نظامی، کارایی بازدارندگیِ خود را از دست بدهد؛ که حتی اصرار بر ادامۀ آن، ممکن است مورد استقبال دشمنان واقع شده و به لحاظ ذهنی و عملیاتی، به ایران‌هراسیِ بیشتر و ضد خود تبدیل شود. اینکه کشورهای همسایه‌ای نظیر جمهوری آذربایجان و بیشتر اعضای شورای همکاری خلیج فارس، از برقراری موازنه علیه اسرائیل «به عنوان یک قدرت هسته‌ای» حذر می‌کنند و در عوض مایلند با تل‌آویو علیه ایران «به عنوان یک تهدید منطقه‌ای» صف‌آرایی و توازن برقرار کنند، باید مفاهیم و ابعاد آن نزد نخبگان سیاسی و فرماندهان ارشد نظامی جدی تلقی شود.

 

 

جهت ارجاع علمی: مسعود رضائی، « معنا و پیامد آشکارسازیِ پایگاه‌های مخفی ایران»، تاریخ انتشار در سایت مرکز: 1401/11/25


نویسنده

مسعود رضائی

مسعود رضائی، پژوهشگر ارشد مهمان مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه در گروه بررسی ملاحظات  استراتژیک چین در خاورمیانه می باشد. وی دانش‌آموخته مقطع دکتری در رشته روابط بین‌الملل از دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات تهران (اصفهان) می‌باشد. حوزه مطالعاتی نامبرده چین و خاورمیانه، بازدارندگی و راهبرد دفاعی ایران است.


1.دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
2.پیام هایی که حاوی تهمت یا بی احترامی به اشخاص باشد منتشر نخواهد شد
3.پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد